یک جرعه آگاهی – 22
یکی از سربازهای دژ کمکم میکرد. با هم بودیم. گاهی او رانندگی می کرد، گاهی من. پر کردن توپ کار او بود، نشانه گیری و شلیک، کار من. هر وقت گذرمان میافتاد سمت مسجد خرمشهر، برای چند وعده غذا میگرفتیم.
کد خبر: ۳۵۶۴۵۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
یک جرعه آگاهی – 21
با ضعف از جایش بلند شد. آه کشید و با ترشرویی پنجره را گشود. صدای زوزه باد، یک آن از کنار گوش چپش گذشت و توی اتاق پیچید. پرده های حریر به تندی لرزیدند.
کد خبر: ۳۵۳۸۳۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۱۶
یک جرعه آگاهی – 20
اثاث کشی تمام شد، عبدالحسین رفت. چند روز راحت بودیم، تا وقتی که باران شروع شد. سقفمان آب می داد. دست و پایم را گم کردم.
کد خبر: ۳۵۱۲۸۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۰۳
یک جرعه آگاهی - 19
اما به دلیل کم بودن نیروهای مقاومت و نبود سلاح و مهمات کافی و کثرت متجاوزان، ظرف 45 روز خرمشهر سقوط کرد.
کد خبر: ۳۴۹۶۵۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۲۶
یک جرعه آگاهی – 18
دغدغه اش این بود که طوری برای اهل بیت (ع) شعر بگوید که هم پر معنی باشد و هم ساده و آهنگین. همین بود که شروع کرد به گفتن شعرهای ساده و زیبا.
کد خبر: ۳۳۸۶۳۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۱۹
یک جرعه آگاهی – 17
سایه های وحشت، این طرف و آن طرف می دویدند. گاهی نزدیک و گاهی دور می شدند. ضربان قلم را با همه وجود درک می کردم. حسابی ترسیده بودم.
کد خبر: ۳۳۶۲۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۵/۰۷
یک جرعه آگاهی – 14
چقدر از بچهها همان روزهای اول جنگ گم شدند و هر چه دنبال آنها گشتیم بی فایده بود.
کد خبر: ۳۳۲۷۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۲۲
یک جرعه آگاهی -12
آرزو میکردیم که کاش در کربلا بودیم و در رکاب آقا کشته میشدیم. از قضا این فرصت در یک مقطع برای ما فراهم شد یک عمر شعار دادیم، حالا این یزید زمان و این هم بچه پیغمبر (ص).
کد خبر: ۳۲۹۲۲۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۴/۰۸
یک جرعه آگاهی – 4
در شرایط موجود جهان، کشور ژاپن مدعی بالاترین ظرفیت ارائه نظریه در مدیریت روابط انسانی است.
کد خبر: ۳۰۹۶۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۲/۰۷