بچههای معتکف سردار اعظمی را دوره میکنند، چشمهای ملتمس گویای خیلی از اسرار است، جلوتر که می روم میفهمم بله حدسم درست بوده و قضیه اعزام به سوریه برای دفاع از حرم است.
دانشگاههای خراسان شمالی در سالی که گذشت، فراز و نشیبهای فراوانی به خود دیدند از اردوی جهادی و شهادت دو دانشجوی مدافع حرم تا شعار هاشمی هاشمی بصیرت بصیرت!
کد خبر: ۴۹۶۵۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۱/۱۰
حاشیه هایی از بازگشت مدافعان حرم خراسان شمالی به آغوش استان
کم کم غروب آفتاب بر اجتماع مردم سایه می افکند که دو اتوبوس سفید از دور خودنمایی می کنند، می شود مدافعان حرم که چهره هاشان آفتاب سوخته شده را پشت شیشه اتوبوس دید که دست تکان می دهند و همه جلوی پنجره جمع شده اند.
مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد بجنورد گفت: یادواره شهید دانشجوی مدافع حرم خراسان شمالی فیروز حمیدیزاده امروز با حضور معاون تیپ فاطمیون(س) برگزار میشود.
ما شهید فیروز حمیدی زاده را عمو فیروز صدا میکردیم چون از ما بزرگتر بود؛ خط بسیار خوشی داشت و یک بار از او پرسیدم عمو فیروز چطور خطت اینقدر خوب شده است، گفت: بعد از نماز شب مینویسم.
با بچه ها که صحبت می کردم همه می گفتند امسال راهپیمایی متفاوت از سالهای پیش است، حضور حتما دشمن شکن است و شهدای مدافع حرم آنرا تضمین کردند، واقعا هم همین طور شد، فکر کنم این جمعیت عظیم بعد از روز مراسم از مقام معظم رهبری که تاریخ ساز شد تکرار نشده بود.
در پی شهادت دو تن از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحدهای بجنورد و اندیمشک، میرزاده، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی در پیامهای جداگانهای، به خانواده ایشان تسلیت گفت.
می خواهند تابوت را باز کنند مادر ناگهان می گوید دست نگهدارید، می خواهم چیزی بگویم، دو شب قبل از شهادت فیروز را در خواب دیدم که تیر به پهلویش اصابت کرد و شهید شد، مادر اصرار داشت که باید جای اصابت گلوله را در بدن پسرش ببیند و مدام به پهلوی راستش اشاره می کرد.
یکی از شبها فیروز در خواب میبیند که پشت سر مقام معظم رهبری به نماز ایستاده و بعد از اتمام نماز رهبر انقلاب بر میگردند و پیشانی فیروز حمیدی زاده را میبوسند و میگویند، قبول باشد.
کد خبر: ۴۸۵۳۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۱/۱۷
سردار مرتضوی در مراسم وداع با اولین شهدای مدافع حرم خراسان شمالی؛
فرمانده سپاه خراسان شمالی گفت: بیایید عهد و پیمان ببندیم که هم در انتخابات خبرگان و هم مجلس شورای اسلامی افرادی را بفرستیم که مقابل حملات دشمن سینه را سپر کند و دوش خود را برای خدمت رسانی به مردم آماده کنند و آرمانهای جهانی همین شهدا را ادامه بدهند.
او را زیر نظر داشتم که وقتی تابوت پدر نزدیکش می رسد واکنشش چیست، فکر می کردم خود را روی تابوت بیندازد و زار زار گریه کند، اما ناگهان روی دوش دایی اش رفت و مشت را گره کرد و فریاد زد «لبیک یا زینب(س)».