به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، در این یادداشت به قلم «اسکات شین» آمده است : «هیلاری کلینتون» و «دونالد ترامپ» در موارد کمی توافق نظر دارند، اما عربستان یک استثنا در مواضع دو طرف است. کلینتون به حمایت عربستان از تاسیس مدارس و مساجد با اندیشه های افراطی گرایانه در سراسر جهان، که بسیاری از جوانان را در مسیر افراطی گرایی قرار داده است، خرده گرفته بود. دونالد ترامپ هم خاندان سعودی را «بزرگ ترین حامی مالی تروریست ها در جهان» خطاب کرده است.
«فرح پندیت» که نخستین دیپلمات آمریکایی است که به عنوان نماینده دولت این کشور در امور جوامع مسلمان فعالیت و به 80 کشور جهان سفر کرده است، به این نتیجه رسیده که سعودی ها در حال تخریب آداب مدارای اسلامی هستند. وی سال گذشته در گزارش خود آورده بود : چنانچه خاندان سعودی از اقدام های خود دست بر ندارند، این موضوع پیامدهای اقتصادی، دیپلماتیک و فرهنگی به دنبال خواهد داشت.
هفته ای نیست که یک ستون نویس نشریه یا کارشناس تلویزیونی، عربستان سعودی را به علت ترویج خشونت «جهادی» ملامت نکند. «بیل مار» در شبکه اچ.بی.او (HBO) آموزه های عربستان را مربوط به قرون وسطی دانسته و «فرید زکریا» در نشریه واشنگتن پست، خاندان سعودی را بنیان گذار هیولایی در جهان اسلام توصیف کرده بود.
پرواضح است که تلاش عربستان سعودی برای گسترش دیدگاهی سختگیرانه، کوته فکرانه، مردسالارانه و سنتی از اسلام که با عنوان «وهابیت» شناخته می شود، به افراطی گرایی و تروریسم در جهان دامن زده است.
ویلیام مک کانتس، کارشناس اندیشکده بروکینگز آمریکا در این رابطه معتقد است که نقش خاندان سعودی در جهان اسلام، هم «آتش افروزی» و هم «آتش نشانی» است. وی می گوید : عربستان ترویج دهنده یک دیدگاه خطرناک از اسلام است که خطی باریک بین اندک معتقدان واقعی و دیگر مردم مسلمان یا غیرمسلمان قائل می شود. آنها در عین حال شریک آمریکا در مبارزه علیه تروریسم هستند.
اهداف بحث برانگیز
رهبران سعودی به دنبال روابط خوب با غرب هستند و خشونت جهادی را تهدیدی برای حکومت خود می دانند، به خصوص اینکه بر اساس اعلام دولت این کشور، داعش تنها در هشت ماه گذشته 25 حمله تروریستی علیه این نظام پادشاهی ترتیب داده است. از دیگر عوامل این رفتار، رقابت این کشور با ایران و اتکا به مشروعیت نظام مذهبی مبتنی بر مجموعه عقاید ارتجاعی است.
«توماس هگهمر» یک کارشناس نروژی در امور مرتبط با تروریسم در این رابطه می گوید که مهم ترین تاثیر تبلیغات دینی عربستان سعودی، جلوگیری از تحول اسلام و ممانعت از سازگاری آن با جهان متنوع و نوین کنونی است. وی می گوید : اگر قرار بود یک تحول اسلامی در قرن 20 به وجود آید، خاندان سعودی احتمالا با ترویج لیترالیسم ( نص گرایی ) از وقوع آن جلوگیری کرد.
گستره فعالیت سعودی ها هم قابل توجه بوده و اغلب جوامع اسلامی را در بر گرفته است. از مسجد گوتنبرگ در سوئد و شاه فهد در لس آنجلس گرفته تا مسجد مرکزی سئول در کره جنوبی و شاه فیصل در جمهوری چاد. حمایت در این زمینه از سوی دولت سعودی، خاندان سلطنتی این کشور، موسسات خیریه و نهاد های تحت حمایت آن از جمله اتحادیه مسلمان جهان (World Muslim League) مجمع جهانی جوانان مسلمان (World Assembly of Muslim Youth) و سازمان جهانی امداد اسلامی (International Islamic Relief Organization) در دو حوزه ساخت بنای اسلامی و موعظه و تعلیم [آموزه های وهابی] صورت گرفته است.
ایدئولوژی سعودی، سنت های اسلامی محلی در ده ها کشور جهان را مختل کرده است. این موضوع حاصل چند ده میلیارد دلار هزینه گزاف این کشور در نیم قرن گذشته است. این برآیند توسط کارگران خارجی ساکن عربستان هم تقویت شده است. آنها که اغلب از کشورهای آسیای میانه هستند، هنگام بازگشت، اندیشه های سعودی را با خود به خانه می برند.
گسترش افکار وهابی در بسیاری از کشورها به یک دیدگاه قضاوت کننده در دین منجر شده است.
تاثیر نفوذ آل سعود منطقه به منطقه متفاوت است
آموزه های سعودی در بخش هایی از آفریقا و جنوب شرق آسیا، فرهنگ مذهبی را به طور محسوس به سمت سنت گرایی سوق داده است. این موضوع را می توان در تلاش برای افزایش شمار زنان محجبه (با حجاب خاص)و تشویق
مردان برای بلند کردن محاسن نظاره کرد. اما در میان جوامع مهاجران مسلمان در اروپا، این اندیشه ها یکی از عوامل گسترش افراط گرایی است.
در کشورهای دیگری همچون پاکستان و نیجریه، سیل پول سعودی به تشدید اختلاف های مذهبی دامن زده که اغلب پیامد های خطرناکی به دنبال داشته است.
سیاه نمایی یهود و مسیحیت و حتی برخی مذاهب در اسلام سنی هم ممکن است به آسیب پذیری مردم اقلیت در برابر القاعده، داعش و دیگر گروه های جهادی در بسیاری از کشورهای جهان منجر شده باشد.
نخستین شاهد این ادعا خود عربستان سعودی است. این کشور نه تنها زمینه پرورش اسامه بن لادن (رهبر سابق القاعده) را فراهم کرد، بلکه 15 نفر از 19 هواپیماربای حادثه 11 سپتامبر هم سعودی بودند. عربستان پس از تهاجم سال 2003 به عراق، بیش از هر کشور دیگری بمب گذار انتحاری به این کشور فرستاده و از نظر شمار جنگجویان خارجی داعش هم با دو هزار و 500 نفر، در رتبه دوم پس از تونس قرار دارد.
محمد گومز روحانی برجسته ترکیه ای می گوید که در ماه ژانویه و در سفر به ریاض پایتخت عربستان سعودی، متوجه شده است که مقام های سعودی تنها در یک روز 47 نفر را به اتهام تروریسم اعدام کردند و نکته مهم اینکه 45 نفر از آنها شهروندان سعودی بودند.
وی می گوید : به آنها گفتم این افراد اندیشه های اسلامی را در کشور شما فرا گرفتند. آیا مشکلی در نظام آموزشی احساس نمی کنید؟
گومز ادامه می دهد : وهابیت، موجب تضعیف تعدد عقاید، سازش و نیزتضعیف آزادی علمی و آموزشی شده است در حالی که این موارد از دیرباز، به عنوان ویژگی های دین اسلام شناخته شده است. امروزه این تفکر در بسیاری از جوامع اسلامی ریشه دوانده است.
در یک رسوایی بزرگ برای مقام های سعودی، داعش تا زمانی که در سال 2015 موفق به نشر کتب درسی برای مدارس خود شد، کتب درسی این کشور را مورد استفاده قرار می داد.
«یعقوب اولیدرت» کارشناس موسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک می گوید که در همین رابطه از 12 اثری که توسط داعش بازنشر شده است، هفت اثر متعلق به محمد بن عبدالوهاب، بنیانگذار مدرسه اسلام سعودی در قرن 18 میلادی [و ایدئولوژی وهابیت] است.
در همین رابطه شیخ عادل الکلبانی امام جماعت سابق مسجدالحرام در ماه ژانویه با ابراز تاسف گفته بود : رهبران داعش، تفکر خود را وامدار اصول و نوشته های ما هستند.
گفتنی است عربستان برای نزدیک به دو دهه به انتشار یک ترجمه انگلیسی از قرآن پرداخته که در نخستین سوره آن (حمد) آمده است : نه راه مغضوبان (مثل یهودیان) و نه گمراهان (مثل مسیحیان)!
سید حسین نصر، استاد [ایرانی] رشته علوم اسلامی در دانشگاه جرج واشنگتن و نویسنده مشروح قرآن کریم به زبان انگلیسی با اشاره به این موضوع می گوید : واژگان اضافه شده، کفرگویی و فاقد پایه و اساس در سنت های اسلامی است.
به این ترتیب، بسیاری از مقام های آمریکایی که در زمینه مقابله تروریسم و افراطی گرایی فعالیت می کنند، دید بدی نسبت به اقدام های آل سعود دارند، گرچه به علت حساسیت در روابط فی مابین، اغلب از ابراز عمومی آن امتناع می کنند. اتکای آمریکا به همکاری با عربستان سعودی در زمینه مقابله با تروریسم در سال های اخیر، برای نمونه، هشدار عربستان که به ناکامی بمب گذاری القاعده در دو هواپیمای باری آمریکا در سال 2010 منجر شد، اغلب نسبت به نگرانی های مطرح درباره تاثیر عقاید افراطی گرایانه، ارجحیت یافته است.
همچنین پول های هنگفت سعودی که صرف مراکز تحقیقات در دانشگاه های آمریکا شده، انتقاد از وهابیت و تحقیق پیرامون تاثیرات این دیدگاه را هم مانع شده است.
«فرح پندیت» مقام سابق وزارت خارجه و نخستین نماینده ویژه آمریکا در امور جوامع مسلمان که از سال های 2009 تا 2014 به بیش از 80 کشور جهان سفر کرده، به این نتیجه رسیده که نفوذ اندیشه های سعودی زیانبار و ابعاد آن جهانی است. وی سال گذشته در یادداشتی در نشریه نیویورک تایمز نوشته بود : هر جایی که می رفتم، نفوذ وهابی حضوری پنهان داشت.
او گفته بود که آمریکا باید مانع تربیت عاملان افراط گرایی شود، کتاب های رایگان سعودی و ترجمه هایی که سراسر نفرت است را نپذیرد و نیز سعودی ها را از تخریب مذاهب داخلی و مکان های فرهنگی که نشان دهنده تنوع در مذاهب اسلامی است، بر حذر دارد.
با این وجود، برخی کارشناسان این پندار را که عربستان مسئول عمده موج افراطی گرایی و خشونت جهادی است، رد می کنند. آنها منابع متعدد را عامل شکل گیری تروریسم اسلام گرا می خوانند که از جمله آنها می توان به سرکوب دولت های سکولار در خاورمیانه، بی عدالتی و اختلاف طبقاتی در منطقه، تسخیر اینترنت در خدمت تبلیغ اندیشه های تروریستی و دخالت های آمریکا در جهان اسلام، از جنگ ضد شوروی در افغاستان گرفته تا تهاجم نظامی به عراق اشاره کرد.
تاثیرگذار ترین ایدئولوژی پردازان قرن بیستم نظیر «سید قطب» در مصر و «ابوالاعلی مودودی» در پاکستان هم بدون تاثیرپذیری چندان از خاندان سعودی به دیدگاه های تندرو و ضدغربی خود رسیدند. حتی القاعده و داعش از حاکمان سعودی بیزارند و آنها را متظاهر می دانند.
«رابرت فورد» سفیر سابق آمریکا در سوریه و الجزایر در این رابطه می گوید : آمریکایی ها دوست دارند که همیشه کسی را برای ملامت داشته باشند. اما ماجرا پیچیده تر است. من اگر بودم احتیاط بیشتری در سرزنش خاندان سعودی نشان می دادم.
وی و دیگر مخالفان می گویند که گرچه نفوذ مذهبی سعودی ویرانگر است، اما تاثیر آن قابل توجه نیست. یک اصل اساسی در آموزه های اسلامی سعودی، پیروی از حاکمان است که نمی توان آن را به تروریسم مرتبط دانست. بسیاری از واعظان سعودی و شاگردان آنها وقف دعا و مناجات هستند و حتی از سیاست دوری می جویند.
به خصوص از سال 2003 که حمله القاعده به عربستان، زنگ هشدار را برای خاندان سلطنتی عربستان به صدا در آورد، دولت این کشور تلاش بیشتری کرده است تا منابع مالی تروریست ها را قطع و با سازمان های غربی برای خنثی کردن توطئه های آنها همکاری کند و برای آن دسته واعظانی که ترویج خشونت می کنند، محدودیت ایجاد کند. بر اساس اعلام وزارت امور اسلامی عربستان، این کشور از سال 2004 تا 2012 حدود سه هزار و 500 امام جمعه را به علت امتناع از بازنگری در دیدگاه های افراطی خود از مناصب دولتی خلع و 20 هزار نفر دیگر را مورد آموزش مجدد قرار داده است. گرچه کمیسیون آزادی مذهبی بین الملل آمریکا می گوید که مشخص نیست این آموزش ها به واقع موثر بوده باشد.
یک کارشناس باتجربه آمریکایی که خواست نامش فاش نشود معتقد است که گرچه در گفتمان سیاسی آمریکا اغلب درباره نفوذ مذهبی سعودی بزرگ نمایی شده است، اما این موضوع درست شبیه تغییرات آب و هوایی است. همانطور که یک درجه گرم شدن کره زمین می تواند به تغییرات جدی نظیر آب شدن یخچال های طبیعی و مرگ گونه های جانوری منجر شود، آموزه های سعودی در کشور های دیگر هم اغلب پنهان و غیرقابل پیش بینی است، اما تاثیر عمیقی از خود به جای می گذارد.
وی می گوید که اشاعه اندیشه های مذهبی سعودی می تواند به تغییر مرکز ثقل دینی در جوانان منجر شود که این امر موجب می شود تا زمان مواجهه با اندیشه های داعش، این عقاید برای آنها معقول و قابل پذیرش جلوه کند. چنانچه تاثیر افکار سعودی نبود، عقاید داعشی برای آنها بیگانه بود.
دوراهی مقابل آل سعود
اما چرا عقب نشینی از یک ایدئولوژی مذموم برای عربستان تا این حد دشوار است؟ علت را باید در سه سده پیش و شکل گیری اتحادی جست که هنوز از پایه های حکومتی این کشور است. محمد بن عبدالوهاب در سال 1744 به محمد بن سعود [بنیانگذار آل سعود و] رئیس بانفوذ یکی از قبایل عرب پناه آورد. این همکاری برای هر دو طرف فایده داشت : عبدالوهاب تحت حمایت نظامی لازم برای گسترش جنبش خود قرار گرفت که به دنبال بازگشت مسلمانان به ارزش های اصیل اسلامی از دیدگاه او بود (عقاید او شاخه ای از سلفی گری بود که خود مکتبی است که می آموزد سلف یا اجداد صالح، عقاید و روش های صحیحی داشتند و باید سرمشق نسل های بعد قرار گیرند) در مقابل، خاندان سعود هم حمایت یک واعظ اسلامی را به دست آورد، فردی که به پافشاری بر سنگسار زن ها به جرم زنای محصنه مشهور شده بود.
شکل گیری مکتب وهابیت تنها یکی از دو حادثه تاریخی است که نفوذ مذهبی خاندان سعودی در سده های بعدی را توضیح می دهد. «اکبر احمد» رئیس گروه مطالعات اسلامی در دانشگاه آمریکایی در واشنگتن در این رابطه می گوید آنچه با عنوان وهابیت شناخته می شود، اسلامی صحرایی و تاثیر پذیرفته از محیطی ساده است که به شدت مخالف ساخت آرامگاه و مقبره یا هنر و موسیقی بود و با اسلام مورد پذیرش شهر های تجاری همچون بغداد و قاهره تفاوت داشت.
دومین حادثه تاریخی در این رابطه در سال 1938 روی داد، زمانی که معدن جویان آمریکایی بزرگ ترین ذخیره نفتی جهان را در عربستان سعودی یافتند. درآمد های نفتی شرکت نفت عربی – آمریکایی یا آرامکو به ثروتی هنگفت انجامید و با تثبیت یک نظام اجتماعی و اقتصادی سختگیرانه، بودجه اضافی برای صدور اسلام مورد تایید سعودی را در اختیار این حکومت محافظه کار قرار داد.
ملک فیصل زمانی که در سال 1964 بر تخت پادشاهی تکیه زد، به تلاش برای گسترش اسلام پرداخت. وی گرچه خواهان سازگاری با جنبه های زندگی مدرن و دارای روابط نزدیک با غرب بود، نتوانست دکترین وهابیت را که به چهره سخاوتمند سعودی در بسیاری از کشور ها بدل شده بود، بازآفرینی کند. براساس گزارش نشریه دولتی «عین الیقین» عربستان در چهار دهه بعدی یک هزار و 359 مسجد، 210 مرکز اسلامی، 202 کالج و دو هزار مدرسه در کشورهای با جمعیت اکثریت غیرمسلمان بنا کرد. پول های سعودی در این مدت صرف ساخت 16 مسجد آمریکایی، چهار مسجد در کانادا و مساجدی در لندن، مادرید، بروکسل و ژنو شد. در این گزارش آمده که وجوه صرف شده در مجموع با احتساب هزینه تعلیم و تربیت به «چندین میلیارد» ریال سعودی می رسد. در آن زمان هر دلار معادل چهار ریال سعودی بود.
آموزه های مذهبی سعودی از آن جهت اعتبار یافت که مبدا آن زادگاه حضرت محمد (ص) و دو شهر مقدس مکه و مدینه بود. وقتی روحانیون سعودی به کشورهای مسلمان آسیایی و آفریقایی یا جوامع مسلمان در اروپا و آمریکا رسیدند، ردای سنتی، زبان قرآن و دسته چک همیشه همراه به اعتباری ذاتی برای آنها انجامید.
هر چه سال های بیشتری از قرن بیستم سپری شد، آموزه های وهابیت ناکارآمدی خود را بیشتر به نمایش گذاشت. اما دولت سعودی راهی برای کنار گذاشتن یا تعدیل ایدئولوژی خود نداشت، به خصوص پس از وقایع مهمی که در سال 1979 روی داد.
انقلاب ایران در آن سال به چالشی برای عربستان سعودی به عنوان رهبر اسلام سنی بود. اعلام «جمهوری اسلامی» خود به تشدید رقابت بین دو مذهب عمده اسلام منجر شد و خاندان سعودی را واداشت تا تلاش خود برای گسترش اسلام وهابی و مقابله با ایران را تشدید کند.
همزمان 500 تندروی سعودی به مدت دو هفته مسجدالحرام را اشغال و حاکمان سعودی را در انظار عمومی به عنوان بازیچه دست غرب و خائن به اسلام واقعی معرفی کردند. گرچه تلاش شورشی ها به شکست انجامید، اما رهبران آنها تنها زمانی به حمایت از دولت رضایت دادند که تضمینی برای سرکوب عقاید منافی عفت در جامعه و صادرات بیشتر اندیشه های وهابی یافتند.
در همان سال ها اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان یورش برد و قدرت را برای پایه گذاری یک حکومت کمونیست در اختیار گرفت. مسکو به سرعت با مقاومت جنبش مجاهدین مواجه شد و این موضوع به یک دهه جنگ در این کشور انجامید.
در دهه 1980 عربستان سعودی و آمریکا به تامین مالی مجاهدین در جنگ افغانستان پرداختند که خود به معنای احیای مفهوم جهاد مسلحانه در جهان اسلام بود. «رونالد ریگان» رئیس جمهوری وقت آمریکا در آن زمان در دفتر خود پذیرای هیاتی از «رزمندگان آزادی افغان» بود که دیدگاه های اجتماعی و دینی آن ها به سختی از دیدگاه های طالبان قابل تشخیص است.
آمریکا بین سال های 1986 تا 1992 میلادی در قالب پروژه موسوم به «دانش جهاد» بالغ بر 50 میلیون دلار صرف نشر کتب آموزشی برای مردم افغان کرد تا آنها را به اعمال خشونت علیه «کفار غیرمسلمان» همچون نظامیان شوروی تشویق کند. بر اساس گزارش تحقیقی «دانا برد» استادیار دانشگاه نیویورک، برای نمونه در کتاب زبان پایه اول دانش آموزان افغانی که به زبان پشتو سخن می گفتند، از واژه «مجاهد» استفاده و در شرح آن آمده بود : برادر من یک مجاهد است. مسلمانان افغان مجاهد هستند. من هم در کنار آنها جهاد می کنم. جهاد علیه کفار وظیفه ما است.
تشدید فشارها پس از حادثه 11 سپتامبر
«رابرت جردن» سفیر وقت آمریکا در عربستان سعودی در خاطرات خود آورده است که پس از حادثه 11 سپتامبر (تخریب برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در آمریکا به دست گروه تروریستی القاعده) روزی با « بندر بن سلطان» سفیر وقت عربستان در آمریکا مشغول رانندگی بود که بن سلطان به مسجدی اشاره کرده و گفت که به تازگی امام جماعت آن مسجد را به علت سخنان تحریک آمیز اخراج کرده است.
جردن می گوید که پس از حمله القاعده، آمریکا فشار علیه دولت سعودی را برای مقابله با گسترش افراط گرایی تشدید کرد. او می گوید که به دولت سعودی هشدار داده که آنچه در مدارس و مساجد آموزش داده می شود، دیگر تنها یک مسئله داخلی نیست، بلکه امنیت ملی را تحت تاثیر قرار می دهد.
آمریکا در دهه 1990 و به خصوص پس از حملات 11 سپتامبر به تدریج حمایت از اسلام افراطی و مجاهدان ضد روس را کنار گذاشت. اما مقام های آمریکا با علم به وابستگی خود به نفت سعودی و نیاز به همکاری اطلاعاتی دو کشور، در مسیر اعمال فشار علیه دولت عربستان به آهستگی قدم برداشتند.
دوازده سال پس از حادثه 11 سپتامبر و پس از سال ها مخالفت پنهان مقام های آمریکا با آموزه های سعودی، اندیشکده آمریکایی مرکز بین المللی مذهب و دیپلماسی٬ مطالعاتی را در زمینه کتب درسی سعودی انجام داد و به این نتیجه دست یافت که پیشرفت هایی در زمینه عقب نشینی از محتوای متعصبانه و خشونت آمیز صورت گرفته، اما بسیاری از مطالب نامناسب همچنان باقی مانده است. گرچه دولت آمریکا نتایج این تحقیقات را هیچ گاه منتشر نکرد، نیویورک تایمز تحت قانون آزادی اطلاعات به آن دست یافته است. (1)
در برخی از این کتب دولتی حتی دیدگاه های ضد علم، جامعه مدرن و حقوق زنان مطرح شده است.
در گزارش مرکز مذهب و دیپلماسی آمده که این کتب درسی و دیگر کتب مشابه در ده ها کشور توزیع شده است. اصلاحات در این زمینه پس از سال 2013 هم ادامه یافته و مقام های سعودی می گویند که در تلاش برای جایگزینی کتب قدیمی توزیع شده در کشورهای دیگر هستند.
اما همانطور که این گزارش متذکر شده است، کتاب های درسی تنها بخش کوچکی از وجوه سعودی برای صدور اندیشه های وهابیت است. آموزشگاه های سعودی با اساتید وهابی اغلب در کنار یک مسجد با امام جماعت وهابی در بسیاری از کشورها بنا شده و توسط یک هیات آموزشی بین المللی اداره می شود.
این مکتب ویرانگر حتی به مکان هایی گسترش یافته که مردم با افکار گوناگون برای چندین سده بدون مشکل در کنار هم زندگی می کردند. «سید شاه»روزنامه نگار پاکستانی که هم اکنون روی پایان نامه دکترای خود در آمریکا کار می کند، درباره تاثیرات مخرب حضور یک واعظ پاکستانی تربیت شده زیر نظر نظام آموزشی سعودی در شهر خود می گوید: ما سنی بودیم اما فرهنگ ما آمیزه ای از فرهنگ شیعه، بریلوی و دیوبندی بود.
شاه می گوید که اما واعظ جدید، مذاهب بریلوی و شیعه را دروغین و ارتدادآمیز دانست و با ایجاد دودستگی در جامعه، سال ها اختلاف را رقم زد : تا سال 2010 همه چیز عوض شده بود. زنانی که از شال برای پوشاندن موها و صورت خود استفاده می کردند، به استفاده از روبنده روی آوردند. تروریستها دو بار سعی کردند تا آرامگاه مشهور شهر را منفجر کنند.
شاه می گوید که زمانی تنها مشکلات اقتصادی بر این منطقه حاکم بود، اما اکنون برخی خواهان پذیرش فرهنگ سعودی و برخی مخالف آن هستند و این موضوع حتی بنیاد خانواده را هدف گرفته است.
«کریستین فِیر» کارشناس مسائل پاکستان در دانشگاه جرج تاون با تایید اظهارات شاه می گوید که عوامل دیگری هم در این رابطه دخیل است. گرچه پول ها و آموزه های سعودی بدون تردید در سرعت بخشیدن به این ماجرا موثر بوده است، اما مشکلات فرقه ای و خشونت جهادی در پاکستان از زمان استقلال از هند در سال 1947 در این کشور ریشه دوانده است.
وی می گوید : اینکه فکر کنیم بدون آل سعود، پاکستان یک سوئیس دیگر می شد، احمقانه است.
رابطه علت و معلولی عربستان و تروریسم
اما پرسش اصلی این است که دنیا بدون اینگونه فعالیت های عربستان چگونه بود. گرچه روی نقش سعودی در رشد تروریسم اتفاق نظر وجود دارد، بررسی رابطه علت و معلولی آن دشوار است. زمانی که حملات تروریستی پاریس و بروکسل به شبکه داعش در بلژیک نسبت داده شد، فعالیت خاندان سعودی در این کشور دستمایه گزارش های خبری متعدد قرار گرفت، اما باز هم یافتن یک رابطه مستقیم بین این حملات و عربستان سعودی دشوار بود.
چند مظنون این حادثه سابقه کیفری اندک و دانش سطحی از اسلام داشتند و به نظر نمی رسید که از افرادی باشند که به طور منظم به مسجد می روند. گرچه داعش مسئولیت انفجارها را بر عهده گرفت، اما نفرت شکل گرفته در پی رفتار جامعه با خانواده های مهاجر آفریقای شمالی و قرار گرفتن مردم تحت تاثیر تبلیغات داعش، به صورت مستقیم یا از طریق اینترنت و رسانه های اجتماعی، به عنوان عوامل اصلی شکل گیری این حملات شناخته شد.
«هند فریهی» روزنامه نگار مراکشی – بلژیکی در این رابطه می گوید که در سال 2005 به صورت ناشناس به منطقه مولنبیک که یک محله مهاجرنشین بروکسل است، سفر کرده و کتابی هم در این رابطه نوشته است. او می گوید که در جریان این سفر با امام جماعت های سعودی دیدار کرده و به این نتیجه رسیده است که بسیاری از آثار ادبی نوشته شده در عربستان سعودی به شوراندن احساسات علیه دیگر مردم و تجلیل از جهاد پرداخته است.
«سیدنی جونز» سرپرست یک اندیشکده در جاکارتا پایتخت اندونزی هم می گوید که سعودی ها طی چند دهه اخیر پول بسیاری صرف ساخت مساجد و کتابخانه ها و آموزش اساتید در اندونزی کردند که این موضوع به شکل گیری یک فضای متعصبانه و محافظه کارانه در این کشور منجر شده است.
او ادامه می دهد زمانی که در سال 2002 نزدیک به یک هزار نفر در این کشور به اتهام های تروریستی بازداشت شدند، تنها تعداد انگشت شماری از آنها با نهاد های سلفی یا وهابی در ارتباط بودند. جونز معتقد است : زمانی که بحث خشونت به میان آورده می شود، نقش عربستان سعودی تنها یک نکته انحرافی است.
در نهایت تاثیر تبلیغات مذهبی خاندان سعودی هر چه که باشد، هم اکنون بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. تلاش رهبران سعودی برای اصلاحات ایدئولوژیک از جمله اصلاح کتب درسی، به مثابه پذیرش تلویحی این موضوع است که اقدامات این کشور در صدور عقاید مذهبی، گاه نتیجه عکس به دنبال داشته است. عربستان همزمان تلاش خود برای به کارگیری ناشران آمریکایی را برای مقابله با موج انتقاد رسانه های خبری و نمایش یک چهره اصلاح طلب از رهبران سعودی افزایش داده است.
اما هیچ کس نمی تواند منکر مکتب اسلامی پایه گذاری شده توسط رهبران سعودی شود و عادت های قدیمی هم گاه به سختی فراموش می شوند. «سعد بن ناصر الشثری» یک واعظ برجسته است که توسط عبدالله بن عبدالعزیز، پادشاه قبلی عربستان سعودی به علت انتقاد از آموزش همزمان پسران و دختران از مقام خود خلع شده بود. ملک سلمان پادشاه جدید سعودی سال گذشته الشثری را به مقام خود باز گرداند. وی هم صدا با دیگر مقام های سعودی، داعش را محکوم کرد، اما دلیل محکومیت این گروه از زبان الشثری، خود نشان دهنده سختی ترک عادات قدیمی است. وی در مقام مذمت این گروه تروریستی گفته بود : داعش حتی از مسیحیان و یهودیان هم کافرتر است.
(1) http://www.nytimes.com/interactive/2016/08/17/international-home/document-state-dept-study-on-saudi-textbooks.html