به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو با آغاز اغتشاشات اخیر، انتظار عمومی آن بود که همانند تجربههای قبلی، پس از چند روز، ناآرامیها فروکش کند و شرایط به حالت عادی بازگردد، اما برخلاف انتظارات، هر روز شاهد رفتارهای جدید و به شدت حساب شده از سوی اغتشاشگران بودیم، این در شرایطی بود که طبق گزارش نهادهای امنیتی، کل مشارکت کنندگان در این اغتشاشات ۵۰ هزار نفر بودند، یعنی یکهزار و هفتصدم جمعیت ایران.
با تکرار حوادث مشابه در نقاط مختلف کشور در بزنگاهها و مهندسیشدن اغتشاشات و همچنین اعترافات عوامل دستگیر شده سرویسهای خارجی، دخالت گسترده و بی سابقه خارجیهای در موج اخیر و تلاش برای انحراف اعتراضات اولیه مسجل شد.
اینبار همه دشمنان در یک صف قرار گرفتند و در یک اقدام هماهنگ، تقسیم کاری بین خود ایجاد کردند و با همه بضاعت سیاسی، امنیتی، اقتصادی و رسانهای خود به میدان آمدند.
در خصوص علت این رفتار جدید دشمنان گمانه زنیهای مختلفی صورت گرفته است، از تلاش برای بازگرداندن ایران به میز مذاکره تا اقدام برای شکست جبهه انقلاب در مدیریت کشور و غیره.
در یکی از این گمانه زنیها، معاون اقتصادی رئیسجمهور، علت تلاش دشمنان برای ایجاد ناامنی را شکست سیاست تحریم دانست و اعلام کرد: ناامنی برادر تحریم است و پس از افزایش فروش نفت و وصول ارز حاصل از آن، عملا تحریمهای غرب شکست خورد و آنها به دنبال راهکاری جایگزین هستند.
به گفته محسن رضایی، ناامنی برادر تحریم است، زیرا موجب توقف فعالیتهای اقتصادی و کسب وکارها و فرار سرمایه میشود، برای بررسی این مدعا لازم است نگاهی به تاریخچه تحریم ایران توسط غرب بیندازیم.
اول خرداد ۱۳۵۹ آمریکا در واکنش به تسخیر لانه جاسوسی، نخستین سیاست تحریمیاش را علیه جمهوری اسلامی تصویب کرد. این تحریمها که عمدتا متوجه داراییهای ایران و درآمد نفتی میشد، در دوره کلینتون نیز تشدید شد، پس از آن در دوره بوش به برخی افراد و شرکتها تعمیم داده شد.
اما موج شدیدتر تحریم از سال ۱۳۸۱ و به بهانه فعالیتهای هستهای ایران کلید خورد. آمریکاییها به بهانه فعالیت غیرصلح آمیز هستهای پرونده ایران را به شورای امنیت بردند و ۴ قطعنامه علیه ایران صادر کردند و دولت و کنگره آمریکا و اتحادیه اروپا تا سال ۱۳۹۰ انواع تحریمهای اقتصادی اعم از انرژی، صنایع، بانکی، بازرگانی، کشتیرانی و ... را تصویب کردند تا سنگینترین تحریمهای اقتصادی تاریخ علیه یک کشور به اجرا در آید.
در همین ایام پس از یک دوره سخت، اقتصاد کشور اندک اندک خود را با شرایط تحریمی هماهنگ میکرد و شیوههای دور زدن تحریمها به کار بسته میشد که آمریکاییها برای پیشگیری از سیاست تحریم به فکر تغییر رویکرد بودند.
با روی کار آمدن دولت یازدهم با شعار مذاکره و توافق، مذاکرات هستهای آغاز شد تا نهایتا در تیر ۱۳۹۴ در وین اتریش ایران و ۵+۱ برجام را امضا کردند.
ایران بلافاصله تعهدات برجامی خود را اجرا کرد، اما در عمل خبری از رفع تحریمها نبود. این رویه ادامه داشت تا با تغییر دولت در آمریکا، ترامپ به صورت یکجانبه در اردیبهشت ۱۳۹۷ از برجام خارج شد.
اروپا نیز که ظاهرا مسئولیت پیشگیری از خروج ایران از برجام را داشت با وعده ایجاد سیستم مالی مستقل برای مراودات با ایران ماهها بدون هیچ حاصلی مذاکرات را ادامه داد تا ایران تصمیم گرفت به دلیل نقض برجام توسط آمریکا، دست از اجرای تعهدات برجامی خود بکشد و سطح فعالیتهای هستهای را بالا ببرد.
پس از آن آمریکاییها هر از گاهی به بهانهای تحریمهای جدیدی به تصویب میرساند که عملا تکرار تحریمهای قبلی با عبارات جدید بود و آنها بیشتر بعد روانی تحریم را برای ایجاد نااطمینانی در اقتصاد کشور دنبال میکردند.
با روی کار آمدن بایدن در سال ۹۹، دولت آمریکا اعلام کرد خواهان بازگشت به توافق هستهای است. ایران برای پیشگیری از تکرار تجربه گذشته اعلام کرد با از سرگیری مذاکرات موافق است، اما به شرط لغو قطعی تحریمها و امکان راستی آزمایی و ارائه تعهد از طرف آمریکایی برای عدم خروج مجدد از برجام.
آمریکاییها که میپنداشتند این شروط سوری است پای میز مذاکره آمدند تا مجددا همان چرخه اجرای یک طرفه تعهدات از سوی ایران را دنبال کنند، اما با روی کار آمدن دولت سیزدهم، دستگاه دیپلماسی با همه انعطافها قاطعانه اعلام کرد ایران از خطوط قرمز خود عقب نشینی نمیکند و ضروری است شروط ایران در برجام گنجانده شود.
سرانجام آمریکا که به هدفش از مذاکره دست نیافت، مجددا بر طبل تحریم کوبید و چندین تحریم به گفته خودشان جدید را علیه ایران به تصویب رساند.
در دولت سیزدهم همزمان با مذاکرات احیای برجام، سیاست خنثی سازی تحریم با اولویت دنبال شد و پس از چند ماه دولت موفق شد میزان فروش نفت را افزایش دهد و با شیوههایی درآمدهای ارزی کشور را به داخل منتقل کند.
در اینجا آمریکاییها مجددا نسبت به شکست سیاست تحریم نگران شدند، اما اینبار مانند سال ۱۳۹۱ امکان بازگشت به میز مذاکره وجود نداشت، زیرا ایران به خواستههای یک طرفه آنها تن نمیداد و آنها نیز به دنبال رفع واقعی تحریم و گشایش اقتصاد ایران نبودند بنابراین تصمیم گرفتند از شیوهای جایگزین به اقتصاد کشور لطمه بزنند.
اینبار آمریکا به همراه رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای اروپایی، برنامهای تدوین کردند تا با ایجاد ناآرامی و ناامنی در ایران، از ثبات اقتصادی پیشگیری کنند و از ابتدای سال ۱۴۰۱ در چند اقدام برای آن تلاش کردند که ناکام ماندند.
نهایتا با ایجاد اعتراضات پس از فوت مهسا امینی، به سرعت عوامل و منابع خود را در کشور فعال کردند و دیدیم که ظرف مدت کوتاهی، بدون آنکه پلیس برخورد خشنی داشته باشد و بدون سلاح جنگی، اعتراض مردم را از طریق جریانهای سازماندهی شده، عوامل نفوذی و هجمه بی سابقه رسانهای و فضای مجازی به اغتشاش سوق دادند.
همزمان با چند حادثه تروریستی تلاش کردند به امنیت کشور خدشه وارد کنند و همچنان با دخالت مستقیم و غیر مستقیم به دنبال استمرار آن هستند.
پژوهشهای متعدد بین المللی اثبات میکند که علاوه بر منابع، رشد اقتصادی شامل انباشت سرمایه و نیروی انسانی، شرایط و نهادهای سیاسی و اجتماعی، نقش مهمی در رشد اقتصادی یک کشور دارند و ناامنی اجتماعی مانع از انباشت سرمایه و رشد میشود.
سرمایه محافظه کار است و به دنبال فضایی امن و با ثبات میگردد و ناامنی موجب نااطمینانی و فرار سرمایه خواهد شد.
در چنین شرایطی نه تنها رشد اقتصادی و افزایش تولید رخ نمیدهد بلکه با رشد منفی و رکود تورمی مواجه خواهیم بود.
بر همین اساس است که راهبرد آمریکا و همراهانش برای بر هم زدن اقتصاد ایران، پس از موفقیت ایران در کاهش اثر تحریم، افزایش ناامنی است. درست همان طور که آریل کوهن عضو ارشد شورای آتلانتیک (اندیشکده آمریکایی روابط بین الملل) در نشریه فوربس اعلام کرده تحریمها به شکست ایران منجر نخواهد شد و به اقدامات بیشتری در تشدید اغتشاشات داخلی ایران نیاز است.
برنامه ریزان اغتشاشات اخیر به خوبی میدانند ناآرامیهای اجتماعی ایجاد شده با شعارهای فرهنگی و اجتماعی طبق تجربه گذشته مانایی چندانی ندارد و نهایتا در دل جامعه هضم میشود.
از سویی آنها چندین مرتبه به بهانه گرانی بنزین و نرخ ارز و کمبود اقلام و ... تلاش کردهاند مردم را نسبت به اعتراضات اقتصادی تحریک کنند که موفق نبودند.
در نهایت برنامه آنها تحریک اقشار اثرپذیرتر از شبکههای اجتماعی و فضای مجازی با هدف التهاب آفرینی و صدمه به اقتصاد کشور شد تا در فاز بعدی وارد برنامه اصلیشان یعنی ایجاد خشونت اجتماعی با محتوا اقتصادی شوند.
برای پیشگیری موفقیت این دسیسهها، ضروری است ضمن همراهی و اقناع جامعه توسط نهادهای فرهنگی و اجتماعی، مدیران اقتصادی نسبت به حل فوری مسائل معیشتی مردم اقدام کنند.