یارو وارد قهوهخانه شد و ده پانزده تا چای را پشت سرهم نوشید! قهوهخانهچی گفت؛ از این همه چای خوردن خسته نشدی؟ یارو فکری کرد و گفت؛ حق با توست، حالا چندتا چای دیگر بیاور که خستگیام در برود!
یارو برای محافظت از خودش یک سگ لَنگ خریده بود. پرسیدند اگر کسی به تو حمله کند با این سگ چُلاق چگونه او را تعقیب میکنی؟ گفت؛ میگذارمش توی فرقون و حملهکننده را تعقیب میکنیم!
یارو از لپه بدش میآمد. در یک میهمانی برایش دلمه بادمجان آوردند و وقتی با چنگال دلمه را باز کرد و چشمش به لپه افتاد به صاحبخانه گفت؛ فکر کردی اگر پالتو تن لپه کنی نمیشناسمش؟!
آقای آشنا، مشاور آقای روحانی ضمن تقدیر از این سخن رئیسجمهور، توئیت کرده که «هاشمی زنده است» و آرزو کرده نظر رئیسجمهور مثل نظر مرحوم هاشمی درباره «تئوری ژاپن اسلامی»! نادیده گرفته نشود!
خبرهای موثق حکایت از آن دارند که بعد از توقیف نفتکش ایرانی، کشتیهای تجاری و نفتکش انگلیسی از ترس توقیف وارد تنگه هرمز نشده و در سواحل کشورهای عربی لنگر انداخته و منتظر ماندهاند.
بچه به باباش گفت؛ باباجون دیشب خواب دیدم یک شیر حمله کرده و من پا به فرار گذاشتم. باباش گفت؛ای ناخلف چرا منو صدا نکردی که فرار کنم؟ گفت؛ آخه تو خیلی زودتر از من زده بودی به چاک و فرار کرده بودی!
یارو در جمع دوستانش میگفت، هماکنون کسانی هستند که ما را دوست دارند ولی ما نمیفهمیم و ما هم کسانی را دوست داریم که آنها متوجه نیستند و این احساس ما را نمیفهمند.
یارو با پسرش برای دزدی وارد خانهای شد، صاحبخانه بیدار شد و دنبالشان کرد و سر پسر یارو داد زد و گفت؛ وایستا بزغاله، پسر به باباش گفت؛ بابا فرار کن منو شناسایی کردند!
طرف چند تا استکان و نعلبکی را در باغچه خانه چال میکرد! پرسیدند این چه کاری است؟ گفت؛ صبر داشته باش، چند قرن دیگر اینها تبدیل به عتیقه میشود و نسلهای بعدی با فروش آن ثروت انبوهی بدست میآورند!