به گزارش گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو، سیما فردوسی، روانشناس گفت: خواسته هر پدر و مادری این است که چطور فرزند را تربیت کنند که خوب درس بخواند، رفتار خوبی داشته باشد و خوب ارتباط برقرار کند. برای رسیدن به این آرزو ساز و کارهایی لازم بوده که مستلزم وسیله و روش درست است.
وی تصریح کرد: به طور کلی در تربیت فرزند باید آموزشهای مستقیم کلامی را فراموش نکنیم. برای یاد دادن به فرزندمان باید در خانواده جلسه بگذاریم و بسیاری از نکات تربیتی را با کلام مستقیم به فرزندمان آموزش دهیم.
این روانشناس اضافه کرد:، اما این موضوع به تنهایی هم کافی نیست بلکه باید با الگوها همراه کنیم. والدین الگوهای نخستین، اولیه و پایدار برای فرزندان هستند. کودکان به واسطه مشاهده کردن یاد میگیرند که این یادگیری ناخودآگاه صورت میگیرد و از والدین الگوبرداری میکنند.
فردوسی افزود: رفتارهای ما به صورت ناخودآگاه وارد درون فرزند ما میشود که به آن درون فکنی میگویند و ارزشهای درونی فرزند ما را تشکیل میدهد که به نوعی در وجود او نهادینه میشود.
وی تصریح کرد:به طوری که حتی اگر از رفتار ما شاکی بوده باشد، اما در موقعیت دیگری همان رفتار را نشان میدهد که به آن همانند سازی میگویند. البته در سنین بزرگتر هم با قرار گیری در محیطهای مختلف از دیگر افراد چیزهایی را میآموزند، اما در بحث همانندسازی فقط از پدر و مادر بوده و از شخص دیگری همانندسازی نمیکنند.
فردوسی اظهار داشت: فرهنگی که کودک در آن جا بزرگ میشود را نمیتوانیم تاثیرش بر روی فرزند را نادیده بگیریم، اما خانواده میتوانند فرهنگ خود را در خانواده زنده نگهدارند.
این روانشناس متذکر شد: آداب و رسوم و آیینها عناصر فرهنگی ما را تشکیل میدهند و این عناصر فرهنگی هویت فرهنگی و ملی ما را تشکیل میدهند و نباید خانوادهها به خاطر زندگی در خارج از کشور به فرهنگ و هویت خود بی توجه باشند.
فردوسی خاطرنشان کرد: اگر خانواده برای نگهداشتن این آیینها و مراسمها ارزش قائل شود باعث اعتماد به نفس برای افراد شده و آن اعتماد به نفس باعث کمال و رشد شخصیت او میشود.
وی در خصوص تاثیر پذیری فرزندان ایرانیان مقیم خارج از کشور از فرهنگ محل سکونتشان، عنوان کرد: نمیتوانیم صد درصد بگوییم که فرزند هیچ فرهنگی از فرهنگ بیگانه را دریافت نکند، اما اگر والدین به صورت منطقی فلسفه باورها و فرهنگ خود را برای فرزند توضیح دهند میتوانند این باورها را در او هم نهادینه کنند.
این روانشناس ابراز داشت:کسی که با منطق آن باور را بپذیرد در برابر باورهای مقابل آن مصون میشود. این روزها به بچهها بومیان دیجیتالی گفته میشود و در عصر دیجیتال نمیتوان به فرزند گفت که هر چه من میگویم را باور کن، چون تا بوده همین بوده، بلکه باید با منطق دلیل یک موضوع را برای فرزند تبیین کرد.
فردوسی بیان کرد:یکی از ویژگیهای والدین موفق این بوده است که پدر و مادری جدی، با محبت، منطقی و در عین حال مقتدر بودهاند. اقتدار بسیار مهم است و به معنای قلدری و داد و فریاد کردن نیست بلکه صاحب استراتژی بودن و روشمند بودن است تا فرزند بفهمد والدین او در مواقع مختلف در برابر رفتار او استراتژی خواهند داشت.
وی گفت:جدی بودن یعنی اینکه حرف خودشان را عوض نکنند و مخالف حرف خودشان عمل نکنند یا اینکه خانواده مورب نباشند که پدر یک چیزی بگوید و مادر چیز دیگری که در این شرایط فرزند میان ارزشهایش گیج میشود.
فردوسی تصریح کرد: خانواده مورب به دو صورت است که در حالت اول پدر حرف مادر را و یا بالعکس نقض میکنند و حالت دیگر این است که یکی از والدین حرفی را به عنوان ارزش به فرزندشان میگویند.
وی ابراز داشت:چندی بعد خودشان حرف خودشان را نقض میکنند که تولید یک سردرگمی و بلاتکلیفی ایجاد میکند که باعث اضطراب شدید کودک میشود.
این روانشناس درباره تطابق اخلاق پدر و مادر در تربیت فرزند، تصریح کرد: همه اخلاقهای پدر و مادر نباید همسان باشد بلکه شیوه تربیت فرزند مهم است. پدر و مادر باید برای شیوه تربیت فرزند باهم به یک تفاهم برسند و از طریق گفتگو کردن با یکدیگر به این تفاهم برسند.
فردوسی افزود:باید حرفها و روش هایمان برای تربیت فرزند مستند باشد و وقتی به آن منشا مراجعه کنیم و از اشخاص متخصص کمک بگیریم میتوانیم در این زمینه به تفاهم برسیم. برای تربیت فرزند باید به روز و مطابق با وضعیت فعلی جامعه عمل کنیم.