به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، با درگذشت ژان لوک گدار، آن-ماری میه ویل همسر او، با چند تن از تهیهکنندگان فیلمهای وی با انتشار بیانیهای خبر درگذشت آقای گدار را اعلام کردند و به اطلاع علاقهمندان وی رساندند که او به خواست خود از این دنیا رفته است.
گدار ظاهرا مشتاق بود مردم بدانند او در ۹۱ سالگی با مرگی خودخواسته و با کمک، به زندگیاش خاتمه داد و نه به دلیل اینکه بیمار بود، بلکه به این دلیل اینکه صرفا خسته شده بود.
با انتشار خبر درگذشت وی مطالب بسیاری نوشته شده که از میان آنها دستچینی در زیر آمده است.
رویترز در باره او نوشت: برای بسیاری از علاقهمندان به سینما، هیچ ستایشی در حق او کافی نیست؛ گدار با موهای سیاه بلند و درهم و عینکهایی با قاب کلفت یک انقلابی واقعی بود که فیلمسازان را به هنرمند بدل کرد و آنها را با نقاشان چیرهدست و نمادهای ادبی همتراز کرد.
امانوئل مکرون، رئیس جمهوری فرانسه، دیروز با انتشار خبر درگذشت گدار در توییتر این فیلمساز فقید را به عنوان مبتکر یک هنر کاملاً مدرن و آزاد ستود و گفت: «ما یک گنجینه ملی، یک نابغه را از دست دادهایم».
روزنامه فرانسوی لیبراسیون از گدار به عنوان پدرخوانده سینمای موج نوی فرانسه و مبتکری جسور یاد کرد ونوشت: آقای گدار بیشک تاثیرگذارترین فیلمساز فرانسوی دوره پس از جنگ بود؛ از جستجو در موضوعاتی که تابو بودند تا به کارگیری تکنیکهای بدیعی که فیلمسازی را متحول کرد و تا دهههای پس از اوج در دهه ۱۹۶۰، الهام بخش کارگردانهای نمادین بود.
گدار در سال ۱۹۶۰ و وقتی ۳۰ سال داشت با فیلم «از نفس افتاده» جنبشی تازه را خلق کرد که از آن به عنوان موج نو یاد شده است. وی به عنوان چهرهای مشتاق فلسفه اگزیستانسیال با تصاویر فیلمهایش که اغلب به موضوعات سیاسی-اجتماعی میپردازند، اندیشههایش را بازتاب داده است.
شور و شوق سیاسی او با تحولات جنبش می ۱۹۶۸ در فرانسه تقویت شد و با اعتراضی که با همکاری فرانسوا تروفو سازماندهی شده بود، به اوج خود رسید و جشنواره فیلم کن را در همبستگی با دانشجویان و کارگردان به تعطیلی کشاند. او به تدریج جنبههای رادیکال اندیشههایش را نرمتر کرد و در فیلمهایش به دیدگاه اومانیستی پرداخت از جمله در چند فیلم مستقیم به جنگ ویتنام توجه کرد.
در نظرسنجی مجله معتبر «سایت اند ساوند» در سال ۲۰۰۲ گدار از میان ۱۰ کارگردان برتر به رای منتقدان در تمام دوران سینما، جایگاه سوم را کسب کرد و گفته میشود او بزرگترین تحلیلگر انتقادی سینما از اواسط قرن بیستم بوده است.
اوون گلایبرمن منتقد ورایتی نوشت: گدار فیلمسازی بود که همه چیز را با «از نفس افتاده» تغییر داد. وی با استفاده از تکنیک و سبکی جدید، سریع و پیشرو- با جامپ کات، نحوه ساخت فیلمها را تغییر داد و دوربین خود را به خیابانها و کافهها، فروشگاهها، ادارهها و آپارتمانها برد و فیلمهایش از همین رو بیشتر شبیه یک مستند درباره شخصیتهای داستانی به نظر میرسیدند … گدار سینما را به چشمانداز سه بعدی از تجربه شطرنج بدل میکرد که همیشه از خودش آگاه بود و شخصیتها درباره این آگاهی صحبت میکردند. او در فیلمهای جناییاش مانند «از نفس افتاده»، «دسته جداافتادهها» و فیلمهای عاشقانهاش مانند «زن زن است» و «تحقیر» و حتی با فیلمهای علمی تخیلی مانند «آلفاویل» همین نگاه را دنبال کرد و از بهترین و درخشانترین بازیگران چون ژان پل بلموندو، جین سیبرگ، آنا کارینا، ایو مونتان و بریژیت باردو استفاده کرد و در عین حال موضوع واقعی او همیشه چیزی بود که در سر ما میگذشت و همزمان درون و بیرون واقعیتی را تصویر میکرد.
واشینگتن پست با یادآوری اینکه گدار در طول ۶ دهه فعالیت هنری بیش از ۹۰ فیلم بلند، مستند، کوتاه و ویدیویی ساخته است، مینویسد همین آثار وی را به عنوان یکی از سازندهترین، شیطنتآمیزترین، آموزشیترین، براندازترین و قطبیترین فیلمسازان جهان ساخته است.
در این مطلب یادآوری میشود که سوزان سونتاگ منتقد آمریکایی در سال ۱۹۶۸ گدار را به عنوان «یکی از قهرمانان بزرگ فرهنگ زمان ما» ستایش کرد و او را در کنار پایلو پیکاسو، جیمز جویس و ایگور استراوینسکی جای داد که انقلابی در زمینههای هنری مربوط به خود ایجاد کردند. شمایل شکنی غیرقابل پیشبینی گدار برای سونتاگ جذابیت داشت و از این خصیصه به عنوان «انرژی ولخرجانه، ریسکپذیری آشکار و فردگرایی عجیب و غریب» یاد کرده بود و افزوده بود: او سرشار از ایده است و بندرت خودش را تکرار میکند.
گدار در سالهای اخیر به ساختن فیلمهایی پرداخت که بیشتر جنبه فلسفی داشتند مانند «موسیقی ما» در سال ۲۰۰۴ و «فیلم سوسیالیسم» در سال ۲۰۱۰.
در عین حال مشتاقان او طیف گستردهای داشتند از کوئنتین تارانتینو تا وودی آلن، مارتین اسکورسیزی، برناردو برتولوچی و جیم جارموش.
«داستان عامه پسند» تارانتینو تمام ویژگیهای یک فیلم گداری را با شخصیتهای دوبعدی و ادای احترام به فرهنگ پاپ دارد و آشکارا ادای دینی به «دسته جداافتادهها» بود و وقتی تارانتینو نام شرکت تولید فیلم خود را هم بر مبنای همین فیلم «A Band Apart» گذاشت گدار با کنایه گفت: بهتر بود پولش را به من میداد.
خود وی برای تامین پول برای ساخت یکی از فیلمهایش حتی برای کفش نایک هم آگهی تبلیغاتی ساخت.
سبک زندگی او نیز متفاوت بود و ازدواج اولش با آنا کارینا - ستاره چند فیلمش- با شکست عاطفی به پایان رسید و در اوایل دهه ۱۹۷۰ با تروفو به اختلاف خورد و دیگر هرگز با هم صحبت نکردند.
وی که در خانوادهای ثروتمند متولد شده بود و پدرش پزشکی سوییسی و مادرش دختر یک بانکدار فرانسوی بود، در جوانی برای تامین مخارج خود کتابهایی را از کلکسیون چاپ اول پدربزرگش دزدید و آنها را فروخت تا بتواند صدها فیلم را در یک سال در کنار سینماگران و کارگردانهای بزرگ آینده شابرول، رومر و تروفو تماشا کنند.
وقتی سال ۲۰۱۰ اسکار افتخاری قرار شد به او اهدا شود جنجالی به پا شد و منتقدان گفتند حمایت گدار از آرمانهای فلسطینی ریشه در نگرشهای یهودستیزانه دارد و پدربزرگ وی طرفدار نازیها بود. پاسخ گدار این بود که: پدربزرگم ضدیهودی بود و من ضد صهیونیست هستم. وی سرانجام با وجود مخالفت طولانی مدت با تجاری سازی هالیوود، جایزه افتخاری اسکار را پذیرفت اما برای مراسم به لسآنجلس نرفت.
در حالی که استودیوهای هالیوودی تمایل داشتند به فیلمها به عنوان یک تلاش مشترک سازمان دهی شده توسط یک تهیه کننده نگاه کنند، اما گدار و همتایانش نظریه مولف را بسط دادند و اصرار داشتند که یک فیلم باید به عنوان آفرینش شخصی کارگردان در نظر گرفته شود؛ درست مانند شعر یک شاعر یا نقاشی یک نقاش. از این منظر حتی آلفرد هیچکاک یک تکنسین خوب و متمایز استودیوهای بزرگ درنظر گرفته میشود.
پس از موفقیت «از نفس افتاده»، گدار در مصاحبهای گفت امیدوار است فیلم بعدیاش شکست بخورد و افزود: ترجیح میدهم زمانی کار کنم که افرادی باشند که علیه آنها مبارزه کنم.
غیرقابل فهم بودن گدار را آزار نمی داد و یک بار به لسآنجلس تایمز گفت: هالیوود ترجیح می دهد یک درصد از یک میلیون نفر را تغذیه کند، من ترجیح میدهم به ۱۰۰ درصد از ۱۰ نفر غذا بدهم. من همیشه کاری را انجام میدهم که انجام نشده است و کاری که من هرگز انجام ندادهام همان کاری است که بقیه انجام میدهند. هنوز فکر میکنم با ساخت فیلم میتوان یک هنرمند بود.
دیوید تامسون مورخ فیلم درباره گدار نوشت: او منتقد فوقالعادهای بود که عقاید جزمی را یکی پس از دیگری زیر پا میگذاشت.