به گزارش گروه ورزشی خبرگزاری دانشجو، ناگفتههایی را از زمان حضورش در تیمهای ملی، ملی امید، پرسپولیس، پاس و سایر تیمهایی که در آن حضور داشته بیان کرد. این گفتگو را می خوانید:
آقای چلنگر چطوری وارد فوتبال شدید؟
بعد از آنکه تحصیلات پزشکی را نیمه کاره در کرواسی رها کردم و بعد از اتمام جنگ معروف بوسنی و صربستان که کل منطقه را درگیر کرده بود، آماده بازگشت به ایران میشدم یکی از دوستان کرواتم از من خواست یک غذای بچه که در ایران گیر نمیآمد را به یکی از دوستان ایرانیاش در تهران برسانم. من این خواسته را در حالی قبول کردم که نمیدانستم قرار است همین اتفاق مسیر زندگی مرا تغییر دهد. دوستی که قرار بود این غذای بچه را به او برسانم، یکی از مسئولان فدراسیون فوتبال بود. عباس وزیری رییس وقت روابط بینالملل فدراسیون فوتبال. رساندن این امانتی منجر به باب آشنایی مختصری بین ما شد و ایشان متوجه شد که من به زبانهای انگلیسی، کروات و ترکی استانبولی تسلط دارم. ایشان از من شماره خواست و من هم که موبایل نداشتم شماره منزل مرحوم مادرم را دادم.
اولین تماس را ایشان کی برقرار کرد؟
چند روزی بعد از این اتفاق آقای وزیری با منزل مادرم تماس گرفت و از من خواست به دیدنش بروم. به من گفت میهمان کروات داریم و به ما در کار ترجمه کمک کن. با من در هتل استقلال قرار گذاشتند. فردای آن روز من به هتل استقلال رفتم بدون آنکه بدانم قرار است برای چه کسی ترجمه کنم. ناگهان دیدم در باز شد و بلاژویچ و برانکو از وارد شدند.
آنها را میشناختی؟
با اینکه اصلاً فوتبالی نبودم، اما این دو را میشناختم. آنها مربیان تیم کرواسی بودند که به مقام سومی جام جهانی رسیده بودند و از شهرت خوبی برخوردار بودند. من هم آنها را میشناختم. تا آمدند با زبان خودشان گفتم روز بخیر، روز بخیر و این اولین مکالمه فوتبالی من بود.
در همان جلسه بلاژویچ توافق کرد؟
توافق کرد و قرارداد بست. ما آن روز از ساعت ۱۱ شروع کردیم و تا ۶ بعد از ظهر جلسه طول کشید. من آن روز نه تنها ترجمه کردم، بلکه تمام مفاد قرارداد را هم ترجمه، تنظیم و تدوین کردم. از آنجا هم به فدراسیون رفتیم که آن زمان در مجموعه ورزشی شهید کشوری بود. قرارداد را آقای صفایی فراهانی که رییس وقت فدراسیون بود امضا کردند و بلاژویچ رسماً شد سرمربی تیم ملی.
کار تو که با امضای این قرارداد تمام نشد؟
خودم فکر میکردم تمام شده، اما عملاً تازه از آن زمان شروع شد. وقتی خواستم خداحافظی کنم بلاژویچ گفت فردا هم بیا هتل کار دارم. من هم فردا به هتل رفتم و باز با چیرو بودم. چیرو خیلی جذبه داشت و سنش هم بالا بود و واقعاً نمیشد روی حرف او حرف زد. روز بعد که به هتل رفتم چیرو خیلی زود با من ارتباط عاطفی برقرار کرد و یک رابطه خوبی بین ما ایجاد شد. آن روز فهمید که من در کشور آنها کار کردم، درس خواندم، جنگیدم و زندگی کردم. بعد از آن از من خواست برایش روزنامه ورزشی بخرم. اولین بار در عمرم آن روز یک روزنامه ورزشی خریدم و بنا به خواسته چیرو مطالب خاصی را برای او ترجمه کردم. بعد از روزنامه خوانی هم چیرو را به آرایشگاه بردم و خلاصه این رفت و آمدها دو هفته طول کشید.
بدون آنکه هیچ صحبتی از همکاری شود؟
بله. بدون هیچ صحبتی. بعد از ۱۵ روز صدای من در آمد و به بلاژویچ گفتم لطفاً اجازه بده من به کار و زندگیام برسم و دیگر همراه شما نباشم. اما او پیشنهادی داد که باعث تعجبم شد. گفت قرار است شما بشوی مترجم و مشاور رسانهای من. ابتدا تعجب و بعد مخالفت کردم. چون من هیچ چیزی از فوتبال نمیدانستم.
واقعاً شناختی از فوتبال نداشتی؟
اصلاً. حتی نمیدانستم در فوتبال هافبک و فوروارد یعنی چه. تنها شناختی که من از فوتبال داشتم میدانستم ایران دو تیم معروف به اسم استقلال و پرسپولیس دارد و قدری هم شناخت مختصر از تیم ملی داشتم. اما چیرو اصرار کرد و من قبول کردم.
اولین قراردادی که در فوتبال بستی چه مبلغی داشت؟
ماهی ۲۵۰ هزار تومان که بعد از کسر مالیات ماهانه ۲۲۰ هزار تومان به من پرداخت میشد.
این مبلغ نسبت به درآمدها در آن زمان مبلغ خوبی بودی؟
من مجرد بودم، اما انصافاً مبلغ خوبی بود و حتی میتوانستم پسانداز کنم.
با چند مربی تاکنون کار کردی؟
با ۶ یا ۷ مربی کار کردم که سه چهارتا از آنها خیلی بزرگ بودند. مرحوم ایویچ مدت کوتاهی، بلاژویچ، برانکو، مرحوم کرانچار و وینگو. اینها مطرحترین مربیان بودند.
خوش اخلاق ترین و بد اخلاق ترین مربیانی که با آنها کار کردی؟
خوش اخلاق ترین برانکو و کرانچار، بد اخلاق ترین هم بلاژویچ. البته درباره بد اخلاقی بلاژویچ این توضیح را میدهم که یک بد اخلاقی خاصی داشت که همین بداخلاقی انسان را جذب میکرد. بد اخلاقی شیرینی داشت.
بدقلقترین مربی که با او کار کردی؟
حتماً بگوویچ. وینگو خیلی بد قلق بود، اما خیلی خوب فوتبال را میدید و بهترین استعدادیابی بود که دیده بودم. خیلی از بازیکنان بزرگ فوتبال ایران هرچه دارند از بگوویچ دارند که به عنوان نمونه به اسامی مثل وریا غفوری، سوشا مکانی، حنیف عمران زاده، محسن ربیع خواه، مرتضی تبریزی، مهدی جعفرپور و خیلیهای دیگر اشاره میکنم.
دست و دلباز ترین و خسیسترین مربی خارجی؟
خسیسترین بگوویچ بود که حتی زمستانها هم دستش را برای گرم شدن هم در جیبش نمیکرد. دست و دلباز ترین هم بی تردید کرانچار بود. کرانچار برای مردم خیلی دست و دلباز بود. شما میتوانید به باشگاه سپاهان بروید و از نگهبان گرفته تا کارمندان سئوال کنید و ببینید کرانچار هوای چه کسی را نداشت. ضمن اینکه او هوای ضعفا و فقرا را هم داشت. امکان نداشت فرد ضعیفی را ببیند و به او کمک نکند.
به طور کلی با کرانچار خیلی هم راحت بودید. صحبتی هست درباره این مرحوم که ناگفته مانده باشد و شما بخواهی برای اولین بار بگویید؟
شاید بیان این موضوع عجیب باشد، اما کرانچار علاقه قلبی شدیدی به استقلال داشت و این تیم را خیلی دوست داشت و همیشه دوست داشت روزی مربی این تیم شود. معتقد بود میتواند با استقلال افتخارات مهمی به دست آورد و حتی قهرمان آسیا شود. اما اجل به او مهلت نداد. افسوس.
چند قهرمانی در فوتبال ایران دارید؟
یک قهرمانی حذفی و یک قهرمانی لیگ که هردو با سپاهان بوده.
در چه باشگاههایی کار کردی؟
پرسپولیس، سپاهان، پاس همدان، داماش درود.
بهترین دوره کاریات در کدام باشگاه بوده؟
با فاصله زیاد، پاس همدان. بهترین دوران کاریام را در پاس همدان تجربه کردم.
چرا چنین حسی نسبت به آن مقطع دارید؟
چون در بهترین شهر، با بهترین و مهربانترین مردم، با بهترین مدیران ورزشی، با بهترین و استثناییترین مدیرعامل فوتبالی که آقای اولیایی باشد و با یکی از بزرگترین افراد تاریخ فوتبال ایران زنده یاد منصور پورحیدری که سرپرست تیم بود کار کردم. خاطرات پاس همدان هرگز از یادم نخواهد رفت. آقای اولیایی و پورحیدری با هم افتخارات زیادی در فوتبال ایران داشتند که دو بار حضور در فینال آسیا و یک قهرمانی آسیا بود. بیشترین لذت کاری را آنجا بردم.
سختترین مقطع کاریات؟
سال ۸۲ با بگوویچ در پرسپولیس. دلیلش هم حاشیههای زیادی بود که آن سال در پرسپولیس بود. از بازیکن گرفته تا مدیریت و هواداران و پیشکسوتان چند دسته بودند. کنار گذاشته شدن علی پروین هم خودش حاشیه درست کرده بود و رسانهها هم در خصوص این تیم چند دسته بودند. بیشترین تقسیم بندی هم بین هواداران علی پروین و بگوویچ بود.
با بازیکنان زیادی کار کردی که تعدادشان دستت نیست. اما بازیکنانی که بنا به دلایلی در ذهنت ماندهاند کدام است؟
حنیف عمران زاده و شجاع خلیل زاده. این دو بازیکن خیلی خاص بودند و شباهتهای زیادی از نظر فنی و اخلاقی با هم دارند. اما اینها بیشتر از دیگران در ذهن من ماندهاند.
بد اخلاق ترین و خوش اخلاق ترین بازیکنانی که در این مدت با آنها کار کردید؟
بد اخلاق نداشتیم اما از خوش اخلاقها اگر بگویم محرم نوید کیا، محمود کریمی، سهراب انتظاری، وریا غفوری که همیشه لبخند روی چهرهاش بود، مهدی مهدوی کیا و خیلیها دیگر.
بانمکترین بازیکنانی که دیدید؟
دو نفر. مهرداد میناوند و پژمان جمشیدی.
در بین مربیانی که با آنها کار کردی هم مربی شوخ داشتید؟
برانکو از همه شوختر بود و هست. برانکو خیلی خوش خنده و شوخ است و شوخی کردن را خوب بلد است.
چرا کرواتها میگویند ریشه ایرانی دارند؟
بله خودشان معتقدند و واقعیتهایی هست. یک عده شان میگویند ما اصالت خراسانی داریم یک عده دیگر میگویند اصالت هراتی داریم. اخلاق آنها هم تا حدودی شبیه ایرانیهاست. مثل اینکه کلک شناس هستند و به وقتش کلک زن هم هستند. به قول خودمان سیاه باز هستند. کرواتها درست انگار ایرانیهایی هستند که وسط اروپا هستند.
چند عید را در اردوهای فوتبالی بودید؟ و آیا خاطرهای هم دارید؟
عیدهای زیادی را در اردو بودم. یکی از اعیاد همراه با تیم ملی در کویت بودیم و همه ما دلمان گرفته بود چون در کنار خانواده نبودیم، به برانکو توضیح دادم که بچهها دلشان گرفته و برانکو شخصاً یک مراسم کوچکی برای عیدی بچهها گرفت.
دلت برای فوتبال تنگ شده؟
دلم برای فوتبال تنگ شده، اما نه این فوتبالی که به دلیل کرونا بدون تماشاگر است. امیدوارم فوتبال در همه جای دنیا به منوال قبل از کرونا بازگردد.
یک تجربه جدید هم در سال ۹۹ داشتی و به عنوان هنرپیشه جلوی دوربین رفتی و در سریال طنز چوب خط نقش آفرینی کردید.
این هم تجربه جالب و جدیدی بود و این را بگویم بازیگری از فوتبال هم سختتر است.
صحبت نوروزی یا تبریک خاصی برای اهالی فوتبال ندارید؟
سال ۹۹ سال سختی برای همه دنیا و به خصوص مردم ایران بود. ضمن تبریک این عید سعید باستانی و فرا رسیدن سال ۱۴۰۰، آرزو میکنم بر خلاف سال ۹۹ سال ۱۴۰۰ برای همه مردم عزیز کشورم سالی خوب باشد.
مهر