به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو، در تاریخ ۲۹ دسامبر ۲۰۲۱ متنی کوتاه از ایزابلا وبر در رسانه گاردین نشر پیدا کرد که از جنبههای مختلفی هم جذاب و هم مفید بود. ایزابلا وبر، استادیار اقتصاد در دانشگاه ماساچوست آمهرست و نویسنده کتابی است تحت عنوان «چگونه چین از شوک درمانی فرار کرد» آشنایی پیشین من با این نویسنده باعث شد متن را بخوانم و ترغیب به ترجمه آن شوم، ولی قبل از اینکه شما متن خلاصه و مفید وبر را مطالعه کنید باید چند نکته را در باب آن مطرح کنم. لزوما در این نوشته واکاویای که انجام شده مختص به اقتصاد کشور آمریکاست و در بهترین حالت کشورهای توسعهیافته و وبر در این نوشته به استفاده از ابزارهایی برای مهار تورم اشاره میکند که شاید علم اقتصاد متعارف بههیچوجه آن را حداقل در مقام نظر توصیه نکرده است. اما اینکه این تحلیل صرفا بر اقتصادی همانند اقتصاد آمریکا متمرکز است باعث یکسره بیربط بودن آن به ما نیست، بلکه در مفهومها و نکاتی که مطرحشده برای اقتصاد ایران هم درسهایی بس ارزنده است. برای مثال در مقام نظر در باب مهار تورم و چیستی آن صحبتهایی شده که شاید با خوانش اصلی علم اقتصاد همخوانی ندارد و جالب این است که تمامی این صحبتها برای اقتصادی مثل آمریکاست که شاید در هیچ کجای دنیا همانندی برای صدق فروض نئوکلاسیکی ندارد. فروض نئوکلاسیکی یکسره، درباب جهان درحال توسعه بیربط است و همین باعث میشود که تجویزهای درستی هم این نظریه برای کشورهای درحال توسعه نداشته باشد و نکته اول همینجاست که حتی متفکران کشورهای توسعهیافته هم درحال گذار از یک فهم متصلبند و نوگرایی در علم اقتصاد جدی است، برخلاف آنچه در ایران شاهدیم که فضای آکادمیک و رسانهای و حتی حکمرانی ما در تسخیر گروهی خاص از اقتصاددانان است که شاید همانطور که اشاره شده سوادشان هیچ تطابقی با بایستهها و نیازمندیهای ایران برای میل به توسعه ندارد. اینجا شاید اشاره به یک گزاره هم بیجا نباشد که اقتصاددانان بازارگرا معمولا همیشه مدافع رقابتند و از آن صحبت میکنند، البته بهجز در حیطه علم اقتصاد! که در اینجا ترجیحشان بر انحصار خودشان است و نه تضارب آرا! وبر در صحبتهای خود نسبت به پدیده تورم در آمریکا میگوید ما نباید به انتظار معجزه بازار بنشینیم و بیعملی پیشه کنیم و نه اینکه ریاضت اقتصادی را پیش بگیریم و رکود در جامعه را تشدید کنیم، بلکه بهترین عملکرد ما این خواهد بود که قیمتها را کنترل کنیم! از نظر او در این متن میتوان با مداخله دولت بهصورت فعال و البته کنترل قیمتهای استراتژیک تورم را جدای از سیاستهای انقباضی و... در دورهای کوتاهمدت مهار کرد. این صحبت او از این جهت برای ایران اهمیت مییابد که اولا در ایران تورم چند یا حتی شاید ۱۰ برابر تورم در آمریکاست و لزوم توجه بایسته ما به این موضوع بیشتر است و از جهتی تجاربی همچون سالهای ۹۶-۹۲ یا سیاستهای دیگر در دولتهای ما برای مهار تورم موفق نبودند و ما نیاز به بازاندیشی در بهکارگیری ابزارها یا حتی اندیشهها برای مهار تورم داریم.
اگر بحث کلی را بخواهیم ارائه بدهیم این است که تورم در برخی کشورهای درحال توسعه تورمی از جنس تورم کشورهای توسعهیافته نیست، بلکه جنبه ساختاری دارد و حتی خود این تورم علت رشد نقدینگی است نه برعکس، اما راهکارهایی که وبر در نوشته خود ارائه کرده برای ما هم از جهات گوناگون قابل توجه است. ۱- کنترل قیمتهای کلیدی برای مهار تورم؛ قطعا یکی از علل اصلی تورم در جامعه ایران تورم (cust push) یا تورم حاصل از افزایش هزینههای تولید است، این تورم هم برای ایران در ذات خود متکی به افزایش قیمت کالاهای استراتژیک همچون ارز است و البته شاید عقبماندگی در فناوری و تولید فناورانه. راهحلی که وبر در عرصه نظر مطرح میکند این است که بهجای دست و پا زدن و اجرای سیاستهای همراه با آثار تخریبی علت را درست بشناسید و رفع کنید که به تعبیری در اینجا باید گفت قیمت و نرخ ارز را مهار کنید و مشکلات تولید را رفع کنید که بهوضوح در چند دهه گذشته همبستگیهای شدیدی بین افزایش قیمت کالاها و تورم و شوکهای ارزی بوده برای مثال در نمودار مذکور شما میتوانید رشد قیمت ارز در سال ۹۷ و انفجار در قیمتها را ببینید یا شوک ارزی سالهای ۹۱-۹۰ و تورم حاصل آن را و به تعبیری آنچنانکه در ادامه در ترجمه متن خواهید خواند آتشسوزی از منشأ قیمتهای کلیدی مثل ارز است و باید آن را خاموش کرد.
البته نرخ ارز اینجا صرفا یک مثال است و اگر ما بخواهیم میتوانیم به مواردی، چون شوکهای قیمتی دیگر هم توجه کنیم.
۲- مورد بعدی که وبر تحت کنترل قیمتها میگوید و بهشدت قابل توجه است این است که تنگناهای عرضه در اقتصاد یک کشور باید کنترل شوند و اگر این تنگناها به دست بازار سپرده شوند افزایش قیمت و کاهش رفاه مصرفکننده طبق آن چیزی طبیعی است. برای این موضوع یکی از مواردی که مطرح میکند انحصار است، اما شاید بتوان گفت که در ایران این تنگنای عرضه که درنهایت منجر به تورم میشود منحصر به انحصار نیست، بلکه چیزی تحت عنوان قدرت قیمتگذاری در بخش تولید و توزیع ایران، نکته دوم وبر را بهشدت قابل توجه میکند و در وضعیتهای انتظارات تورمی بالا همیشه ما از کانال قدرت قیمتگذاری عوامل با این افزایش قیمتها و تورم مواجه شدیم. ضعف نهادهای نظارتی در ایران مشکلی بزرگ است و این قدرت قیمتگذاری را دوچندان خطرناکتر میکند و از همین جهت شاید همانند وبر ما هم برای ایران میتوانیم بگوییم که نیاز اساسی به کنترل قیمتها داریم. هم از جهت کنترل قیمت کالاهای کلیدی که وظیفه حاکمیت است و هم از جهت رفع تنگناهای عرضه و کژکارکردیهای آن. تمامی این مطالب که تا اینجا ذکر شده مقدمهای بود که میشد با گفتههای وبر و با استفاده از آن برای اقتصاد ایران گفت که البته درنهایت به اختصار گفته شد، اما در ادامه هم ترجمه مطلب مذکور که نکاتی از آن مطرح شد میآید که امیدوارم مفید باشد. این متن با توجه و تمرکز به اقتصاد آمریکاست که شما میتوانید آن را مطالعه کنید.
ترجمه متن ایزابلا وبر
ما یک سلاح قدرتمند برای مبارزه با تورم داریم: کنترل قیمت کالاها. وقتش رسیده است که آن را در نظر بگیریم و به آن توجه کنیم. برای جلوگیری از تورم پس از جنگ جهانی دوم، اقتصاددانان برجسته آمریکا کنترل قیمتهای استراتژیک را توصیه میکردند. آیا امروز هم چنین موردی را میتوان به کار گرفت؟
تورم (در آمریکا) نزدیک به بالاترین حد خود در ۴۰ سال گذشته رسیده است. بانکهای مرکزی در سراسر جهان بهتازگی حرف از مداخله فعال در بازار برای کنترلگری میزنند. با این حال، یک عامل مهم که باعث افزایش قیمتها شده و تا حد زیادی نادیده گرفته میشود، چیزی نیست جز افزایش انفجاری در سودها. در سال ۲۰۲۱، حاشیه سود غیرمالی ایالاتمتحده به سطوحی رسیده است که از زمان پس از جنگ جهانی دوم مشاهده نشده است.
این موضوع و همزمانی آن با تورمها تصادفی نیست. پایان جنگ جهانی دوم مستلزم تغییر ساختار ناگهانی تولید بود که گلوگاههایی مشابه آنچه در اثر بیماری همهگیر کرونا ایجاد شد به وجود آورد. در آن زمان و حتی اکنون شرکتهای بزرگ و با قدرت انحصار در بازار از تنگنای عرضه بهعنوان فرصتی برای تغییر کمیت تولید و افزایش قیمتها و کسب سودهای بادآورده استفاده کردهاند. فدرالرزرو هم در این ماه چرخش شدیدی را در پیش گرفته است. اما باید دانست قطع محرکهای پولی و سیاستهای انبساطی زنجیره تامین این افزایش قیمتها را اصلاح نمیکند. چیزی که در عوض به آن نیاز داریم، گفتوگوی جدی درمورد کنترل قیمتهای استراتژیک است و مداخله فعالتر دولت– درست مثل بازه زمانی بعد از جنگ جهانی دوم. امروزه اقتصاددانان درمورد مساله تورم به دو دسته تقسیم میشوند: گروه اول که با دید طبیعیگرایی استدلال میکنند که ما نباید نگران تورم باشیم، زیرا بهزودی از بین خواهد رفت. گروه دیگر با تکیه بر وضعیت رکود تورمی خواستار محدودیتهای مالی دولت و افزایش نرخ بهره است، اما راه دیگری هم هست و گزینه سومی نیز وجود دارد؛ دولت میتواند به جای حرکت به سمت ریاضت اقتصادی (افزایش نرخ بهره و کاهش مخارج دولت) که خطر رکود را بهدنبال دارد، قیمتهای خاصی (کلیدی) را که باعث تورم میشود، هدف قرار دهد.
برای تقریب ذهن استفاده از یک مثال شاید بجا باشد: اگر خانه شما در آتش است و شما نمیخواهید صبر کنید تا آتش درنهایت خودش خاموش شود و همچنین نمیخواهید خانه را با آب گرفتن ویران کنید، راه دیگر برای یک آتشنشان ماهر این است که برای جلوگیری از سرایت آتش و نجات خانه، آتش را از جایی که درحال سوختن است و علت آتش است، خاموش کند.
تاریخ به ما میآموزد که چنین رویکرد هدفمندی برای مهار افزایش قیمت نیز امکانپذیر است. شورای مشاوران اقتصادی کاخسفید مطرح میکنند که بهترین قیاس تاریخی برای تورم امروزی، عواقب پس از جنگ جهانی دوم است. در آن زمان و هماکنون به دلیل پسانداز بالای خانوارها، تقاضا کاهش پیدا کرد و رشدش متوقف شد. در طول جنگ این افزایش نتیجه تغییرات در درآمد و جیرهبندی بود. در طول کووید-۱۹ که مورد بررسی است نیز محرکها مورد اهمیت هستند. در هردو زمان زنجیره تامین مختل شده بود و این نشانهای است که مشاوران کاخسفید از آن برای موازیبودن این دو تجربه (تورم بعد از جنگ و کووید) برداشت کردند، اما چیزی که به ما نمیگویند این است که تورم بعد از جنگ بدون راهحل نبوده و برای رفعتورم اقداماتی شده است. در طول جنگ جهانی دوم، دولت روزولت کنترلهای شدید قیمت را اعمال میکرد و دفتر مدیریت قیمتها را برای این هدف تاسیس کرد. آن برهه در مقایسه با جنگ جهانی اول، دچار افزایش قیمتهایی به نسبت پایینتر بود، درحالی که افزایش تولید تقریبا فراتر از تصور بود و شاهد آثار رکودی نبود، اما بعد از جنگ، سوال اصلی این بود که با کنترل قیمتها چه باید کرد؟ آیا همانطور که دموکراتها، جمهوریخواهان و شرکتهای بزرگ اصرار داشتند باید در یک اصلاحات بزرگ، قیمتها آزاد شوند؟ یا آیا کنترل قیمتها باید همچنان نقشی در گذار به اقتصاد پس از جنگ داشته باشند؟ برخی از برجستهترین اقتصاددانان آمریکایی قرن بیستم در نیویورکتایمز خواستار تداوم کنترل قیمتها شدند که شامل افرادی مانند پل ساموئلسون، ایروینگ فیشر، فرانک نایت، سیمون کوزنتس، پل سوئیزی و وسلی میچل و همچنین ۱۱ رئیس سابق انجمن اقتصادی آمریکا بودند و دلایلی که آنها برای کنترل قیمت ارائه کردند درمورد وضعیت فعلی ما نیز صدق میکند. آنها استدلال کردند تا زمانی که تنگناهایی همچون انحصار و برخی کژکارکردیها (قدرت قیمتگذاری) تامین نیاز و تقاضا را غیرممکن میکند، کنترل قیمت کالاهای مهم باید ادامه یابد تا از افزایش قیمتها جلوگیری شود. جان کنت گالبریت، شخصی که تز کنترل قیمتها در زمان جنگ را داده بود، به این گفتگوها پیوست. او توضیح داد که «نقش کنترل قیمتهای کلیدی» و «استراتژیک» قطعا تاثیرگذار خواهد بود. او افزود: «بیشتر آنچه اقتصاددانان تا به حال فهمیدهاند و تصور میکنند، نمیتواند تورم را متوقف کند، اما کنترلگری هم پایه را ایجاد میکند و هم برای اقداماتی که انجام میدهند، زمان میخرد.»
پرزیدنت ترومن از خطراتی که پایان دادن به کنترل قیمتها میتوانست ایجاد کند آگاه بود. در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۵ او هشدار داد که پس از جنگ جهانی اول، ایالاتمتحده «بهسادگی کنترلهای قیمتی معدودی را که ایجاد شده بود، برداشت و اجازه داد طبیعت (بازار) به صورت آزاد مسیر خود را طی کند.» و او تاکید کرد: «نتیجه آن اقدامات باید برای همه ما درس عبرت باشد، یک سیکل باطل تشدیدشونده از روند دستمزدها و هزینههای زندگی به سقوط سال ۱۹۲۰ خاتمه یافت - سقوطی که ورشکستگی و سلب مالکیت و بیکاری را در سراسر کشور گسترش داد.» با وجود این، کنترل قیمتها در سال ۱۹۴۶ (دورهای که ترومن بهعنوان مشاور فرانکلین روزولت مشغول بود) دوباره مورد استفاده قرار گرفت. امروز، بار دیگر بین تحمل انفجار مداوم سودها که قیمتها را بالا میبرد یا کنترلهای متناسب روی قیمتهای کلیدی که به دقت انتخاب شدهاند، ما مخیریم و باید انتخاب کنیم. کنترل قیمتها زمان را برای ما و برای مقابله با تنگناهای موجود که باعث تورمند، ایجاد میکند که تا زمانی که پاندمی (کرونا) ادامه خواهد داشت، قابلاستفاده است. کنترلهای استراتژیک قیمتها و ابزار کنترلگرایانه میتواند همچنین به ثبات پولی موردنیاز برای بسیج سرمایهگذاریهای عمومی بهمنظور ارتقای انعطاف پذیری اقتصادی و حتی کاهش تغییرات آب و هوایی و کاهش انتشار کربن کمک کند. هزینه انتظار و بیکنشی برای از بین رفتن خود به خودی تورم بسیار زیاد است. خروج سناتور مانچین از قانون (بازگشت بهتر) خطر کاهش فضای سیاسی را در زمانی که اقدامات دولتی در مقیاس بزرگ انجام میشود، نشان میدهد. سیاست ریاضت از این هم بدتر خواهد بود و خطر رکود تورمی در تولید را بهدنبال خواهد داشت و مشکلات را بیشتر میکند. ما به بررسی سیستماتیک و روشمند کنترلهای استراتژیک قیمتها بهعنوان ابزاری در پاسخ به سیاستهای گستردهتر به چالشهای اقتصاد کلان نیاز داریم به جای اینکه وانمود کنیم هیچ جایگزینی فراتر از صبر و به بازارسپاری یا ریاضت وجود ندارد!