مادرم بزرگترین اختلاف تربیتی ما را در یک چیز می بیند... و آن اینکه خودش هرگز لباس های نامناسب به ما نپوشانده، و حیای فطری ما را از همان کودکی سالم باقی گذاشته...
نمی دونم چی شد این نذر به ذهنم رسید شاید واسه این بود که تا قبل از این اتفاق به فقیر کمک می کردم ، روزه هامو میگرفتم و تا جایی که میتونستم کارهای خوب و انسانی انجام میدادم، فقط چادر بود که سرم نمیکردم و چون قول داده بودم بنده ی خوبی بشم به فکر چادر افتادم.
گفتم راستی ... هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد. حق من این نیست که زنان ِجامعه ام با موهای رنگ کرده پریشان و صد جور جراحی ِ زیبایی، چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
پدرم که تا آن لحظه من را با چادر ندیده بود چند دقیقه ای مات و مبهوت نگاهم کرد بعد لبخندی زد و دستی روی سرم کشید و ... در ادامه متن خاطرهای ارسالی از طیبه رحیمی را میخوانید.
ورزشکار زن کوراش کشورمان گفت: وقتی میخواستند مدال نقره را بر گردنم بیندازند، گفتم مدال طلا را که نتوانستم به رهبرم تقدیم کنم، حداقل بگذارید با چادر م دل ایشان را شاد نمایم.
چه شیرین است برای یک مرد؛ کارگری به عشق تو در وسط تابستون و چه سخت است با چشمهای قرمز شدهات در هوای گرم؛ شاهد عرقی باشی که همچون گوهری از پیچ و خمهای صورتت به آرامی سُر میخورد.
معاون هماهنگ کننده سپاه امام رضا(ع) خراسان رضوی با بیان اینکه خیلیها در جامعه برهنگی را تمدن میدانند، گفت: پس با این حساب حیوانات از انسانها متمدنترند.