سردار دلها برای خادمی حضرت رضا(ع) نه با پای خود، که با سر آمده است تا ادب را در خدمت خاندان نبوت(ع) به طور کامل به جا آورد.
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- اعظم ذوالفقاری منظری؛* حس انتظار را چشیده ای؟ میدانی اتفاقی رخ میدهد و برای رسیدنش انتظار میکشی. آن لحظات انتظار، در دلت غوغا است، اما نگاهت آرام است و ظاهرت آرامش دارد و از بیرون که تماشایت میکنند، آرامش قبل طوفان میبینند. همین حال و هوای مشهد در چند روز گذشته بود. خیابانها آرام بودند، زندگی آرام در جریان بود، اما همه میدانستند که این دیوارها و خیابانهای آرام، در انتظار یک اتفاق بزرگ هستند.
مشهد از همان زمان که حجت الاسلام مروی، تولیت آستان قدس خبر داد که پیکر شهدا برای طواف دور ضریح به مشهد میآیند، استقبال را شروع کرد. دیشب آماده سازیها شروع شد. معشوق جان خود را آورده تا تقدیم کند. مردم هم نظاره گر این رخداد عاشقی میشوند.
آخرین پابوسی سردار در حرم رضوی
پایین پای حضرت را دیشب گل زدند؛ عکس سردار و یارش ابومهدی را هم در دو طاقچه ایوان طلای صحن نو نصب کردند. دو طرف درب اصلی رواق را هم با گل آراستند.
کاربران مشهدی فضای مجازی شب در حرم از صحنههای مختلف آماده سازی پایین پای حضرت برای سردار عکس گرفتند و در توییتر و اینستاگرام منتشر کردند.
ستاد تشییع هم زمان آغاز مراسم در مشهد را ساعت ۱۲ در میدان ۱۵ خرداد اعلام کرده بود، اما آن جمعیتی که در اهواز برای استقبال از سردار و یارانش آمده بودند، به این سادگیها از سالار شهدای مدافع حرم دل نکندند و پیکر شهدا زمانی بیشتر از پیش بینی مسئولان در اهواز ماند. مردم مشهد سر قرار خود بودند. رسم عاشقی است که معشوق زود صبرش تمام میشود. بی تاب است حتی زودتر از ساعت موعود به محل قرار میرسد. ساعت ۱۲ ظهر میدان ۱۵ خرداد مشهد مملو از جمیعتی بود که برای همراهی با این خادم گرانقدر امام رضا (ع) حاضر شده بودند.
عرض ادب سردار به ساحت قدسی حضرت رضا(ع)
میدان ۱۵ خرداد هم ماجراهایی دارد؛ از اشکها و لبخندهایی که در اولین سلام و آخرین سلام بر چهره زائران نشسته است. اصلا یکی از آداب زیارت این است که وقتی به این میدان رسیدی، بایستی و دست بر سینه، سر خم کنی و به ضامن آهو سلام کنی. حالا هم قرار حاج قاسم همین است؛ دستی بر پیکر ندارد که بر سینه زند، برای آقا سر آورده است.
خودروی پیکر شهدا حدود ساعت ۱۵ و ۳۰ دقیقه به میان مردم رسید. کسی در میانه جمعیت پشت بلندگو صدا میزند «ای اهل حرم میر و علمدار خوش آمد، علمدار خوش آمد.» و با این نوا ورود پیکرها را اعلام میکند. فریادها بلند میشود. جمعیت میلیونی یکپارچه صدا میزنند «علمدار خوش آمد» و ناله میکنند. علمدار به جای دست بر سینه، سر روی سینه دارد و آمده است.
میدان ۱۵ خرداد یکپارچه سیاهی میزند. جمعیتی غیرقابل تصور آنجا گرد آمده اند. مداح میخواند «سردار حرم سید و سالار خوش آمد. علمدار خوش آمد» و مردم تکرار میکنند. هدایت مراسم به سختی صورت میگیرد. زمان به اذان مغرب نزدیک میشود و پیکر شهدا باید زودتر به حرم برسند. سردار باید هرچه زودتر شیفت خدمت خود را در محضر امام مهربانی تحویل بگیرد. لباس خادمی اش را هم آماده کرده اند.
مراسم آغاز میشود؛ بی مقدمه. مجری مراسم که در میدان مستقر است از مردم میخواهد که راه را برای خودروی حامل پیکر شهدا باز کنند و همراه با خودرو به سمت حرم حرکت کنند. جمعیت اطراف شهدا را میگیرد؛ همچون انگشتری که نگین سرخ را در میان گرفته است.
خودرو به سمت حرم میرود. دیدار عاشق و معشوق نزدیک است. آسمان و زمین در مشهد دلگیر و سرد است. صدا به صدا نمیرسد. مردم خود را به خودرو میرسانند و میخواهند به گرمای این جهان عاشقی نزدیکتر باشند.
دوربینهای تلویزیون در آسمان مشهد با هلی شات فیلم برداری میکنند. در میانه مسیر میبینی که پرچم ایران و عراق را به هم پیوسته اند و به اهتزار درآورده اند. پرچم حزب الله و فلسطین هم در دست مردم دیده میشود. خورشید غروب کرده و هوا تاریک شده است. مردم با نور فلاش گوشیهای خود ستارههایی زمینی را نمایش گذاشته اند که اطراف پیکر شهدا را گرفته اند.
تشییع پیکر شهدا ادامه دارد. برنامهها تغییر کرده است. قرار بود مراسم تشییع پیکر شهدا تا نماز مغرب تمام شود، اما امکان پذیر نیست. سخنرانیها به پس از اقامه نماز موکول شد.