پدری به خاطر نداشتن پول مداوای دختر هشت سالهاش؛ دست روی دست گذاشته بود. مریضیاش شدید شده و تشنج کرده بود. دخترک باید تا آخر عمر دنیا را از روی ویلچر نگاه کند.
خانهی مرد فقط یک هال ۲۰ متری داشت با یک آشپزخانه و دستشویی خیلی کوچک. دو قالی رنگ پریده و قدیمی هم کف خانه را پوشانده بود. سقف خانه نم داده بود و هرلحظه امکان ریزش داشت...