گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو- عارفه چلنگر؛ کسی صدایشان را میشنود؟ صدای اعتراض مردمی که زیر پوسته این شهر برای لقمه های نان می جنگند. سفرههایی که روزبهروز کوچکتر میشود دستاورد گرانیهایی است که در پی خواب زمستانی مسئولین رقم میخورد. دردهایی که گوش شنوایی برای شنیدن آنها وجود ندارد. بعضاً گریههایی از سر شرمندگی نسبت به اعضای خانواده هم وجود دارد که حتی برای بردن یک نان برای خانواده هم عاجز شده است. گرانی داغ سنگینی بود و صف های عریض و طویل کالاهای اساسی نیز نفس مردم را گرفت. البته برای برخی افراد همین صفهای نرخ دولتی نیز چاره مشکل نمی شود. خرید نان نسیه، جزئی از زندگی برخی مردمان این شهر شده است.
متأسفانه روزبهروز با گرانی لجامگسیخته اجناس، کالاها، مواد غذایی و نیازهای ضروری مردم روبهرو هستیم. مسئلهای که دیگر هیچکسی دلخوشی از این بابت ندارد و نگرانیها روزبهروز بیشتر میشود. احتمالا برای شما هم اتفاق افتاده باشد که یک کالای معین را طی یک بازه زمانی کوتاه مانند چند هفته با افزایش قیمت خریداری کرده باشید. رشد ناگهانی و گاها غیر منطقی قیمت کالاهای اساسی در مدت زمان بسیار کوتاه و افزایش قیمت چندین باره در طول سال موجب نارضایتی بسیاری از مردم شده است. متاسفانه آمارها حکایت از آن دارد که از ابتدای دولت روحانی تاکنون، قیمت مواد غذایی پرمصرف مردم بین ۱۴۹ تا ۷۵۷ درصد افزایش یافته است.
جدول فوق میزان افزایش قیمت 9 مورد از کالاهای اساسی را فقط در دولت دوازدهم نشان می دهد. در میان کالاهای مصرفی مردم، بالاترین رشد قیمت در طی دولت یازدهم و دوازدهم مربوط به کره پاستوریزه با ۷۵۷ درصد بوده است. در این بین، سیبزمینی! برای دولت روحانی آبروداری کرده و با افزایش ۱۴۹ درصدی، کمترین افزایش قیمت را در این دولت داشته است.
رفاه عمومی موضوعی است که این روزها در شعارها و وعدههای پوپولیستی کاندیداهای ریاستجمهوری بهوضوح بهچشم میخورد؛ این شعارها در همه انتخاباتها مورد توجه بوده ولی هیچگاه اجرایی نشدهاند. پر کشیدن قیمت کالاها و بی ارزش شدن پول سبب گردیده تا مصرف بسیاری از کالاهای مورد نیاز خانواده ها افت شدیدی پیدا کند. برای نمونه مصرف سرانه محصولات لبنی در کشور که در سال 92 حدود 115 کیلوگرم در سال تخمین زده میشد حال در سال 99 به میزانی نزدیک به 106 کیلوگرم در سال سقوط کرده است.
یکی دیگر از مواد غذایی که قوت غالب مردم کشور به حساب می آید برنج است. می توان برنج را جزء لاینفک سفره اکثر خانواده های ایرانی به حساب آورد که متاسفانه از گزند این افزایش قیمت ها دور نمانده و مصرف آن در سال های گذشته رو به کاهش بوده است. طبق آمارها، متوسط مصرف سرانه سالانه برنج که در سال 92 در خانواده روستایی 37 و در خانواده شهری 33 کیلوگرم بوده است حال در سال 99 به ترتیب معادل 32 و 30 کیلوگرم تخمین زده می شود که افت قابل ملاحظه ای را نشان می دهد.
با وجود اهميت بالای محاسبه خط فقر و شناسایي ویژگيهای گروههای فقير، هيچ نهاد رسمي در کشور خط فقر را به طور عمومي منتشر نكرده و محاسبات صورت گرفته حول این متغير معمولا به صورت درون دستگاهي یا در مطالعات آکادميک انجام شده است. طبق گزارشات خط فقر در سال 99 در تهران برای یک خانواده چهار نفره 10 میلیون تومان تخمین زده می شود.
همانطور که گفته شد، دادههای آماری داخلی در مورد جمعیت زیر خط فقر چندان دقیق نیستند، اما همین آمارهای جسته و گریخته نشان میدهند که در سال ۱۳۹۰، حدود ۱۷.۸ درصد، در سال ۱۳۹۷ حدود ۲۴.۳ درصد و در سال ۱۳۹۸ حدود ۳۵.۴ درصد از کل جمعیت ایران زیر خط فقر مطلق زندگی میکرده اند که احتمال می رود این شاخص در پایان سال 99 به 50 درصد نزدیک شده باشد. نمودار زیر میزان خط فقر در ده سال گذشته را نشان میدهد.
یکی از وظایف مهم دولت تامین معیشت و زندگی مردم است که در کنار امنیت اجتماعی و سلامت باید دولت برای آن برنامه ریزی کند. در ایران گستره مشکلاتی چون فقر به سبب عوارض سوء فردی و اجتماعی و نقش منفی بر فرایند توسعه جامعه ایران، نگرانکننده بوده و ضرورت بررسیهای علمی را فراهم آورده است. جامعه ای که دارای فقر مالی باشد، بدون هیچ شک و شبهه ای دارای کاهش فرهنگ، سیاست، اقتصاد، پیشرفت علمی و ... میباشد. در چنین جامعه ای به یقین استعدادهایی نهفته است که در صورت حمایت مالی، به یقین تأثیر بسیار شگرفی در جامعه ایجاد میکنند.