به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو به نقل از پایگاه خبری پانوراما الشرق الاوسط، سوالی که در مورد حضور ترکی فیصل رئیس سابق سازمان اطلاعات عربستان در نشست منافقین در پاریس مطرح است اینکه عربستان اکنون چه نیازی به سرمایه گذاری بر برگ سوخته «مخالفان ایران» به هدف ایجاد بی ثباتی در این کشور دارد آن هم در شرایطی که منطقه در وضعیت حساسی به سر می برد و با تحولات ژئوسیاسی جدیدی روبه روست. در این خصوص باید در نظر داشت که این دیدار در شرایطی صورت گرفته است که عربستان از محقق ساختن اهداف اربابان آمریکایی و اسرائیلی خود در سوریه، عراق و لبنان و نیز یمن ناکام مانده است.
داعش رو به متلاشی شدن
همچنین این سوال در حالی مطرح است که اکنون داعش رو به متلاشی شدن بوده و راهبرد فعالیت مخفیانه علیه حامیان غربی و منطقهای را در پیش گرفته است به گونهای که به تهدیدی برای همه تبدیل شده است حال آنکه آمریکا در تلاش است با روسیه به یک هماهنگی جدید نظامی دست یابد.
در پاسخ به این سوال باید گفت که می توان حضور ترکی فیصل در کنار منافقین را که به دور از عقل و منطق بوده و خارج از چارچوب رخدادهای منطقه و جهانی صورت گرفته است بر اساس سه فرضیه بررسی کرد:
مرد ماموریتهای پنهانی سعودی در کنار گروهک منافقین
اول اینکه هدف مرد ماموریت های پنهانی عربستان و حامی طالبان و القاعده در افغانستان و هماهنگ کننده روابط راهبردی گرم با اسرائیل جنایتکار از حضور در نشست گروهک منافقین این است که نوعی حباب تبلیغاتی و رسانهای برای جنگ روانی ایجاد کند تا اینگونه القا شود که عربستان شکست نخورده و همه برگ های برنده آن علیه ایران نسوخته است بلکه هنوز قوی بوده و می تواند این بار آشکارا و مستقیم با حمایت از مخالفان، ایران را هدف قرار داده و در صدد سرنگونی نظام حاکم آن برآید و این چیزی است که از شعار نشست گروهک منافقین در پاریس مبنی بر «سرنگونی در تهران» مشخص است.
این فرضیه اگر درست باشد، نشان دهنده این است که نظام بحران زده سعودی در شرایطی که تروریسم دامنگیر آن شده است وارد نقطه عطف خطرناکی شده است حال آنکه کشمکش امیران سعودی بر سر قدرت نیز شدت یافته و نارضایتی مردم از سیاست های به حاشیه راندن و فقر و به هدر دادن ثروت های کشور دو چندان شده است به گونهای که نظام حاکم سعودی چارهای جز این نیافت که برای منحرف کردن نگاهها از اوضاع داخلی به سمت خارج به گزینه رویارویی علنی با تهران متوسل شود.
همپیمانی عربستان با اسرائیل در تقابل با تهران
فرضیه دوم اینکه عربستان با همپیمانی اسرائیل در تلاش برای برهم زدن مسائل مختلف منطقه و ناکام گذاشتن تصمیم اتحادیه اروپا مبنی بر عادی سازی روابط با تهران است به ویژه اینکه اوباما در مناسبت های مختلف اعلام کرد که هرگونه تصمیم اتحادیه اروپا مبنی بر عادی سازی روابط با ایران یک تصمیم راهبردی بوده و عربستان باید بر اصلاحات داخلی متمرکز شود.
این رویکرد به مثابه پیام هشدار آمیز به آل سعود در خصوص ایجاد ناامنی در منطقه از طریق تحریک ایران است زیرا این اقدامات می تواند نتایج فاجعه باری را به دنبال داشته باشد چرا که به عقیده اوباما عربستان باید نظام حاکم خود را از درون اصلاح کند نه اینکه از تهدیدهای احتمالی از سوی ایران سخن به میان آورد حال آنکه چنین تهدیدی در اصل وجود ندارد.
نکتهای که این احتمال را تقویت می کند اینکه شدت مواضع سعودی علیه ایران اندکی پیش از سفر فدریکا موگرینی هماهنگ کننده سیاست خارجه اتحادیه اروپا به چند کشور حوزه خلیج فارس صورت گرفت که هدف از آن فراهم کردن مقدمات نشست بروکسل بین اتحادیه اروپا و شورای همکاری خیلج فارس برای ترسیم راهبرد عادی سازی کامل روابط با ایران است.
تکاپوی سعودی برای ناکام گذاشتن عادی سازی روابط با ایران
از همین رو عربستان در صدد است این پیام را ارسال کند که با شدت مواضع علیه ایران به دنبال ناکام گذاشتن هرگونه تلاش برای عادی سازی روابط با آن است به این دلیل که در توافق هستهای با ایران موضوع پرکردن خلا امنیتی ناشی از خروج آمریکا از منطقه ذکر نشده است و عادی سازی کامل با ایران به این معنی است که این کشور در چند سال آینده به یک ابرقدرت منطقهای تبدیل خواهد شد و در نتیجه نفوذ خود را بدون هیچ عامل بازدارندهای در سراسر منطقه اعمال خواهد کرد.
در همین راستا ملک سلمان بن عبدالعزیز در ماه می گذشته از به حضور پذیرفتن نماینده اتحادیه اروپا در ریاض خودداری کرده و با این کار خشم خود را از رویکرد جدید غرب در قبال تهران نشان داد حال آنکه این رفتار اگر نگوییم بچه گانه، غیرمنطقی و به دور از دیپلماسی بوده و به نفع عربستان نخواهد بود بلکه در صورت پافشاری ریاض بر ادامه سیاست حمایت از تروریسم ضرر آن بیش از پیش متوجه خود عربستان خواهد بود.
فرضیه سوم که بسیار خطرناک بوده و بیانگر اصل و ریشه تفکر صهیونیستی و آمریکایی است اینکه عربستان به برکت فشار اسرائیل از نومحافظه کاران آمریکایی برای مرحله پس از اوباما چراغ سبز گرفته است و در تکاپوی آماده شدن برای آن زمان است.
این فرضیه علاوه بر تاثیرات منطقهای در سطح بین المللی نیز تاثیرگذار است زیرا:
اولا: نومحافظه کاران آمریکایی روسیه را دشمنی می دانند که نمی توانند آن را به عنوان شریک در حل و فصل بحران های بین المللی بپذیرند و برای عملی کردن رویای «اسرائیل بزرگ» دیدگاه روشنی دارند که مبتنی بر تقسیم منطقه است.
دوما: نومحافظه کاران آمریکایی اصرار دارند که اروپا تحت چتر امنیتی که پس از جنگ جهانی دوم گسترده شد، باقی بماند از همین رو تمایل آلمان و فرانسه و سایر کشورهای اروپایی مبنی بر اینکه روسیه دشمن نیست و باید برای تامین امنیت اروپا و شکوفایی اقتصادی با مسکو همکاری داشت از نظر نومحافظه کاران نوعی سرکشی در مقابل سلطه جویی آمریکا و تمایل به استقلال طلبی است.
نقش تخریبی مصر و ترکیه تحت فشار عربستان و اسرائیل
در این شرایط از عربستان و اسرائیل و نیز مصر انتظار می رود که نقش تخریبی جدیدی را برای ناکام گذاشتن این رویکرد اروپا در قبال ایران و بازگرداندن کشمکش ها به نقطه صفر آغاز کنند و البته بعید نیست که ترکیه نیز در صورت آشتی با مصر تحت فشار عربستان و اسرائیل به این ائتلاف ملحق شود.
همچنین اظهارات بان کی مون دبیر کل سازمان ملل در ارتباط با موشک های بالستیک ایران و اعلام اینکه ازمایش های موشکی نقض قطعنامه های شورای امنیت به شمار می آید در راستای همین خط تخریبی به رهبری عربستان و اسرائیل جا دارد و هدف از آن اعمال فشار سیاسی بر ایران به منظور فرسایش آن زیر بار فشارهای اقتصادی یکجانبه و غیرقانونی است.
حمایت از گروهک منافقین راه حل نخ نما شده است
به هرحال استفاده از اهرم حمایت از گروهک منافقین که پیش از این صدام حسین نیز به آن متوسل شد چندان مهم نبوده و در داخل ایران تاثیرگذار نیست زیرا این گروه در ایران قدرت خود را از دست داده و مورد تنفر ایرانی ها است از همین رو توان تغییر معادله سیاسی در این کشور را ندارد زیرا کانونی که پذیرای آن باشد، در جامعه ایران وجود ندارد.
حمایت تمسخر آمیز عربستان از مریم رجوی
از سوی دیگر فراخوان عربستان به تامین حمایت سیاسی از مریم رجوی برای سرنگونی نظام حاکم ایران موجب خنده و تمسخر است زیرا حمایت عربستان از رجوی در حالی است که در این کشور به عنوان سرزمین وهابیت زنان حتی حق رانندگی ندارند.
نکته مهم این است که عربستان در نظر داشته باشد که صبر ایران تمام شده است و دیگر نمی تواند در برابر اقدامات مداخله جویانه آن سکوت کند به این معنی که چنانچه از این رویکرد دست برندارد تهران می داند برای اینکه ریاض را سرجایش بنشاند چه اقدامی انجام دهد.
هرچند معلوم نیست ایران چه واکنشی نشان خواهد داد اما به هر حال آنچه تردیدی در آن نیست اینکه سران وهابیت روزهای آخر خود را در شبه جزیره عربی سپری می کنند و پایان آنان نزدیک است.