گروه استانهای خبرگزاری دانشجو، اعظم ذوالفقاری منظری؛ * شیوه مدیریت منابع آبی پس از انقلاب سفید تغییر کرد؛ زمانی که رژیم سابق برای ساماندهی به سیستمهای مدیریتی کشور، تصمیم گرفت در امور کشاورزی و تقسیم آب ورود کند. در این زمان همه منابع آبی کشور چه روی زمین و چه زیرزمین، ملی اعلام شد و تا منابع آب گسترش یابد و از به هدررفتن آن جلوگیری شود و مراقبت و مدیریت آبها به عهده وزارت آب قرار گرفت. اینکه این سیاست درست بود یا غلط یا شیوه اجرای ناکارآمد داشت، موضوع بحث نیست، مساله این است که اکنون پس از حدود ۴۵ سال از این شیوه مدیریتی منابع آبی، گفته میشود که از بالا به پایین نمیشود به آب حکمرانی کرد. در واقع بدون ایفای نقش بهره برداران، به ویژه بهره برداران خرد، مدیریت و حکمرانی بر آب، امری ناقص به نظر میآید.
مدیریت آب اکنون به دست وزارت نیرو است؛ اینکه چه کسی چه مقدار و چه زمانی از منابع آبی کشور بهره برداری کند، در اختیار این وزارتخانه است و همین وزارتخانه میداند که ذخیره سفره آب زیرزمینی در کدام دشت چقدر است و بارش در کدام دشت چه مقدار بوده است؟ اما آیا مردم در این آمار شریک هستند؟ کسی میداند رقیب یا همسایه ش واقعا چه مقدار آب مصرف میکند؟ این مساله نه تنها کل کشور، بلکه در استانهایی که منابع آبی شان به نسبت از دیگر نقاط کشور بیشتر بوده، وجود دارد. مانند گلستان.
در گزارش پیشین از مساله مدیریت آب در این استان، مطرح کردیم که منابع آبی گلستان علیرغم باور عموم مردم، آنقدرها هم به اندازه نیست و گفتیم که مدیریت نادرست منابع آبی، خود عامل اصلی کاهش منابع آبی این استان شناخته میشود.
بیشتر بخوانید:
فاطمه ظفرنژاد، کارشناس و پژوهشگر آب به تشریح بلایی که مدیریت نادرست منابع آبی بر سر ذخایر آب گلستان آورده میپردازد و میگوید که داستان مدیریت آب را نمیتوان به مرزهای استانی و شهری محدود کرد. بررسی مدیریت آب باید براساس حوضههای آبریز و آبخیز باشد و سیمای اکولوژیک یا بوم شناختی ویژه آن حوضهای که درباره آن صحبت میشود.
او معتقد است که مدیریت آب باید هماهنگ با اقلیم حوضه آبخیز یا آبریز باشد، ویژگیهای زیستی گونههای مختلف و همچنین تمدن مردم را درنظر بگیرد و با حذف مدیریت بالا به پایین، تصمیم گیری را به مردم بومی مولد بسپارد و با نیازهای جوامع مولد همراه کند. در واقع به نظر او مدیریت منابع آبی بدون توجه به دانش بومی و تصمیم مردم به نتایج خوبی نمیرسد.
ظفرنژاد به حوضه آبریز گرگان رود به عنوان بخشی از طبیعت و محیط زیست استان گلستان اشاره میکند و میگوید: گرگان رود دومین حوضه آبخیز بخش خاوری دریای مازندران است، نزدیک به ۱۳ هزار کیلومتر مربع مساحت دارد و متوسط بارندگی سالانه در آن حدود ۴۰۰ میلیمتر است. رودهای مهمی به گرگان رود میریزند و این حوضه آبخیز را تشکیل میدهند.
این پژوهشگر حوزه آب با اشاره به بخشهای دیگر محیط زیست گلستان، میگوید: آشوراده جزئی از تالاب میانکاله محسوب میشود و اثر مهمی در غنای گونههای گیاهی و جانوری منطقه دارد. زندگی هم برای گونههای سازگار با آب شیرین و هم سازگار با آب شور در این تالاب امکان پذیر است.
او در ادامه این گفتگو به آسیبهای محیط زیستی وارد شده بر پیکره طبیعت در استان گلستان اشاره میکند و میگوید: یکی از بزرگترین نمادهای مهندسی تهاجمی، سدسازی است. جنگل زدایی ناشی از شهرک سازی ها، ویلاسازی ها، جاده سازیها و معدن کاویها نیز از جمله نمونههای مهندسی تهاجمی است، اما وقتی درباره مدیریت آب حرف میزنیم، سدسازی حرف اول را در مهندسی تهاجمی میزند.
ظفرنژاد به سدسازی روی گرگان رود اشاره میکند و میگوید: سال ١٣٤٥ سد خاکی وشمگیر روی گرگان رود ساخته شد و در همان سالها اثر خود را روی این رود نشان داد. پس از آن سد کلاله در اواخر دهه ١٣٦٠ و سپس با حدود ۱۵ کیلومتر فاصله، سد گلستان ساخته شد که حدافل ظرفیت آن ۱۰۰ میلیون مترمکعب آب بود. سد خاکی گلستان ۲ هم در سالهای ۷۹ تا ۸۳ احداث شد که حجم این سد هم حداقل ۵۰ میلیون مترمکعب درنظر گرفته شده بود. در سالهای ۸۲ تا ۹۲ هم سد خاکی کبودوال ساخته شد با حداقل ظرفیت ۵۰ میلیون مترمکعب.
او توضیح میدهد: مگر این رودخانه چقدر میتواند آورد داشته باشد که این همه سد روی آن ساخته شده است؟ همه این سدها که نام برده شد و سدهای دیگری که روی این رودخانه ساخته شده، اثرات منفی روی نظام آب شناختی پدید میآورد؛ هم باعث کاهش حجم آب میشود و در نهایت اثر منفی روی کیفیت آب میگذارد.
این کارشناس حوزه آب بیان میکند که حیات جانواران کنار رودخانهای و حتی جانواران خشکی با کاهش سطح آب دچار چالش میشود و تنوع جانوری را از تحت تأثیر قرار میدهد.
او احداث پتروشیمی میانکاله را نیز یکی از همین موارد تهاجم به طبیعت قلمداد میکند و میگوید: واقعا روشن نیست که چطور مجوزهای احداث این پتروشیمی داده شده است. به ظاهر گفته میشود که این پتروشیمی اشتغالزاست، اما اگر اگر اعداد و ارقام مربوط به آسیبهای آینده پتروشیمی به این شبه جزیره را بررسی کنیم، متوجه میشویم که ضرر آن بسیار بیشتر از منفعت است.
حکمرانی آب در سالهای گذشته، باید برای مصرف آب در بخش آبخوار اقتصادی کشور، یعنی صنایع فولادی و پتروشیمی، تصمیم میگرفته است. زمانی که فولاد، پتروشیمی، سیمان سازی و ... مایه توسعه کشور و ارتقای اقتصادی جامعه از جهان سوم به دوم و اول معرفی شدند، در واقع تهدید اصلی به جان منابع آبی بود. با توجیه توسعه اقتصادی کشور، صنایع بومی و کشاورزی رها شد تا صنایع مدرن هم آسمان را از ما بگیرند هم زمین را؛ حالا هم آب نداریم هم شهرهایمان جزو آلودهترین شهرهای دنیا هستند. این ارمغان توسعه یافتگی است؟