اسرای کاروان هنگامى که نزدیک دمشق رسیدند، حضرت ام کلثوم (س) که جز اسیران بود، نزد شمر آمد و فرمود: «من درخواستى دارم.» شمر گفت: آن چیست؟...
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری دانشجو، در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شهر شام رسیدند، ابراهیم بن طلحه بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینههایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست؟ حضرت فرمود: اگر میخواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت میدانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است.
نزدیک شدن اسیران به دمشق و درخواست امّ کلثوم از شمر
گروه دشمن، سر مقدّس امام حسین علیه السلام را همراه بانوان و اسیران به سوى دمشق بردند، هنگامى که نزدیک دمشق رسیدند، حضرت امّ کلثوم (س) که جز اسیران بود، نزد شمر آمد و فرمود: «من درخواستى دارم.» شمر گفت: آن چیست؟
امّ کلثوم فرمود: «وقتى که ما را وارد شهر دمشق میکنى، ما را از دروازهاى وارد کن، که تماشاچى کمترى داشته باشد و به این سپاه پیشنهاد کن که سرها را از بین محملها بیرون ببرند و از ما دور کنند؛ زیرا از بس ما را در حال اسارت دیدند که رسوا شدیم.» شمر از روى ناپاکى و ظلمى که داشت در پاسخ به درخواست امّ کلثوم علیها السلام به عکس دستور داد؛ سرهاى شهدا را بر بالاى نیزه ها کردند و در میان محمل ها عبور دادند و در نتیجه اهل بیت امام حسین علیه السّلام را به صورت اسیر در میان تماشاگران حرکت دادند تا آنان را کنار دروازه دمشق آوردند و آنها را در روى پله هاى مسجد جامع، در همان جا که اسیران را نگه میداشتند، سر پا نگه داشتند.