گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، الهام معین قفقازی، فعال دانشجویی در یادداشتی نوشت: اول برایش جوک ساختیم که کدام آدم عاقل، سوپ خفاش می خورد و هی قیافه نخراشیده خفاشی را استوری کردیم. بعدتر در هر جمعی، از افسوسمان برای کنسل شدن سفرمان به چین گفتیم و بلند بلند خندیدیم که حیف شد تازه می خواستیم با چین تجارت کنیم . بیشتر که گذشت و خبر ورودش به ایران را دادند باز جدی نگرفتیم و فقط كمي دستهايمان را طولانی تر شستیم و توی کلاسها، سربه سر قمی ها گذاشتیم و لبخند زدیم؛ چه قم اولین شهر درگیر بود. اما دستور تخلیه یک شبه خوابگاه ها را كه دادند تازه شستمان خبردار شد موضوع جدی است.
حالا ديگر نامش را که می شنیدی، ناخودآگاه بینی ات به خارش می افتاد و دستهایت محکم در هم گره می شد.كرونا آهسته آهسته آمده بود و بر همه چيز ردي از خود برجای گذاشته بود؛ از زندگي هاي مشترك گرفته تا جلد تي تاب هاي سوپرماركت ها . شاید به خواب هم ندیده بودیم تی تاب و کیک را با ریکا بشوییم و دلمان برای یک تکه نان نرم تنگ شود.
از وبا در كتابها زياد خوانده بوديم اما عظمت آن بلا را هرگز با آمارها فهم نكرده بوديم. كرونا كه آمد تازه آن روزهاي سياه وبا، قدري برايمان تصوير شد. اين موجود ذره بيني، كم كم سبك زندگيمان را تغيير داد و خاطرات تلخ و شیرین بسیاری را در ذهنمان برجای گذاشت.حالا دیگر حرف های زیادی برای گفتن و نوشتن داشتیم: از آنلاین شدن توی کلاس هاي مجازی ساعت 8 صبح و خوابيدن بعد از ان گرفته ، تا ناهار خوردن پای کلاس استادی که حیفت مي آمد سوالاتت را ازاو نپرسي و بي جواب بمانند.از بالا رفتن سرانه مطالعه در ایران و بالا رفتن سواد خانواده ها وقتی پای کلاس مجازی، سبزی پاک می کردند و چای مینوشیدند تا عوض کردن دائم نایلون سطل زباله دردار و بوی الکل و پیس پیس اسپری و دعواهای خانوادگی از سر ماندن زیادی توی خانه. از پرستاری که ازدواجش را به تعویق انداخت تا روحانی اي که در تنهایی و مظلومیت بر همسر و فرزند متولد نشده اش گریست.از برنامه اي كه صحبت هاي مهمانش را با پيام بازرگاني قطع كرد تا جواني كه عفت زنان سرزمینش را به ريشخند گرفت.از مردمي كه جوج سيخ کرده بودند به مقصد شمال تا مردمی که در حرم را شکستند به بهانه زیارت. از هزاران خانواده اي که داغدار شدند، بیمار شدند، تب کردند و دل از این دنیا شستند تا دانشجویان شهرستانی اي که ته دلشان قند آب میشد که مجبور نیستند چهار دیواری کوچک و تنگ خوابگاه را تحمل کنند .از ناتوانی بشر و قدرت بی بدیل پروردگار تا فروریختن هیمنه غرب. از خلاقیت مثال زدنی هموطنانمان وقتی كليپ کرونايي مي ساختند تا آدم هایی که با احتکار ماسك و ماده ضدعفونی خانههای جهنمي شان را . از کتابهایی که خاکشان را فوت کردیم و نشستیم به خواندنشان تا غذاهایی که از ترس آلوده بودن، اصلاً به دهانمان مزه نمي كرد و نان هايي كه روي بخاري گرم نه بلكه خشكشان مي كرديم.
اين وسط عجيب گاهي هوس فست فود بیرون می کردیم و از ته دل آه میکشیدیم و آرزو می کرديم باز بشود یک ماهیتابه بزرگ نیمرو را وسط بگذاریم و هفت، هشت نفری به جانش بیفتیم. . زندگیهای مشترکمان هم به مرحله کرونا رسیده بود؛ آخر ما به این همه زندگی مشترک عادت نداشتیم.
این بین، برخی اصطلاحات انگلیسی هم معنای واقعی خود را یافته بودند. بعد از اين ديگر مدرسان زبان، كار سختي براي توضيح واژه كوچ پتيتو(couch potato) نداشتند؛كافي بود به كرونا اشاره مي كردند و روزهاي قرنطينه و حالتي كه همه مان روي كاناپه لم مي داديم و گوشي هايمان را اسكرول مي كرديم و یا كتابهاي مان را ورق مي زديم.
این روزها دلمان بیشتر برای هم تنگ می شد. بیشتر هوای هم را داشتیم؛ بیشتر دلمان می خواست به هم زنگ بزنیم، بیشتر می گفتیم مواظب خودت باش، بیشتر دل نگران هم می شدیم.دلمان اما بیشتر برای مشهدی تنگ مي شد که رفتنش را حواله کرده بودیم به بعدها به وقتی که هم پولش را داشته باشیم و هم وقتش را تا یک دل سیر زیارت کنیم اما حالا مطمئن نبوديم كي فرصتش پيش آيد.
کرونا بسیاری را از ما گرفت و احتمالا بسياري را هم خواهد گرفت اما يادمان آورد ما سالهاست بسياري از داشته هایمان را از خود دريغ كرده ايم:چشمان پدرمان را ، آغوش مادرمان را، لبخند همسرمان را، بازي فرزندانمان را ،شيريني كتاب هايمان را، ماچ و بوسه هاي آبدار عيد را، آجيل شكستن هاي پاي فوتبال را و مهمتر از همه، خودمان را از خودمان.
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.