کنتورسازی زمانی در اوج قلههای موفقیت برای خودش برو بیایی داشت، اما حالا تمامش را میشود در یک داستان گنجاند، مثل خیلی از داستانهای دنبالهدار دیگر!
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، معصومه پورنیان؛ * میگویند چه دارید بگویید از کارخانهای که روزی بر قلهی تولیدات ملی و بین المللی بوده، ولی حالا کمرش شکسته است، ما میگوییم اندر سر ما امید میچرخد و قوت میشود در دستها و قلم هایمان که بنویسیم! بنویسیم از مشکلاتی که سر باز کنند، به زعم عدهای میشود مایهی نا امیدی و به زعم عدهای دیگر میشود همان مسائل مگویی که راحت بتوانند تناول کنند و صدای کسی در نیاید.
آری میگوییم امید داریم که کارخانهای که حالا بعد از ۱۲ سال واگذاری به بخش خصوصی کاملا از تولید افتاده، میشود دوباره سر پا بایستد. اما انگار معلوم نیست مسبب طوفان ویرانگری که یک یک سرمایههای تولیدی کشور را فلج کرده کیست، اصلا نمیتوان گفت سازمان بخصوصی مانند خصوصی سازی است!
بگذارید وضع موجود این کارخانه را در چند گزاره بگویم. کارگران تجمعات بسیاری برای طلب معوقات شان کردند، نوبخت آمد، معوقات کارگران پرداخت شد، کارگران که دیگر کار در کارخانه برایشان غیر ممکن شده بود، تبدیل به «کارگران سابق کنتورسازی» شدند، آنها بعد از آخرین تخلفات مدیران باز هم تجمع کردند و این بار به دلایل امنیتی بازداشت شدند!
تو خود قصهی نانوشته بخوان که تا کی میشود مشکلات را در خفا نگه داشت؟ تا کی بنشینیم و ببینیم رسانههای انگلیس نشین دندان تیز کنند و بگویند کلیپ ویدئو اعتراضاتت را برای ما بفرست که ما برای تو دل بسوزانیم! حقاً که نشسته اند و مترصدند و در دقایق اول ارسال ویدئو را "سین" میکنند!
بعد از تمام این اتفاقات نمیشود نشست و کاری نکرد باید کسی باشد فریاد بزند که کارخانه هنوز هم جانِ بازسازی دارد و زیر دستان مدیر نالایق بی طور بی وفقه در حال سقوط است. به قطع ما با تمام این مسائل نیاز به نیرویی داریم از جنس تعهد به انقلاب و ایمان به حق که از پا ننشیند، که همبستگی کند با تمام جامعه تا حقی که پایمال شده را احقاق کند!
اگر بخواهم ساده و مختصر بگویم در نهایت؛ کنتورسازی الان مانده است با یک مدیر نالایق زندانی، بدهیهای کلان، کمبود امکانات مناسب، نبود کارگر و کارشناس متخصص و البته مسئولینی که منتظر نشسته اند تا مقامات قضایی در تهران برای مسائل آن تصمیم بگیرند.
کنتورسازی زمانی در اوج قلههای موفقیت برای خودش برو بیایی داشت، اما حالا تمامش را میشود در یک داستان گنجاند، مثل خیلی از داستانهای دنباله دار دیگر!
اما اگر داستان هم باشد، یکی از شخصیتهای اساسی این داستان که از قضا خیلی از مسائل را در پی رنگ این داستان رقم میزند، کارگر است.
پیش از خصوصی سازی (که شما بخوانید خصوصی بازی) «کارگرمتخصص ها» چرخِ کارخانه را میگرداندند و بعد از آن هم اولین گروهی که صدای جانِ خسته کنتورسازی را به گوش جامعه رساندند، همان قشرکارگر بود، چرا که نیروی انسانی فعال نشان دهنده پویایی هر مجموعه است.
امروزه بعد از طوفان ویرانگر اجرای نادرست خصوصی سازی، حقوق کارگری بیش از همیشه ضایع میشود و اصلا سوال این است که با همهی این مسائل، کارگر کجای کار قرار دارد و تا چه حد از حق و حقوق برخوردار است؟ میخواهم به دو مسئله مهم که موجب شده حقوق کارگران کارخانه کنتورسازی در طول خصوصی سازی تضییع شود، بپردازم.
اولین مسئله، بحث ایجاد شرکت تعاونی بود که به گفته یکی از کارگران در بحبوحه خصوصی سازی با دریافت حدود دویست هزار تومان هزینه از هر کارگر و با پیگیری هیات مدیره سابق شکل گرفت. میتوان گفت که با وجود همچنین تعاونی که به مثابه یک سندیکای قوی کارگرکارمندی در کارخانه عمل میکند، کارگر تا حد زیادی میتواند دربارهی امنیت و آینده شغلش مطمئن و حتی تاثیر گذار باشد و البته دربارهی آینده اداره کارخانه به عنوان قشری که سالها در کارخانه عمر گذرانده و به چم و خم کار آشناست، هم تصمیم گیرنده باشد.
اما کار با آن روالی که باید پیش نرفت و وقتی این تعاونی در مزایده وارد رقابت با هیات مدیره فعلی (پس از خصوصی بازی) شد، پس از توافق با مالک فعلی مبنی بر اعطای ۱۰ درصد به کارگران و کارگزاران کارخانه، از رقابت کنار کشید، اما هیچ وقت این ۱۰ درصد داده نشد!
مسئلهی بعدی بر میگردد به آخرین حضور کارگران بعنوان کارگر در کارخانه و البته بعد از آن یعنی تعلیق کامل کارخانه زمانی که حقوق کارگرها بعضا ۲۴ ماه معوق شد واوضاع بلاتکلیفی داشتند. کارخانه هم به کلی به حالت تعلیق درآمد و دیگر بعد از آن سر کار نرفتند.
همان جا که با حضور شورای اقتصاد مقاومتی استان تعهدی گرفته شد که در صورت بازگشایی کارخانه کارگران پیشین به کار گرفته شوند، اما مدتی پس از پرداخت معوقات کارگرها از طرف دولت، این تعهد هم زیر پا گذاشته شد و نیروی جدید استخدام کردند. حالا بگذریم که در این شرایط معلوم الحال کارخانه اصلا برای چه استخدام شدند و عاقبتشان چه شده؟!
حالا که این نوشته را مینویسیم و میخوانیم کارگران به حد زیادی از کارخانه فاصله گرفته اند و با اینکه هنوز هم عده زیادی از آنها به سن بازنشستگی نرسیده اند، خبری از مزایای باز نشستگی هم نیست.
اگرچه به لطف بعضی پیگیریها از صندوق بیمه بیکاری دولت تامین معاش میکنند، اما چیزی که از طرف بیمه بدست میآید کاملا اندک است و گذران زندگی بسیار سخت...
با همهی صحبتهایی که شد، این سوال پیش میآید که اگر روزی کارخانه مشکلات مدیریتی اش را از سر بگذراند و دوباره راه اندازی شود، آیا همچنان سندیکا و تشکل واحدی، راه اندازی میشود تا این دست از مشکلات کارگری را برای احقاق حقوق کارگری مرتفع کند؟
این مسئله هم قابل تأمل است که «کارگران سابق کنتور سازی» بعضا هنوز هم در حال پیگیری برای بازیابی کارخانه هستند.
شاید بتوان گفت با وجود حقوقی که از آنها تضییع شده باز هم کارخانه را خانهی خود میدانند و به همین علت در ناملایمتها هم از آن حمایت میکنند.
*معصومه پورنیان-عضو بسیج دانشجویی دانشگاه امام خمینی (ره) استان قزوین انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.