به گزارش خبرنگار دانشگاه خبرگزاری دانشجو از مشهد، پویش کتابخوانی پروانه، به انتهای سفر تابستانی خود رسید، این پویش که پیش از این، به نقد و بررسی کتاب هایی، چون رهش، اعترافات غلامان و تکثیر تأسف انگیز پدربزرگ پرداخته بود، در اختتامیه طرح تابستانی اش، با حضور دانشجویان علاقهمند به یار مهربان، به نقد و بررسی رمان سرزمین نوچ پرداخت.
سرزمین نوچ، اثری از کیوان ارزاقی است که داستان مهاجرت زوجی جوان «آرش و صنم» به آمریکا را روایت کرده است.
جلسه در تالار امام علی (ع) دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد با آیات قرآن شروع شده بود و حالا مجری داشت در مورد مهمان برنامه توضیح می داد: توحید عزیزی متوّلد آمریکاست و خانواده اش چند روز پس از بهمن ۵۷، برای آنچه که آن را زندگی درست تر می نامیدند، به ایران بازگشتند.
عزیزی خودش را فرزند انقلاب ۵۷، دوست دار آواز شجریان و شعر حافظ و سعدی می داند، دانش آموخته پزشکی از دانشگاه شهید بهشتی و فارغ التحصیل رشته انفورماتیک پزشکی از دانشگاه برندایس آمریکاست و کمتر از یک سال است که به وطن بازگشته است.
عزیزی صحبت هایش را با کتاب شناسی شروع کرد، از عطر سنبل، عطر کاج و بیوتنِ رضا امیرخانی گرفته تا خاطرات سفیر و سرزمین نوچ به عنوان رمانهای خوبی یاد کرد که در سالهای اخیر، درباره مهاجرت نوشته شده اند.
از رضا امیرخانی نقل می کرد که رمان بیوتن را نه به خاطر ارمیا، که به خاطر شخصیت خشی نوشته و اضافه کرد به نظر من، علّت نگارش سرزمین نوچ، که روایتی اوّل شخص از آرش است، نه خودِ آرش، بلکه صنم و تغییراتش در طول یک سال مهاجرت بوده است.
وی گفت: یکی از بخشهایی که در سرزمین نوچ مورد تأکید قرار گرفته بود، مسئله مرگ و مکالمه آرش و صنم در گورستان بود. چیزی که انسان در مهاجرت باید به آن توجه کند و از خودش بپرسد خوب، آخرش که چی؟ در حقیقت، در مهاجرت شما وارد یک معامله می شوید، اینکه یک چیزی را از دست می دهید تا در مقابل آن چیزها و امکانات دیگری را به دست بیاورید.
چیزی که باید در این معامله وجود داشته باشد، یک بند و تبصره برای بازگشت به عقب است، بدون آن که ضرر چندانی بکنید، مانند اتفاقی که برای آرش افتاد و برای صنم، نه. اگر بخواهم در یک کلمه، دلیل مهاجرت را بگویم، می شود کار و شغل به بیان دیگر، درآمدی که از کار مشخصی به دست می آورید، نسبتش به مسائل رفاهی و تفریحی، نسبت مشخصی باشد و سطح نسبتاً مطلوبی از رفاه را داشته باشید.
اینجاست که عزیزی سراغ نقل قولی از دکتر میچیوکاکو می رود و می گوید ویزای H۱ و پلت فرم وسطح رفاه و زندگی و امنیت، سلاح مخفی آمریکاست که مغزها را از سراسر دنیا جذب می کند؛ مهاجرانی که موتور عظیم آمریکا را میچرخانند.
این دانش است که به شما قدرت می دهد و آمریکا توانسته در طی چهار سده، با فراهم کردن این امکانات، قدرت را به سمت خود جذب کند. چیزی که باعث ماندن یا نماندن ما می شود، ارزشهای ماست.
این ارزشها هستند که زندگی ما را مدیریت می کنند. ارزشها برای هر کسی متفاوت است، خودمان باید این ارزشها را مشخص کنیم.
بهترین زمان مهاجرت، پس از سربازی و اتمام تحصیلات است. جایی که ارزش های ما قوام پیدا می کنند و البته همسر و فرزندان نقش تعیین کنندهای در این موضوع خواهند داشت؛ امّا اگر بدون دلیل و صرفاً به هوای آینده بهتر مهاجرت کنیم، مشکلاتی از قبیل: جدایی و یا تغییر دین، مانند چیزی که برای عماد اتفاق افتاد، وجود دارد.
در انتهای پاسخگویی به سؤالات مکتوب و شفاهی دانشجویان، عزیزی به این اشاره کرد که مهاجرت برای قشر تحصیل کرده، میتواند اتفاقی مفید باشد؛ در صورتی که هدفمند بوده و بتوانیم راه بازگشت به کشتی نوح، ایران خودمان را، باز بگذاریم.
سپس، نوبت به اهدای جوایز برندگانی رسید که آثارشان در رشته های خط، نقّاشی، عکس با کتاب، گرافیک، متن ادبی و کلیپ کوتاه، برگزیده شده بود.
در پایان، عزیزی رفت تا در مسیر بیرون از تالار، به پرسش هایی که هر لحظه تعدادشان بیشتر می شد پاسخ بدهد.