مادر شهید محسن فرشچی میگوید: شبی خواب دیدم که حرم رفتم. در قسمت ایوان دو تا قبر قرار دارد. فهمیدم که این دو قبر مال شهید محسن و بیژن است. پرسیدم شما که در بهشت رضا دفن شده بودید اینجا چه میکنید؟ آنها جواب دادند: ما را منتقل کردند اینجا، برای زیارت!
پدر شهید احمد فتحآبادی میگوید: ۱۵ روز به عید پیکر ایشان را آوردند. به بنیاد رفتم پسرم شناخته نمیشد. ایشان سر نداشتند و من او را از روی لباسهایش شناختم...
شهيد نقى صنايع پركار خطاب به برادرش گفت: بسيارى از جوانهاى ما فريب خوردهاند و در مقابل خط اصلى انقلاب زاويه انحراف زدند که چنانچه ادامه پيدا كند فاجعه آفرين است.
در خاطرات شهید همتیان به نقل از مادر و همسر شهید آمده است: شب قبل از اعزام به جبهه سردرد شدیدی داشت و از سینوزیت رنج میبرد هنگامی که به خواب میرود در خواب سیدی را میبیند که در عالم خواب به شهید گفته بود دستمال سرت را بردار توشفا پیدا کردی.