آخرین اخبار:
کد خبر:۷۸۳۸۴۴
گزارش |

پایان خدمت‌رسانی گروه جهادی فارغ‌التحصیلان دختر خراسان شمالی به سه روستا / ارائه خدمت به ۶۰۰ نفر + تصاویر

فارغ‌التحصیلان دختر خراسان شمالی با ارائه خدمات به ۶۰۰ نفر در سه روستای منطقه بام اسفراین، اردوی جهادی خود را به پایان رساندند.
حسین اکبری

گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، حسین اکبری؛ دانشجویانی که به اردو‌های جهادی رفته اند همواره یکی از تجربه‌های شیرین دوران دانشجویی خود را همین اردو می‌دانند. صفا و صمیمیت، خلوص، دل کندن از امکانات و خاکی بودن ازجمله صفاتیست که دانشجویان را مجذوب خود می‌کند.

اما پس از دوران دانشجویی عده زیادی از فارغ التحصیلان به دنبال کار خود می‌روند. عموما دیگر دانشگاه و اکثر دوستان خود را فراموش می‌کنند؛ از تشکلی که در آن بوده اند به عنوان یک خاطره خوب یاد کرده و به یاد آن روز‌ها سری تکان می‌دهند.

در چنین شرایطی فارغ التحصیلان دانشگاه‌های خراسان شمالی گروه جهادی «رهپویان شهدا» را راه اندازی کرده اند تا به یاد آن روز‌ها دوباره دور هم جمع شده و اردوی جهادی ترتیب دهند. دوباره به دل روستا‌های دور و نزدیک رفته و طعم شیرین جهاد و خدمت را برای خود زنده کنند.

این گروه جهادی از دو بخش خواهران و برادران تشکیل شده و اینک دختران این مجموعه اردوی جهادی خود را پس از ۷ روز به پایان رساندند. روستا‌های کوشکندر، آقچ و نوده از منطقه بام شهرستان اسفراین نقطه هدف بود که ۲۰ فارغ التحصیل دختر در آن روستا‌ها حضور پیدا کردند.

مریم محمدی، مسئول گروه جهادی خواهران رهپویان شهدا فعالیت این گروه را این گونه شرح می‌دهد: گروه رهپویان شهادت در کارگروه‌های آموزشی، فرهنگی، بهداشتی، مشاغل خانگی، حوزه طلاب و مشاوره فعالیت داشتند.

محمدی ادامه می‌دهد: در زمینه آموزشی می‌توان به برگزاری کلاس‌های زبان، ریاضی و قرآن به مدت ۶ روز و روزانه ۸ ساعت اشاره کرد. همچنین کاردستی‌های هدفمند و آموزشی به صورت مرتب به ۷۰ کودک و نوجوان روستا آموزش داده شد.

آموزش شعر و قرآن به ۲۱۰ کودک
این نیروی جهادی با اشاره به فعالیت گروه جهادی رهپویان شهدا درحوزه کار با کودک بیان می‌کند: مربی گروه ما بسیار فعال و با انرژی در زمینه‌های بازی و مسابقات ورزشی، گردش روزانه و آموزش شعر‌های قرآنی و شعر‌هایی با محوریت ائمه اطهار فعالیت گسترده‌ای داشتند که به صورت چرخشی در روستا‌ها به تعداد ۲۱۰ دانش آموز مطالبی ارائه کردند که این امر شور و نشاط خوبی به جو روستا بخشید.

وی برگزاری کلاس‌های آموزش شعر‌های کودکانه در زمینه بهداشت فردی به ۵۰ کودک روستا را دیگر اقدام این گروه برمی شمرد و می‌افزاید: کلاس‌های ویژه پیامبرشناسی و معنی شناسی جز ۳۰ قرآن کریم نیز برای ۵۵ نوجوان دایر شد.

مشاغل خانگی به بانوان روستا آموزش داده شد
گروه رهپویان شهدا به حوزه مشاغل خانگی نیز گریزی زده است. این گروه با درخواست اهالی روستا هنر‌های تزئینی از جمله نمددوزی، شبه قالی و رومیزی، چرم دوزی، سفره هفت سین، شیرینی پزی و آشپزی را به بانوان روستا آموزش داده است.

محمدی برگزاری کارگاه‌های آموزش روابط اجتماعی دختران و پسران را از دیگر برنامه‌های مفید اجرا شده می‌داند و تصریح می‌کند: در این کارگاه‌ها ۹۳ نوجوان حضور پیدا کردند. آموزش‌های احکام ویژه سنین ۵ تا ۹ سال نیز از دیگر برنامه‌ها بود که حدود ۱۰۰ مخاطب داشت.

تبیین آیین‌های همسر داری از نگاه ائمه اطهار برای ۵۰ بانو این روستا‌ها از جمله کارگاه‌های پر بازدید به شمار می‌آمد. همچنین ارائه مشاوره فردی و خصوصی به ۶۵ خانم از دیگر فعالیت‌ها قلمداد می‌شد.

مسئول گروه جهادی خواهران رهپویان شهدا ارتباط گیری مثبت جهادگران با دانشجویان را ثممر به ثمر می‌داند و تاکید می‌کند: جهادگران با سر زدن به تک تک خانه‌ها از حال و احوال اهالی جویا می‌شدند و از نزدیک مشکلاتشان را می‌دیدند.

نوبت مسئولان است
در پایان انتهای این اردوی جهادی جشن پرشوری در روستای نوده و با شرکت کودکان آقچ برگزار و هدایایی تقدیم دخترانی که به سن تکلیف رسیده بودند و دیگر کودکان شد.

محمدی در پایان از مسئولان می‌خواهد مشکلات بررسی دقیق‌تر شود و مسئولان به آن رسیدگی کنند و می‌گوید: فکر می‌کنم دیگر در این منطقه نیازی مبرم به اردو جهادی خواهران نیست.

یادداشتی از یک دهه هشتادی!
دانشجوی دیگری یک یادداشت به ما داد. این یادداشت که به نوعی شرح اردوی جهادی از زبان دیگری بود، نکات جالبی به همراه داشت. این متن از زبان یک دهه هشتادی نوشته شده است. گروهی که به گفته خیلی‌ها اهل خدمت و جهاد نیستند. اما واقعیت طور دیگری است که در ادامه می‌خوانید.

مدتی بود دنبال تغییر و تحولی در زندگی ام بودم؛ روز‌ها پی در پی می‌گذشت و عمرم هدر می‌رفت تا این که یک نفر به من گفت: بیا و بریم اردوی جهادی؛ من نیز با اشتیاق قبول کردم؛ با این که ذوق داشتم، اما می‌ترسیدم از روبه رو شدن با جمعی که نمی‌شناسم. می‌ترسیدم بروم در اردو و از آدم‌هایی که می‌بینم خوشم نیاید یا سخت بگذرد.

اما اینطور نبود؛ شب اول، شبی بود که با بچه‌ها آشنا شدم و فهمیدم کوچک‌ترین عضو اردو هستم؛ یک دهه هشتادی که تازه راه افتاده و اولین بارییست که برای جهاد به اردوی جهادی می‌رود.

زمان روز اول که تمام شد برگشتیم خوابگاه و دور هم جمع شدیم و تعریف کردیم که محل خدمتمان چطور بوده؛ روز دوم هم به همین روال گذشت، اما روز به روز به صفا و صمیمیت جمع جهادی مان اضافه می‌شد و خیلی خوب توانستم با همه دوست شوم، شوخی و خنده هیچ وقت از جمعمان نمی‌رفت؛ همه چیز عالی پیش می‌رفت با این که اردو جهادی بود و بودجه و امکانات کم بود، اما به خاطر فرماندهی عالی اردو هم عالی بود.

وقتی تایم نماز و قرآن و دعا می‌شد، خیلی خوب می‌شد خدا را حس کرد. اصلا ارکان اصلی اردو جهادی به همین معنویات شبانه و خدمت روزانه بود، روز‌ها گذشت تا این که روز خداحافظی با بچه‌های روستا رسید.

چون قرار بود از فردا به بعدش برگردیم پر خاطره‌ترین روز عمرم بود. از بدشانسی‌ها بگیر تا شوخی و خنده‌ها که تمام خستگی آدم را می‌گرفت. هشت روز گذشت و روز برگشتن رسید، غم و غصه جدا شدن از یک جمع دوستانه و ذوق و شوق دیدن خانواده مخلوط بود. خدا را شکر که توفیق خدمت به مردم را داشتم؛ ان‌شاءالله اردوی جهادی سال بعد.
 
ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار