کتاب «فاطمه (س)» تمام مراحل زندگی بانوی بزرگ اسلام را از زمان تولد تا شهادت، با هدف آگاهی دادن به نوجوانان به رشتهی تحریر در آورده است.
به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، کتاب «فاطمه (س)» نوشته فرزانه زنبقی است که از سوی نشر لک لک راهی بازار کتاب شده است. نویسنده در این کتاب تمام مراحل زندگی بانوی بزرگ اسلام را از زمان تولد تا شهادت، با هدف آگاهی دادن به نوجوانان به رشته تحریر در آورده است.
پیش از تولد حضرت فاطمه (س) حضرت خدیجه سه دختر و دو پسر به دنیا آورده بود. زینب، رقیه، ام کلثوم، قاسم و عبدالله... قاسم و عبدالله، هر دو خیلی زود از دنیا رفتند و در خانه پیامبر (ص) فقط سه فرزند دختر و فرزند خواندهای به نام علی زندگی میکردند: «علی پسر ابوطالب»
حضرت خدیجه، دختری دیگر به دنیا آورد که پیامبر (ص) او را فاطمه نامید و فاطمه (س) خانه پیامبر (ص) را پر از شور و شادی کرد. با به دنیا آمدن حضرت فاطمه (س) دشمنان پیامبر (ص) خشنود شدند و زمزمهها شروع شد: «این فرزندش هم دختر است». «محمد، ابتر است، پسری ندارد که نسلش را ادامه دهد».
اما خداوند مهربان، نسل پیامبر (ص) را در فرزندش فاطمه قرار داده بود و به او نوید داد و «سوره کوثر» را بر او وحی فرمود تا همگان بدانند که فاطمه «خیر کثیر» است و نسل پیامبر (ص) و فرزندان فاطمه (س) آن قدر در جهان زیاد میشوند که تا قیامت، نام پیامبر (ص) را زنده نگه میدارند.
در نگارش این کتاب از مهمترین منابع دینی استفاده شده است.
در بخشی از کتاب «فاطمه (س)» میخوانیم:
از برقراری جلسه عقد مدتی گذشت؛ سرانجام، روزی عقیل، عموی حضرت علی (ع) و زنان پیامبر (ص) همراه علی (ع) نزد رسول خدا (ص) رفتند و از او خواستند که اجازه بدهد مراسم ازدواج برگزار شود.
پیامبر اکرم (ص)، به حضرت علی (ع) فرمودند: «منزلی آماده کن و فاطمه را به آن جا ببر.»
علی (ع) پاسخ دادند: من خانهای غیر از خانهی «حارثه بن نعمان» سراغ ندارم. رسول خدا (ص) فرمودند: ما از حارثه خجالت میکشیم. تمام خانههای او را برای فقیران و مهاجرین گرفتهایم.
اما حارثه، وقتی از این موضوع آگاه شد، نزد پیامبر (ص) رفت و عرض کرد:ای رسول خدا! خودم و اموالم برای خدا و رسول اوست. به خدا سوگند! چیزی نزد من، محبوبتر از آن نیست که شما از من میگیرید و آن چه شما از من میگیرید، برای من دوست داشتنیتر از چیزی است که برایم باقی میگذارید.
علی (ع)، خانه را از حارثه تحویل گرفت و به آراستن آن پرداخت. مقداری شن در کف اتاق پهن کرد. چوبی در داخل اتاق نصب کرد که مشک و کوزهی آب را به آن آویزان کنند. چوب بزرگی را از یک طرف دیوار به سوی دیگر به عنوان جا لباسی نصب کرد. پوست گوسفندی هم روی شن کف اتاق پهن کرد و بالشی از لیف درخت خرما روی آن گذاشت و منتظر شد تا جهیزیه عروس را بیاورند.