گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محمد جواد کریمی؛ شهریور سال ۵۸ بود که به عنوان رئیس مجلس قانون اساسی انتخاب شدند، ولی به دلیل توانمندی آقای بهشتی در اداره جلسات، دکتر بهشتی رئیس مجلس قرار گرفتند و اقای منتظری جزو اعضاء به حساب آمدند. بعد از گذشت چند ماه به امامت جمعه تهران منصوب گردیدند؛ زمزمه هایی از جانشین شدن رهبری و قائم مقامی ایشان به گوش می رسید؛ در همین زمان امامت جمعه ای خود از مقبولیت بالایی برخوردار شدند و محبین زیادی یافتند.
چند ماهی سپری می شود و آیت الله تصمیم به مهاجرت به قم برای ادامه تدریس مقوله ولایت فقیه و تحصیل می گیرند؛ زیرا از سرمداران مدرسین این حوزه بودند و حتی کتابی تحت عنوان تفسیر و شرح ولایت فقیه به چاپ رسانیدند، در ابتدا امام خمینی (ره) تمایل آنچنانی به این مهاجرت نشان ندادند؛ اما اصرار های بیت آیت الله بر نظر امام خمینی پیشی گرفت و آقای منتظری در آخرین نماز جمعه خود آیت الله خامنه ای را امام جمعه تهران معرفی کردند و ایشان را بسیار شایسته این مقام دانستند.
چند سالی سپری می شود و همچنان آیت الله مقبولیت میان امت اسلام را دارند و حتی بر این مقبولیت هر ساله افزوده می شود، اوایل سال ۶۴ با وارد شدن عارضه قلبی بر رهبر انقلاب، مجلس خبرگان به فکر انتخاب جانشین و رهبر آینده جامعه اسلامی افتادند.
حضرت امام موافقتی من باب انتخاب ایشان به عنوان قائم مقام رهبری نشان ندادند و حتی با اقای هاشمی رفسنجانی نیز در این باره صحبت فرمودند که صحبتی از جانشینی رهبری اقای منتظری در مجلس خبرگان به میان نیاید. اما بعد از همان جلسه، اقای رفسنجانی موضوع قائم مقامی اقای منتظری را در مجلس خبرگان مطرح کردند و مشخص نبود این اجازه مطرح کردن از سمت چه کسی به ایشان داده شده است!
سرانجام در سال ۶۴ با اکثریت آراء آقای منتظری به عنوان قائم مقام رهبری انتخاب و امام هم هیچ نظری در این باره نداده و سکوت اختیار کردند. دلیل مخالفت امام خمینی (ره) به صورت آشکار مشخص نبود اما آنطور که از شواهد به دست آمده، یک سری اخبار از سمت بیت اقای منتظری از طریق آقای گیلانی به حضرت امام انتقال یافت که این اتفاق دو سال قبل از انتخاب اقای منتظری به عنوان قائم مقامی بود که در همان میان امام نامه ای به مجلس خبرگان می فرستند تا توسط احمد آقای خمینی در مجلس خبرگان قرائت شود.
مضمون این نامه مراقبت از نفوذی ها که در لباس انقلابی ترین افراد در اجتماع و منصب ها حضور دارند و بسیار باید مراقب عوامل نفوذی در بیت های اشخاص مهم انقلاب بود که در قالب دلسوز ترین افراد ظاهر می شود. این توصیه پیر امت آنچنان جدی گرفته نشد و کسی متوجه آن نگردید.
در سال ۶۴ پس از انتخاب آیت الله به عنوان قائم مقام، این اتفاق توسط آیت الله باریک بین امام جمعه شیراز علنی شد و ملت ایران از این تصمیم مطلع شدند و آقای منتظری به عنوان قائم مقام شناخته می شدند و به مراتب بر مقبولیت ایشان طی این اتفاق افزوده شد.
یکسال از انتشار این خبر گذشته بود که اقای منتظری موضعی سخت در یکی از سخنرانی های خود علیه دادگستری و سپاه پاسداران به دلیل اعدام و دستگیری بیش از حد منافقین و مخالفین انقلاب و نظام گرفتند. قائم مقام و موضع علیه سپاه پاسداران باعث تعجب بسیار همگان شده بود و در همین اثنی بود که دولتمردان کم کم متوجه منظور امام در نامه ایشان به مجلس خبرگان شدند.
سر انجام با حمایت ایشان از مهدی هاشمی، فردی که آیت الله شمس آبادی را که از بزرگان و عالمان اصفهان بودند به شهادت رساندند و ترور های زیادی نیز علیه نظام انجام می دادند، بسیار به منصب قائم مقامی ایشان خدشه وارد آورد و همچنین چند مرتبه هم مانع رسیدگی به پرونده مهدی هاشمی که برادر دامادِ ایشان بودند شدند و از اجرای حکم های مهدی هاشمی منع می کردند.
این اتفاقات روز به روز ایشان را از قائم مقامی نزول میداد و نگرش ملت ایران نسبت به ایشان در حال تغییر یافتن بود، و در نهایت در پی اعدام چندین نفر از منافقین در سال ۶۷ به دستور امام خمینی (ره)، اقای منتظری موضعی سخت نسبت به این کشتار ها گرفتند و آنها را عده ای بی گناه نامیدند که مرتکب جرمی نشده اند. این خود جرقه ای برای عزل ایشان از منصب قائم مقامی بود.
سر انجام در اواخر سال ۶۷ به اصرار اطرافیان از قائم مقامی استعفا و حضرت امام نیز با این استعفا موافقت کردند؛ هر چند قبل از استعفای ایشان، امام خمینی نامه ای نوشتند که مضمون آن تحویل منصب قائم مقامی توسط خود آقای منتظری بود اما برخی از اطرافیان امام خمینی مانع از رسیدن این نامه به بیت آقای منتظری شدند. سرانجام اقای منتظری به اصرار بیت خود نامه ی استعفای خود را به امام ارسال کردند و امام خمینی نیز با آن موافقت نمودند.
در همان سال های اواخر جنگ تحمیلی، ایشان حکومت اسلامی را متهم به رابطه پنهانی با آمریکا کردند و همچنین موافق نبودن با ادامه جنگ با عراق پس از آزادی خرمشهر و دخالت حکومت در حوزه های علمیه از تهمت های ایشان نسبت به حکومت بود.
چند سالی سپری می شود تا اینکه بحث مرجعیت دوباره اقای منتظری در حوزه های علمیه مطرح می شود که آیت الله خامنه ای ( رهبر معظم انقلاب) در یکی از سخنرانی های خود فردی را خائن و منفور نام برده بودند که از سخن ایشان آقای منتظری برداشت میشد، که در پی آن حملاتی به بیت منتظری توسط گرفت.
چند سال بعد در سال ۷۶، اقای منتظری با ایراد یک سخنرانی تند که شامل موضوعاتی همچون استقلال کامل قوای سه گانه، مسئول بودن کلیه افراد در برابر قانون و همچنین رد فراقانونی بودن رهبری و تاکید بر محدود بودن قدرت ایشان بر طبق قانون اساسی و آزادی عمل در انتخاب مرجعیت شیعه بود که در پی این سخنان تند یورشی به بیت ایشان و تخریب دفتر صورت گرفت و موجب حصر خانگی اقای منتظری گردید.
اقای منتظری در ماه های پایانی عمر خود نیز به انتقاد علیه حکومت می پرداختند که با صدور فتوایی علیه برخورد با معترضان به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ به اوج خود رسید و به رهبر معنوی جنبش سبز بدل شدند. سر انجام در ۲۹ آذر سال ۸۸ بر اثر ایست قلبی فوت کردند.
بلای گرفتاری در مُشت اطرافیان نامطمئن موجب شد که یکی از یاران و شاگردان نزدیک امام در اواخر عمر آن یگانه ی زمان، مطرود ایشان واقع شود و او را از دخالت در امور سیاسی منع شرعی کنند و باز اگر آن شخص به این تصمیم و اخطار حکیمانه ی استاد و مراد خود عمل می کرد یقیناً مشکلات بعدی را برای خود و کشور به وجود نمی آورد.
محمد جواد کریمی - کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.