به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری دانشجو، روایت خلبانان آمریکایی از رهگیری پهپادها و موشک های ایرانی نشان می دهد که این خلبانان در سراسیمگی کامل به سر می بردند و حتی در بحبوحه مقابله هوایی موشک هایشان تمام شده و کاملا بی دفاع مانده بودند. سرگرد بنجامین کافی، خلبان آمریکایی جنگندۀ اف-۱۵ در شبانگاه ۱۳ آوریل (۲۵ فروردین ۱۴۰۳) هواپیمای خود را برای انجام عملیات به پرواز درآورد، انتظار نداشت موشکهایشان در جریان مقابله با حمله موشکی ایران به اسرائیل تمام شود.
بنجامین کافی و همکارش کاپیتان لیسی هستر، افسر سیستمهای تسلیحاتی، دستور داشتند که از هر سلاحی که در اختیار داشتند برای کمک به اسرائیل در شکست این حمله استفاده کنند. به همین دلیل پس از آنکه موشکهایی که با هواپیما حمل کرده و به منطقه عملیات برده بودند تمام شد.
هستر و کافی در گفتگو با شبکه خبری «سیانان» آمریکا که اولین مصاحبه آنها پس از آن شب محسوب میشد، توصیف کردند که یکبار تا جایی که میتوانستند (یعنی بسیار کمتر از حداقل ارتفاع امن پرواز برای هواپیمایشان) به یک موشک ایرانی نزدیک شده بودند تا با تیر آن را منهدم کنند. یک مانور بسیار خطرناک در تاریکی مطلق، در برابر هدفی که به سختی قابل مشاهده بود.
در کنار خلبانان جنگنده اف-۱۵ ایالات متحده، در آن شب افسران بخش تسلیحات و نیروهای دیگری نیز روی زمین فعال بودند و در این عملیات شرکت داشتند.
همۀ آنها در مصاحبه گفتند که در زمان مبارزه با رگبار موشکهای ایران که اولین آزمایش واقعی نیروی هوایی آمریکا در برابر یک حمله طولانیمدت و بزرگ بود، احساس غرق شدگی میکردند. جنگندههای ایالات متحده، آنشب برای ساعتها در هوا مشغول عملیات بودند.
آنها شرح دادند که آن شب، وضعیت در یک پایگاه نظامی ایالات متحده در خاورمیانه آشفته بود، زیرا همزمان با فعالیت پدافند هوایی پایگاه به سرعت به پناهگاهها منتقل میشدند.
پرسنل نیروی هوایی ایالات متحده، حمله ایران به اسرائیل در تلافی حمله اسرائیل به ساختمان کنسولگری این کشور در سوریه را پیشبین میکردند؛ با این وجود کاپیتان لیسی هستر به سیانان میگوید: «وقتی در آن شب برای پرواز آماده میشدیم، هنوز هیچ ایدهای درباره چگونگی وقوع این حمله و اینکه با چه تعداد موشک و پهپاد روبرو خواهیم شد، نداشتیم.»
سرهنگ دوم تیموتی کاسی، از دیگر خلبانان جنگندههای اف-۱۵ ایالات متحده نیز میگوید: «خلبانان قبل از این حمله زمان زیادی برای تمرین نداشتند و از آنجا که استفاده از این پهپادهای تهاجمی برای دشمن کم هزینه و کم خطر بودند، آنها تعداد زیادی از آنها را شلیک کرده بودند و ما باید آنها را برای محافظت از غیرنظامیان و نیز محافظت از متحدانمان خنثی میکردیم؛ بنابراین در حالی با شمار زیادی از موشکها روبرو میشدیم که هنوز تمرین در این باره در مقیاس بزرگ را شروع نکرده بودیم.»
این حمله نشان داد که ارتش ایالات متحده باید خود را برای رویارویی با نسل جدیدی از جنگها آماده کند که در آن جتهای جنگنده چندمیلیون دلاری باید با پهپادهای تهاجمی ارزان قیمتی روبرو شوند که به راحتی میتوانند از دید رادارهای بسیار پیچیده فرار کنند.
چالش دیگر خلبانان در آن شب این بود که جتهای جنگنده ایالات متحده آمریکا تنها ۸ موشک هوا به هوا را در یک زمان حمل میکردند.
سرهنگ دوم کورتیس کالور، از خلبان شرکت کننده در عملیات آن شب میگوید: «مأموریت این بود که برای محافظت از متحدمان، پهپادها را با هر سلاحی که در دسترس داشتیم سرنگون کنیم. اما خیلی زود، حدود ۲۰ دقیقه پس از آغاز عملیات، موشکهایمان تمام شد.»
پس از اتمام ذخیره موشکهای هواپیما، خلبانان مجبور بودند کار دلهرهآور دیگری را انجام دهند که فرود آمدن در پایگاه نظامی ایالات متحده در آن منطقه بود. زیرا همزمان موشکها و پهپادهای ایرانی توسط سیستمهای پدافند هوایی پاتریوت همان پایگاه، رهگیری و منهدم میشدند و لاشهها و قطعات این موشکهای منهدم شده روی باند فرود میریخت.