به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، عصر یک روز گرم تابستانی برای دیدار با سردار بهمن کارگر در دفترش قرار داشتیم؛ ساختمانی چندسال ساخت، در حوالی خیابان شهید بهشتی که از سالها قبل محل قرار همکاران او در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس است. وقتمان برای یک گفتوگوی بلند و جانانه محدود بود، اما به لطف تأخیر مهمان بعدی سردار کارگر، این فرصت را پیدا کردیم که علاوه بر مرور خاطرات او درباره دوره پیروزی انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس، از او درباره چالشهایی پیشروی فرهنگ دفاع مقدس پس از گذشت ۳۴ سال از پایان آن بپرسیم که در ادامه میخوانید:
در محدوده میدان خراسان و میدان شوش، ۲ مسجد «لرزاده» و «توفیق» خاستگاه بچه مذهبیها برای فعالیتهای انقلابیشان بود، شما در این مساجد چه فعالیتهایی را انجام میدادید؟
مسجد لرزاده در خیابان لرزاده در دوران انقلاب، مسجد محوری بود. ساکن کوچه نقاشها بودم و در مسجد توفیق، فعالیت میکردم. قبل از انقلاب شهید حسن باقری و آقای محمد باقری (سرلشکر باقری) را نمیشناختم، ولی همسایه آنها، سیدباقر طباطبایی که پدرش روحانی بود، در مسجد محل ما منبر میرفت. منزل آنها میدان خراسان، پشت فروشگاه کوروش (فروشگاه قدس) بود. شهید محمد بروجردی تقریباً بچه محلهمان بود. یک منطقهای در میدان شاه (میدان قیام فعلی) بود که الآن محدوده مولوی در بزرگراه آهنگ شده است که آقایان برجرودی، شریعتمداری، متوسلیان و بسیاری از بزرگان در آنجا زندگی میکردند. آقای علمالهدی که الآن امام جمعه مشهد هستند، بچه همان محله بود.
من متولد سال ۱۳۴۰ هستم و وقتی انقلاب شد، ۱۷ سال سن داشتم. در آن زمان حاج آقا عمید زنجانی (داماد آیت الله العظمی مرعشی نجفی) امام جماعت مسجد لرزاده بود و سخنرانان به نامی هم در این مسجد، در آن ایام سخنرانی میکردند. در ۲۶ مردادماه سال ۱۳۵۷ در شب یازدهم ماه رمضان، سخنران مجلس، حاج آقا چاووشی بود. ساواک به مردم مسجد حمله کرد و مسجد را آتش زد. البته حاج آقا چاووشی را فراری دادند تا به دست ساواک نیفتد. منتها بعد از انقلاب شهید شدند. وقتی انقلاب پیروزی شد، باز هم مسجد لرزاده مرکز بود و اولین کمیته کشور در مسجد لرزاده تشکیل شد.
اما درباره مسجد توفیق، این مسجد یک مسجد نمونه در خیابان ری، خیابان صدرالاشراف (امام موسی صدر) واقع است که بیش از ۶۷ شهید در دفاع مقدس تقدیم کرده است. در واقع ما بچه کوچه نقاشها هستیم که یک گردان معروف در جبهه به نام گردان میثم در لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) داشت. آقای صفار هرندی هم اهل همین محل است. همچنین مرحوم طیب هم همان منطقه زندگی میکرد. از سخنرانان مهم مسجد توفیق قبل از انقلاب میتوانم به مرحوم کافی و شیخ حسین انصاریان اشاره کنم. شهید بهشتی، شهید دیالمه، آقای هاشمی رفسنجانی، شهید باهنر و مقام معظم رهبری هم بعد از انقلاب از سخنرانان مسجد توفیق بودند. اتفاقاً چند شب وقتی شهید دیالمه سخنرانیاش در مسجد تمام میشد، خودم او را به خانه یکی از اقوامش در میدان شهدا میرساندم.
تو پاسدار میشوی؟ گفتم: بله
چگونه شد که آقا بهمن ۱۷ ساله، پایش به سپاه باز شد و پاسدار شد؟
واقعیت این است که میخواستم طلبه شوم، اما پدرم موافقت نکرد. قبل از انقلاب به مدرسه آقای مجتهدی میرفتم و جامعالمقدمات میخواندم. در پایین میدان شوش، خیابانی که الآن به نام فدائیان اسلام است. آن زمان خیابان سپهبد رزم آرا نام داشت. در آنجا مسجد مهدیه بود که پشت آن هم بیمارستان مهدیه قرار داشت. در آن مسجد، پیش حاج آقا نیکوصفت عربی یاد میگرفتم و دوست داشتم طلبه شوم.
اما یکی از بچههای محله ما میخواست به سپاه برود، منتها قبل از آن باید در کلاسهای عقیدتی شرکت میکرد، من هم اجازه گرفتم و با دوستم در آن کلاسها حاضر شدیم و امتحان هم دادم. در آن زمان، سپاه بیشتر افرادی را که به سربازی رفته بودند، جذب میکرد.
روز اعلام نتایج، دوستم (رضا طلا) گفت: برویم نتایج را بپرسیم. آن زمان صدا میزدند برادر ـ خواهر، آقا صدا نمیکردند، بلند گفتند: برادر بهمن کارگر، پیش خودم گفتم شاید میخواهند گیر بدهند که چرا در کلاسها شرکت کردم و امتحان دادم. آقای محمود مقدم ( جانشین فرمانده منطقه ۷ سپاه تهران که الآن به نام مالک اشتر است) به من گفت: شما بهمن کارگر هستی؟! برادران گوش کنید ایشان نفر اول دوره شده است. بعد به من گفت: همینجا وایسا با تو کار دارم. بعد از مدتی گفت: تو پاسدار میشوی؟ گفتم: بله! در حالی که به پدرم چیزی نگفته بودم.
در آن برهه از زمان، غائله کردستان پیش آمده بود. چون میخواستند بچهها را به آموزش بفرستند، سریع تحقیقات را انجام دادند. این گونه شد که به پادگان امام حسین (ع) که الآن دانشگاه امام حسین (ع) است، رفتم و در آنجا آموزش نظامی دیدم و فرمانده گروهان آموزشی دوره سوم پادگان امام حسین(ع) شدم و در نیمه سال ۱۳۵۸ پاسدار شدم. البته زمان ورود بنده به سپاه از اول مهرماه سال ۱۳۵۸ خورده است. پاسدار شدنم را موهبت الهی میدانم و یک لحظه هم پشیمان نیستم. حتی اگر بخواهم دوباره کاری را انتخاب کنم، باز به سپاه میروم.
ورود شما همراه با غائله کردستان به غرب بود، بعد هم جنگ تحمیلی شروع شد، در آن زمان عضو فرماندهی جبهه غرب کشور بودید، چگونه توانستید این ۲ موضوع ضد انقلابها و تهاجم رژیم بعث را با هم مدیریت کنید؟
اواخر سال ۱۳۵۸ به خواستگاری رفتم، تازه ۱۸ سالم تمام شده بود، اول فروردین ماه سال ۱۳۵۹ ازدواج کردم. قرارمان این بود که مراسم جشن نگیریم و به مشهد مقدس برویم. نزدیک مشهد بودم که رادیو اعلام کرد که عراق فرودگاه مهرآباد را بمباران کرده است. یک روز در مشهد ماندیم و سریع برگشتیم. آن زمان، در ستاد مرکزی سپاه بودم. برای حضور در جبهه چون نمیشد ستاد مرکزی را خالی کرد، قرعهکشی میکردند. اوایل سال ۱۳۶۰ به اتفاق شهید احمدی خلج به قرارگاه گلف پیش شهید حسن باقری رفتیم و ایشان ما را نزد شهید زینالدین در سوسنگرد فرستاد.
نیمه دوم سال ۱۳۶۰ موقعی که فرزندم میخواست به دنیا بیاید، حسن آقا باقری مرا به تهران فرستاد و گفت: زمان تولد فرزندت تهران باش. آبانماه همان سال برادر خانم اول بنده به شهادت رسید. (البته برادر خانم دومم-به نام مهدی جابری- هم در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید) و وقتی مراسم شهادت برادر همسرم شهید محمدعلی جابری تمام شد، میخواستم به جنوب برگردم که شهید بروجردی در ستاد مرکزی سپاه، بنده را دید و به من گفت که باید به غرب بروم.
گفتم پیش آقای حسن باقری هستم. شهید بروجردی گفت، با ایشان صحبت میکنم و اینگونه شد که به غرب رفتم و حدود چند ماهی به عنوان جانشین و سپس به عنوان مسئول پرسنلی در سپاه منطقه هفت (غرب کشور و قرارگاه نجف) تا نیمه دوم سال ۱۳۶۶ مشغول به خدمت بودم و سپس به سپاه یکم ثارالله (قرارگاه ثارالله (ع)) رفتم.
خاطراتی از دوران حضورتان در جبهه غرب برایمان تعریف میکنید.
در غرب با شهید بروجردی مأموریت مبارزه با ضد انقلاب؛ دموکرات و کومله در کرمانشاه و کردستان را داشتم. در نیمه دوم سال ۱۳۶۱ با ایجاد قرارگاه حمزه سیدالشهدا، کردستان از منطقه ۷ جدا شد. بنابراین در نیمه دوم سال ۱۳۶۱، شهید بروجردی از منطقه رفت، ما در منطقه ماندیم و فرماندهان مختلفی (شهید داود کریمی، دریادار عباس محتاج، سردار احمد وحیدی، سرلشکر مصطفی ایزدی) به آنجا (قرارگاه نجف) آمدند.
منتها جبهه غرب با جبهه جنوب تفاوتهایی داشت، هم باید مرز غرب و شمالغرب را از حملات رژیم بعث حفظ میکردیم و هم در شهرها با ضدانقلاب میجنگیدیم. وقتی از جنگ در مرز برمیگشتیم، در شهرها به کمین ضدانقلاب میخوردیم، مانند اتفاقی که برای شهید مهدی زینالدین و برادرش افتاد. بنابراین حساسیت جبهه غرب بیشتر بود. نظامیانی که آنجا بودند، باید جامعهشناسی و رفتارشناسی را میدانستند، چرا که رفتار آنها با مردم محلی بسیار زیر ذرهبین بود. این کار بزرگ را شهید محمد بروجردی در منطقه غرب و شمالغرب کرد و نحوه تعاملش با پیشمرگان کُرد مسلمان، مثمرثمر شد و بخشی از امنیت کرمانشاه در منطقه اورامانات، کردستان و آذربایجان غربی تأمین شد.
یکی از موضوعاتی که کمتر به آن پرداخته شده، این است که تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) با دستور سرلشکر محسن رضایی (فرمانده کل سپاه در دفاع مقدس) به شهید محمد بروجردی در غرب کشور شکل گرفت. در آن زمان، آقای متوسلیان فرمانده مریوان، آقای شهید همت فرمانده پاوه و شهید شهبازی هم فرمانده استان همدان بودند و این افراد با هم تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) در شب عید مبعث را تشکیل دادند. در این تیپ اکثر رزمندگان از تهران بودند. شهید همت و شهید شهبازی هم از بچه اصفهان بودند و شهید همدانی و رزمندگانی از همدان هم در ایجاد این تیپ، نقش موثری داشتند.
بعد از مدتی (اواخر سال ۱۳۶۱) رزمندگان همدانی در تیپ محمد رسول الله(ص) و رزمندگان همدانی منطقه سرپل ذهاب تیپ ۳۲ همدان را تشکیل دادند. البته تعدادی از رزمندگان همدان در تیپ ۲۷ هم شهید شدند. بعد از تشکیل تیپ محمد رسول الله (ص) و در عملیات بیت المقدس، پشتیبانی تیپ ۲۷ از سوی تهران صورت گرفت که بعدها به لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) تبدیل شد.
۳۴ سال از پایان جنگ میگذرد و هنوز ناگفتههایی برای نسل نو وجود دارد؟
من اشاره میکنم به سخنان مقام معظم رهبری، ایشان فرمودند: دفاع مقدس یک تابلو بزرگ است، شما هرچه بیشتر به آن نزدیکتر شوید عظمت آن را بیشتر خواهید دید. بنابراین هرچه پیشرفت داریم، مدیون دفاع مقدس هستیم. در جنگ واردکننده سیمخاردار بودیم، ولی الآن صادرکننده موشک و پهپاد هستیم. حاج قاسم سلیمانی که خداوند درجاتش را بالاتر ببرد، هم جملهای دارد که میگوید: دفاع مقدس قله است و مقاومت در دامنه این قله است یا در جملهای دیگر میگوید: روحانیت شیعه اگر بخواهد از شهادت امیرالمؤمنین (ع) تاکنون که در این گرد و خاکها، ویرانههای مختلف، علمای شیعه این مذهب را حفظ کردند ... یک نمایشگاه از خودش بروز بدهد ... به نظر من آن نمایشگاه یک نظر، یکجا، دفاع مقدس است؛ یک جا در بعد انسانی، اخلاقی، رفتاری، دینی؛ آن جامعه امام زمانی، آخرالزمانی، دفاع مقدس است.
در دیداری که همراه با سرلشکر باقری، خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی داشتیم، معظمله فرمودند: «بهره معنوی جنگ را باید مردم ببرند، این هم برای یک سال و ۲ سال و ۱۰ سال نیست، مال یک قرن است. یعنی ما همچنان که سرشکستگی قرارداد ترکمنچای را هنوز حس میکنیم، باید پیروزی این جنگ را ۱۰۰ - ۲۰۰ سال حس کنیم و این نمیشود مگر با شکافتن ذره ذره سلولهای این جنگ، این جنگ واقعاً فوقالعاده است، هر ذره ذرهاش را آدم برود بشکافد، در آن حرفها و مطالب بسیار هست».
نسلی که الان هستند از نسل دفاع مقدس هم بهتر هستند و قدر آن را میدانند. نمونه آن حضور در تشییع شهدا یا حضور در راهیان نور است. قبل از کرونا، بیش از ۷ میلیون نفر بازدید از مناطق راهیان نور داشتند. در همین امسال از ۲۰ اسفندماه ۱۴۰۰ تا ۱۰ فروردین ۱۴۰۱ بیش از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر بازدیدکننده در استان خوزستان داشتیم. این نشان میدهد مردم جایگاه دفاع مقدس و ارزشها و فرهنگ جهاد و شهادت را میدانند.
ولی اگر ما بتوانیم آن ارزشها را به زبان امروز در بیاوریم و آن را در مهدها، کودکستانها و دبستانها به زبان خود کودکان و دانش آموزان بگوییم، حتماً استقبال میشود. منتها باید این را در نظر داشته باشیم که ما ایرانیها تا ۲۰۰ سال قبل از دفاع مقدس، هیچ افتخاری نداشتیم و در هر جنگی، قطعهای از ایران را جدا کردند، ولی در دفاع مقدس، جوانان ملت بزرگ ایران نگذاشتند یک وجب از خاک ایران جدا شود و این افتخاری برای ایران و آیندگان است. شهید همدانی به من میگفت: اگر دفاع مقدس ما نبود، در مقاومت (سوریه و عراق) هم به پیروزی نمیرسیدیم.
بعضیها در دستاوردهای انقلاب اسلامی، ایجاد تشکیک کردند، حالا هم منتظر فرصتی هستند که در دستاوردهای دفاع مقدس تشکیک ایجاد کنند. البته هر چه از دفاع مقدس فاصله میگیریم، این تشکیکها و تحریفها بیشتر میشود. رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند: «ما هر چه از دفاع مقدس فاصله بیشتری بگیریم، قدرت تحریف هم بیشتر خواهد شد». تحریف مختص امروز نیست، شما به حماسه عاشورا در کربلا هم مراجعه کنید، تحریف فراوان در آنجا میبینید. استاد شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی،۷۰ صفحه به تحریفهای عاشورا پرداختهاند. حالا ما باید چه کار کنیم؟ حضرت آقا فرمودند: باید تبیین کنیم.
بنیاد حفظ آثار وظیفهاش جهاد تبیین بوده و است. ما هر چقدر بتوانیم تاریخ و حقایق دفاع مقدس را به مردم بگوییم و نشان دهیم، جلوگیری از تحریف میشود. الان کلان پروژههایی (۶۸ پروژه) دفاع مقدس را پیش میبریم که هر آنچه در جنگ اتفاق افتاده است، در آن بیان میشود و در آخر سال جاری در اختیار دانشجویان قرار خواهد گرفت و میتوان گفت که جعبه سیاه جنگ است.
در مورد کتاب از سال ۱۳۷۱ تا سال ۱۳۹۳ (۲۳سال)، ۷۰۰ عنوان کتاب در بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس، نشر پیدا کرده بود، ولی از سال ۱۳۹۳ تاکنون بیش از هفت هزار جلد کتاب نشر دادهایم؛ اصلاً قابل مقایسه نیست؛ یعنی ۳۲ برابر میانگین سالانه. علت آن هم این بود که تصمیم گرفتیم کتابها را با همکاری دیگر دستگاهها منتشر کنیم. کتابها را در سه سطح؛ ملی، منطقهای و محلی پیگیری و چاپ کردیم.
ما در زمینه دانشنامه استانی دفاع مقدس بیش از ۳۰۰ نویسنده تربیت کردیم تا تاریخ توصیفی جنگ را هم داشته باشیم که چهار جلد آن در حال پایان است. همچنین با همکاری صداوسیما ۱۰۰ قسمت مستند درباره جنگ بین ۴۵ دقیقه تا یک ساعت با عنوان «روایت معیار» قرار است، ساخته شود که تاکنون پنج قسمت آن در حال تولید است که چهار قسمت آن تمام شده است. کارهایی هم در زمینه پویانمایی( انیمیشن و موشنگرافیک) در مورد عملیاتهای دفاع مقدس هم انجام شده است که شبیه پویانمایی شهید ابراهیم هادی است. تاکنون عملیات طریق القدس تمام شده است.
برای گسترش تعداد پاتوقهای فرهنگی با محوریت شهدا، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس چه برنامههایی دارد؟
همانطور که میدانید ما در هر مرکز استان، یک مرکز فرهنگی و موزه دفاع مقدس داریم که تاکنون ۲۴ موزه افتتاح شده و امسال هم پنج موزه در دهه فجر مورد بهره برداری میگیرد و تا پایان سال ۱۴۰۴ کلیه استانها دارای موزه دفاع مقدس خواهند شد. البته در خوزستان چهار موزه داریم. ما یک جایی میخواستیم که پیشکسوتها بیایند و در آنجا برای نوجوانان و جوانان از خاطرات جنگ بگویند. کلیه وظایف اداره کل حفظ آثار استان تهران، به موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس واگذار شده است، بنابراین در هر منطقه از شهرداری، موزه ملی، یک نمایندگی ایجاد کرده است، این مکانها میتواند به عنوان پاتوق فرهنگی لحاظ شود.
همچنین یادمانهای شهدای گمنام هم باید پاتوق فرهنگی شود. بیش از ۲ هزار و ۵۰۰ یادمان شهدای گمنام داریم که میتوان از این بستر استفاده کرد. هیأتهای رزمندگان اسلام هم گردانهایی در تمام مناطق کشور دارد و کارهایی هم در آنجا انجام میگیرد.
دیگر پاتوق مهم فرهنگی، یادمانهای دفاع مقدس و راهیان نور است که طبق آماری که گرفتیم، قبل از کرونا بیشتر سن جمعیت بازدیدکننده از مناطق عملیاتی دفاع مقدس که هفت میلیون نفر بودند، بین ۱۵ تا ۳۰ سال بوده است. البته مدارس و دانشگاهها را هم باید به عنوان پاتوق فرهنگی مطرح کرد و پیشکسوتان جهاد و شهادت به میان دانشآموزان و دانشجویان بروند و روایت صحیح دفاع مقدس را داشته باشند. همچنین گنجاندن ۲ واحد درس دفاع مقدس برای دانشجویان کارشناسی از دیگر برنامههای مدنظر است. هیأتهای محلی هم میتوانند پاتوق فرهنگی باشند.
و سخن پایانی ...
در اینجا لازم میبینیم که درباره برگزاری راهیان نور در سال جاری از اقداماتی که رئیس جمهور محترم و سردار سرلشکر باقری انجام دادند، تشکر کنم. این در حالی است که برای برگزاری راهیان نور امسال خیلی مخالفتها صورت گرفت، منتها این ۲ عزیز پای کار ایستادند و در گزارشی هم که خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی ارسال کردم، به آن اشاره کردهام.