ساعت تقریبا از 10 گذشته و پرواز کمی تاخیر دارد، خانواده معزز شهدا در سالن انتظار سخت ترین و طولانی ترین لحظات انتظار عمر خود را تجربه می کنند و یکدیگر را به آغوش کشیده اند و آهسته می گریند، با خودم می گویم این لطف خدا بود که هر دو شهید با هم وارد استان بشوند تا هر یک از خانواده ها در کنار خود خانواده ای دیگر را داشته باشد که دردش را می فهمد و الا خیلی فشار می دیدند، کنار هم نشسته اند و هر خانواده دیگری را تسکین می دهد.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجو از بجنورد، یکی از شهدا ستوان یکم پاسدار شهید محمد ابراهیم توفیقیان فرزند اسفراین و شهید دیگر برادر بسیجی فیروز حمیدی زاده اهل بجنورد است. حسین که خود از پاسداران استان است می گوید ابراهیم را از نزدیک می شناخت و گویا یک فرزند 5 ماهه دارد، بچه ها می گویند شهید فیروز هم 3 پسر دارد که امروز تنها پسر بزرگش که 11 ساله است به میزبانی پدر آمده، چشم می گردانم تا رضا پسر شهید حمیدی زاده را بیابم.
یک گوشه کنار مادر قد خمیده اش نشسته است، رضا حالا در نبود پدر مرد خانه است، از اول که او را دیدم متوجه شدم که باید نسبت نزدیکی با شهید داشته باشد اما از استحکام و مقاومت روحی اش تصور نمی کردم فرزند شهید باشد، پسر بچه ای 11 ساله که امروز برای مادرش قامت یک مرد را ایفا می کند.
او را زیر نظر داشتم که وقتی تابوت پدر نزدیکش می رسد واکنشش چیست، فکر می کردم خود را روی تابوت بیندازد و زار زار گریه کند، اما ناگهان روی دوش دایی اش رفت و مشت را گره کرد و فریاد زد «لبیک یا زینب(س)»، ناله جماعت بالا گرفت و مطمئنا بقیه هم مثل من به وجود چنین رویش هایی در نسل چهارم انقلاب اسلامی به خود می بالند.
در میان جمعیت، حاج حسین محراب مداح اهل بیت را می بینم که خیلی اوضاع روحی اش بهم ریخته، آخر شهید حمیدی زاده دوست صمیمی و هم هیئتی اش بوده، تابوت که به او می رسد می گوید فیروز جان قسمم دادی اگر شهید شدی و پیکرت برگشت برایت روضه حضرت زینب(س) بخوانم و بعد از ته دل ناله ای می زند و شعری می خواند " از شام بلا، شهید آوردند، با شور و نوا، شهید آوردند، در خون خفته که نگذارد، نخل زینبی خم گردد، حاشا از حریم زینب(س)، یک آجر فقط کم گردد".
در بین جماعت جانباز مدافع حرم که چندی پیش دیدارش رفته بودیم و چشمش را برای دفاع از حرم از دست داده بود هم حضور دارد، عینکی دودی به چشم زده و سکوت کرده، او حتما دلش برای زیارت حرم تنگ شده و از بوی شهید، رایحه حرم را استشمام می کند، گوشه ای دیگر پدر شهید است که حالا پشتش خم شده و برادران شهید زیر بغلش را گرفته اند تا راست بایستد، اما خم به ابرو نمی آورد.
خواهر شهید اما خیلی بی تابی می کند، دائم لحظه آخری که ابراهیم در حال خداحافظی بود را یاداوری می کند و می گوید مادر نیست که در داغت بگرید و دست روی سر و صورت به خون نشسته ات بکشد، اما من بجایش آمده ام شهادتت را تبریک بگویم، تو آخر به آروزیی که همیشه از آن با شوق سخن می گفتی رسیدی، شهادتت مبارک داداشی.
دیگر خیلی از مردم متوجه شده اند که شهید را از هواپیما خارج کرده اند و پشت فنس های فرودگاه تجمع کرده اند، بچه های هیئتی هم مداحی های حاج میثم مطیعی را براه کرده اند و آماده تشییع شهید هستند، پرچم های یازهرا(س) و یا حسین(ع) هم روی دوش جوان تر ها به اهتزاز در آمده و شور و حال عاشورایی به پا کرده است.
چقدر حماسی بود بازگشت اولین شهدای مدافع حرم خراسان شمالی درست در ایام آزادی امت حزب ا... از شر طاغوتیان زمان در دهه فجر، این ها سربازان واقعی حضرت روح ا... هستند، اینها همان جوانانی هستند که آرمانهای جهانی این بزرگمرد تاریخ را سر دست گرفته اند و به داد مظلومان و مستضعفان عالم شتافته اند.
امروز بجنورد خاطرات هشت سال دفاع مقدس خود را زنده کرد و من در چشم تک تک جوانان پر شماری که به میزبانی جگر گوشه ها و همشهری های خود آمده بودند آتش انتقام از تروریست های اسلام آمریکایی را می دیدم و البته در تلالو اشک های زینبی شان شوق شهادت را نیز همین طور.
مردم غیور خراسان شمالی با تقدیم 3 هزار شهید به انقلاب اسلامی نشان دادند که از جان فشانی برای اسلام ناب هیچ واهمه ای ندارند و امروز نیز درخواست ها و التماس های همین جوانان برای اعزام به سوریه و دفاع از حریم اهل بیت بالاست و با آمدن این شهدا بسیار بالاتر هم می رود، امروز خون همه مردم خراسان شمالی در رگها می جوشید و فریاد "کلنا عباسک یا زینب" آسمان استان را پر کرده بود.
شهید فیروز حمیدی زاده در آخرین پیام تلگرامی خود که یک هفته قبل از شهادتش صورت گرفت، اینگونه بیان کرد:
باسلام خدمت دوستان و عزیزان بزرگوارم
اکنون که قرعه برای خدمت مقدس در سنگر دفاع از حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) برای اینجانب فراهم گردیده است، فرصت را مغتنم شمرده و به پاس همکاری ، لطف و همدلی کلیه همکاران قدیمی و دوستان عزیزی که از آشنایی با آنان به خود می بالم و همواره یاریگر اینجانب بوده اند سپاسگزاری می نمایم.
با اذعان به این حقیقت که، آنچه محقق شده، لطف پروردگار و آنچه مانده، بضاعت ناچیز این بنده بوده است،کلیه دوستان و همکاران صمیمی ام را ، به خدا می سپارم و صمیمانه درخواست دارم قصور و کاستی هایم را با دیده رحمت ، بر من ببخشایند.
در سایه عنایات امام عصر (عج)، برای همگی آرزوی توفیق و سربلندی از درگاه ایزد منان را دارم .
به امید دیدارتان
التماس دعا. حقیر فیروز حمیدی زاده