گروه بینالملل خبرگزاری دانشجو به نقل از رأی الیوم: ایالات متحده طی سالهای بحران سوریه، همواره ادعای مبارزه با تروریسم را مطرح کرده است. اما در عمل، سیاستهای آمریکا نه تنها با این ادعاها همخوانی نداشته، بلکه به اشغال بخشهایی از اراضی سوریه و حمایت از گروههای تروریستی منجر شده است. آمریکا به بهانه نابودی گروه داعش، حضوری نظامی در مناطق حساس سوریه بهویژه مناطق نفتخیز مانند میدان نفتی العمر ایجاد کرد و با بهرهگیری از این حضور، به تقویت گروههای افراطی پرداخت.
روابط نزدیک واشنگتن با رژیم صهیونیستی نیز به این روند دامن زده است. در حقیقت، رژیم صهیونیستی و آمریکا در یک اتحاد استراتژیک، از تروریسم بهعنوان ابزاری برای بیثباتی در منطقه و تضعیف دولتهای مستقل نظیر سوریه بهره میبرند.
دونالد ترامپ که همواره به اتخاذ سیاستهای جنجالی مشهور بوده، در پرونده سوریه نیز رویکردی پرتناقض داشت. او بارها ادعا کرد که قصد دارد گروههای تروریستی را نابود کند و نیروهای آمریکایی را از سوریه خارج سازد. اما در عمل، به حمایت از گروه داعش و سایر نیروهای نیابتی برای پیشبرد اهداف واشنگتن در منطقه ادامه داد.
آمریکا طی سالهای بحران سوریه، از ابزارهای مختلف دیپلماتیک، رسانهای، و مالی برای بیثبات کردن این کشور بهره برد. تمرکز واشنگتن بر پروژه سرنگونی دولت سوریه بهعنوان دروازهای برای تسلط بر کل منطقه، یکی از اهداف اصلی حضور آمریکا در سوریه بود. این سیاستها در کنار اقدامات نظامی، نشاندهنده تلاش برای گسترش نفوذ آمریکا در خاورمیانه با تضعیف دولت دمشق و ضربه به محور مقاومت بود.
یکی از استراتژیهای پیچیده آمریکا در سوریه، استفاده همزمان از نیروهای متضاد بود. واشنگتن با ایجاد دو پایگاه نفوذ جداگانه، یکی با حمایت از نیروهای کرد در شرق فرات و دیگری با تقویت حضور ترکیه در غرب فرات، تضادهای منطقهای را به ابزاری برای اعمال فشار بر دولت سوریه تبدیل کرد.
هدف اصلی از این استراتژی، فراهم آوردن محیطی پیچیده برای مانور سیاسی و نظامی بود. در شرق فرات، آمریکا به بهانه حمایت از نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) کنترل منابع نفتی سوریه را در دست گرفت و در غرب، با همکاری ترکیه و متحدانش، تلاشی دوگانه برای مهار نفوذ روسیه و ایران به اجرا گذاشت.
در این میان، بازگشت مقاومت مردمی در سوریه به عاملی کلیدی برای مقابله با اشغالگری آمریکا تبدیل شده است. این گروهها که از دل مردم سوریه برخاستهاند، با حملات هدفمند به پایگاههای نظامی آمریکا در مناطقی نظیر میدان نفتی العمر و اردوگاه الركبان، نشان دادهاند که روحیه ملی و ضد اشغالگری همچنان در میان سوریها زنده است.
حملات اخیر این گروهها نه تنها پایگاههای نظامی آمریکا را هدف قرار داده، بلکه تأسیسات نفتی تحت کنترل آمریکا را نیز به چالش کشیده است. این اقدامات نشاندهنده عدم پذیرش دخالت خارجی از سوی مردم سوریه و اراده قوی آنان برای بازپسگیری کنترل کشورشان است.
شکستهای مکرر در سوریه، دولت ترامپ را با بحرانهای جدی مواجه کرد. از یک سو، پیشرویهای ارتش سوریه در آزادسازی مناطق اشغالشده، برنامههای آمریکا برای تقسیم سوریه را ناکام گذاشت. از سوی دیگر، شکست پروژههای آمریکا در سوریه، هزینههای سیاسی و نظامی سنگینی را بر واشنگتن تحمیل کرده است.
ترامپ درک کرده که حضور ادامهدار نیروهای آمریکایی در سوریه، نه تنها دستاوردی برای کشورش نداشته، بلکه با گسترش مقاومت مردمی، تلفات بیشتری به نیروهای آمریکایی وارد خواهد شد. خروج تدریجی نیروهای آمریکا از سوریه، هرچند با اعلام مکرر ترامپ همراه بوده، اما به دلایل مختلف به تعویق افتاده است.
تمام شواهد نشان میدهد که پروژههای توسعهطلبانه آمریکا در سوریه با ناکامی مواجه شدهاند. مردم سوریه که با عشق به آزادی و استقلال شناخته میشوند، هرگز در برابر دیکتههای خارجی سر تسلیم فرود نمیآورند. نسلهای جدید نیز همانند پدران خود، برای دفاع از کشور و آزادی، آماده هرگونه فداکاری هستند.
هرچند ترامپ و دولتهای پیشین آمریکا تلاش کردند با ابزارهایی همچون داعش و گروههای نیابتی، سوریه را به عنوان یک پایگاه نفوذ به کنترل درآورند، اما مقاومت مردمی و اتحاد سوریه با محور مقاومت، این نقشهها را خنثی کرده است. از این رو، خروج نیروهای آمریکایی از سوریه، هرچند دیرهنگام، اجتنابناپذیر به نظر میرسد.