به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، مهدی موسوی، زادهٔ ۳ فروردین ۱۳۶۱ در مشهد، محقق و نویسندهٔ علوم ورزشی کارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی است که در سال ۱۳۸۷ کتاب: اصول علمی و تخصصی زیبایی اندام و بدنسازی از وی به چاپ رسیدهاست. این اثر دوهزار صفحه ای، نخستین اثر مدون و منطبق بر اصول علمی پیرامون رشته ورزشی بدنسازی در ایران است. وی کارشناس ارشد رشتهٔ فیزیولوژی ورزشی کاربردی است و مدتی در هیئت بدنسازی مؤسسهٔ تربیت بدنی آستان قدس رضوی مسئول کمیتهٔ آموزش پژوهش و برنامهریزی بوده است. در سالهای گذشته، زمانیکه قدری جوانتر بوده در رشتهٔ بدنسازی و رشتهٔ رزمی جوجیتسو، قهرمانی استان خراسان رضوی را داشتهاست. وی به دلیل مخالفت شدید با مصرف داروها و مکملهای ورزشی شهرت عام و خاص دارد و مصاحبههای فراوانی در مورد منع مصرف این مواد داشتهاست. مهدی موسوی علاوه بر فعالیت در زمینهٔ ورزشی در فضای مجازی نیز فعالیت گستردهای دارد و یکی از کاربران پرکار دانشنامهٔ آزاد ویکیپدیای فارسی است. وی از نسل نوادگان پسری «آیتالله العظمی سید ابوطالب حسینی (طاب ثراه)» (مشهور به مجتهد قاینی ۱۲۳۰-۱۲۹۳ ه.ق.) از مراجع عالیقدر شیعه است.
بر آن شدیم تا پیرامون معضلات حوزههای سلامت و تندرستی پای صحبت جناب موسوی بنشینیم و با دیدگاه وی در مورد کم و کاستیها و نقاط قوت و عملکرد اجرایی مسئولان در این حیطهها بیشتر آشنا شویم:
نخست بفرمایید سلامت و تندرستی چه تفاوتها و نقاط اشتراکی با یکدیگر دارند؟
سلامت عمومی سنگ بنای تمامی خدمات بهداشتی، پزشکی و تندرستی است، به این معنا که تمامی این حیطه ها متکی به آن هستند، بدون ارتقا کیفیت سلامت عمومی صحبت کردن در مورد کیفیت خدمات بهداشتی، پزشکی و تندرستی بی معناست زیرا وقتی افراد جامعه از حداقلهای سلامت برخوردار نباشند نمی توان در مورد ورزش و تندرستی آنان سخن گفت، ارتباط موازی و مستقیمی هم با خدمات بهداشتی دارد زیرا اگر شما به عنوان مسئول هر چقدر هم خانه بهداشت ایجاد کنید و بر خدمات بهداشتی بیفزایید تا زمانی که آب و هوای سالم برای حفظ سلامت مردم در اختیارشان قرار نگیرد این کارها مصداق آب در هاون کوبیدن است، افزودن بر تعداد پزشکان و گسیل کردن پزشکان به درون جامعه نیز بدون توجه به امر مهم سلامت عمومی و پایه، حکم طهارتِ بعد از وضو را دارد و امری است که در دراز مدت محکوم به شکست است زیرا هر چقدر هم پزشکان به معالجه بیماران بپردازند باز هم تعداد بیماران به دلیل ضعف در برآورده شدن سلامت عمومی بیشتر می شود، محیط آلوده، سطح زندگی پایین، آب و هوای آلوده، فضای پرتنش از بُعد روانی تمامی شاخصه های سلامت عمومی را به زیر می کشد و افزودن بر خدمات بهداشتی و پزشکی تنها مُسکنی است که در کوتاه مدت بر ماجرا سرپوش می گذارد، اما مشکل را حل نمی کند.
خوب با این توضیحاتی که می فرمایید، ورزش و تندرستی در چه جایگاهی قرار دارند؟
وقتی کُمیت دولت در برقراری و ارتقا سطح سلامت پایه و عمومی لنگ باشد، و خدمات بهداشتی و پزشکی دایما مصروف این کاستی ها شوند، وضعیت ورزش و تندرستی اسفناک خواهد بود، که هست. در زمینۀ ورزش همگانی و تندرستی شاهد مجموعۀ بزرگی از اهمالها و حتی فساد و ناکارآمدی هستیم. برخی افراد بسیار نالایق و ناکارآمد و ناآگاه بدنۀ ورزش کشور را تشکیل می دهند، درفدراسیونهای عریض و طویل همین افراد حضور دارند و جز فساد و ناکارآمدی هیچ کار مثبتی انجام نمی دهند.
آیا فدراسیون خاصی مد نظرتان است؟
بحث یک رشتۀ ورزشی خاص نیست. فساد فساد است وفدراسیونها نیز علیرغم وظیفۀ ذاتیشان که مبارزه با این فساد است نه تنها با آن مبارزه نمی کنند، نه تنها آنرا مهار نمی کنند بلکه برآتش آن هیزم هم می ریزند، بیش از یک دهه است که دانشمندان و پژوهشگران علوم ورزشی کشور سرفصلهای مربیگری را در فدراسیونهای ورزشی مورد بازنگری قرار داده و آنها را بسیار استاندارد و علمی تعریف کرده اند، اما فدراسیونها که مسئولیت اجرای این آموزشها را بر عهده دارند، نه تنها آنهارا اجرا نمی کنند، نه تنها امر آموزش را جدی نمی گیرند، بلکه آنرا محملی برای رانت و فساد مالی قرار داده اند.
چگونه امر آموزش در فدراسیونها محملی برای فساد است؟
اینگونه که در یک دورۀ مربیگری مسئولیت ادارۀ آموزش را به فردی می سپارند که در زمینۀ علوم ورزشی فرق خیار را از بادنجان تشخیص نمی دهد، و فقط با دریاف رشوه یا رابطه بازی تنها میل به ارائۀ مدرک و گواهی برای درخشان نشان دادن کارنامۀ آموزشی فدراسیون متبوعش را دارد، چگونه ممکن است با برگزاری چهار پنج روز همایش و جلسه و کارگاه آموزشی متقاضیان دریافت احکام مربیگری سرفصلهایی نظیر: علم تمرین، تغذیه ورزشی، آسیب شناسی، فیزیولوژی، تکنیکهای آزمایشگاهی و قس علیهذا را فرا بگیرند؟ چگونه ممکن است چنین آمار بالایی از قبول شدگانِ آزمونهای مربیگری، در امتحانات بخش آموزش فدراسیونها وجود داشته باشد؟ صریحا به شما می گویم اینها حاصل دو عامل فساد و ناکارآمدی هستند.
علت این به گفتۀ شما «آمارهای نادرست، فساد و ناکارآمدی» چیست؟
در یک جمله میگویم علتش حُبِ مال و حُبِ جاه است. وقتی افراد با انگیزه های برداشت های مالی بزرگ و جاه طلبیهای نامشروع بخش آموزشِ ورزش کشور را هدف قرار داده و از آن به عنوان نردبان مالی و مقامی استفاده می کنند، بروز چنین مسائلی از قبیل آمارهای پوشالی، فساد و ناکارآمدی طبیعی است. وقتی فردی ناکارآمد و جاه طلب با انگیزۀ بنگاهی با چشم انداز مال اندوزی و مقام اندوزی! عهده دار بخش آموزش فدراسیونی می شود و مانند ماشین تولید مربی می کند، نتیجه این می شود که مربیانی بی لیاقت و ناکارآمد خروجی بخش آموزش مربی شود. این مربیان هم بیشتر با نوجوانان و جوانانی سروکار دارند که سرمایه و پتانسیل عمل برای آیندۀ کشور هستند و اینگونه سرمایۀ فردا را امروز به آتش می کشیم.
اینگونه که می گویید، پس وضعیت آموزش مربی نامطلوب است؟
خیر نامطلوب نیست، افتضاح است، پیش از این البته در حیطۀ آموزش مربی، وضعیتی وجود نداشت و اساسا موجود نبود که بتوان آن را توصیف کرد، اما از وقتی تمامی فدراسیونها ملزم به جدی گرفتن آموزش مربی شدند، ما به موقعیتی رسیدیم که می توان وضغیت آموزش مربی را توصیف کرد، و متاسفانه این وضعیت را جز آنچه گفتم به گونۀ دیگری نمی توان توصیف کرد.
برای خروج از این وضعیت چه راهکاری دارید؟
در گام نخست باید تمامی مدرسان، مسئولان و سرپرستهای ناآگاه و ناکارآمدی که آموزش مربی را اینقدر نامطلوب اجرا می کنند و عموما به فساد و ناکارآمدی گرایش دارند، از دامان بخش آموزش فدراسیونها زدوده شوند و با نیروهای متعهد، متخصص و کارآمدی که دلسوز سلامت عمومی جامعه هستند جایگزین شوند. در گام دوم باید تمامی احکام آموزشی صادر شده توسط فدراسیونها و دریافت کنندگانشان مورد بازرسی و بازنگری قرار گیرند و دورههای آموزش مربیگری اینقدر کوتاه نباشند. در گام سوم هم باید اعطای حکم مربیگری با تاریخ اعتبار پنجساله باشد و هم می بایست دوره های بازآموزی برای دارندگان احکام آموزشی ورزشی، برگزار شود تا بتوان هم سطح علمی مربیان را تحت کنترل داشت و هم برای ارتقا سطح علمی آنها گام مثبت و درستی برداشت. در یک کلام دریافت حکم مربیگری نباید برای مربیان حاشیۀ امن ایجاد کند تا به کمک آن بر آتشِ تهدیدِ سلامت عمومی و پایۀ جامعه، هیزم بیشتری ریخته و هرازگاهی بر لهیب آن بدمند.
آیا ممکن است بدون نام بردن از شخصی خاص یا رشتۀ ورزشی خاصی از تهدید سلامت عمومی جامعه مثالی هم بزنید؟
بله ما چندین قهرمان نامآور داشته ایم که به دلیل تزریق آمپولهای دارویی غیرمجازی که علاوه بر غیرمجاز بودن قلابی هم بوده اند، دچار بیماریهای صعب العلاج، لاعلاج و مرگ ناگهانی شده اند، -آمپولهایی نظیر آنچه در تداول عوام بدانها «پپتاید» می گویند- این افراد به دلیل سرشناسی مرگشان انعکاس خبری یافته است اما جوانان بیگناهی که از همین افراد داروهای مشابهی می خریدند و به کام بلاهای لاعلاج و مرگ در غلتیده اند تنها و خاموش با مشکلاتشان رها شده اند، نه کمپینی برای نجاتشان تشکیل شده است و نه صدایشان تا کنون به جایی رسیده است، آن مسئولانی که به فلان قهرمان و مربی حکم مربیگری و جواز تجاوز به سلامت افراد جامعه می دهند باید در برابر این ظلم و ستمهایی که بر پیکر نسل جوان جامعه فرود می آیند پاسخگو باشند.
در پایان اگر سخنی یا نکتهای دارید بیان کنید.
اگر فرد مسئولی این مصاحبه را می خواند خطاب به وی می گویم «گوش اگر گوش تو و ناله اگر نالۀ ماست/ آنچه البته به جایی نرسد فریاد است» مسئول یا مسئولان گرامی صلاح این است که هر چه سریعتر یا استعفا دهید و بگذارید کسی که توان اجرایی دارد در مقام شما قرار گیرد یا برای رفع این بحران کمر همت را ببندید زیرا: «درختی که اکنون گرفتهست پای/ به نیروی شخصی برآید ز جای»، «و گر همچنان روزگاری هلی/ به گردونش از بیخ بر نگسلی»، «سر چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پُر شد نشاید گذشتن به پیل». خطاب به آن دسته از مسئولین که از مشکلات آگاهند و چشمهایشان را بسته و دست روی دست گذاشته اند تا سلامت عمومی جامعه و تندرسی به قهقرا رود می گویم: «از داد و وِداد آن همه گفتند و نکردند/ یارب چه قدر فاصلۀ دست و زبان است»، «خون می چکد از دیده در این کُنج صبوری/ این صبر که من می کنم افشردن جان است». از شما هم بابت این مجال کوتاه که عرایض بنده را در سطح جامعه منعکس می کند، سپاسگزارم.