به گزارش گروه اقتصادی خبرگزاری دانشجو؛ اولین نشست هفته علوم اجتماعی، مصادف با سالروز تولد مرحوم غلامحسین صدیقی با عنوان روز ملی علوم اجتماعی در ایران برگزار شد. در این نشست که با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران و اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران برگزار شده، علیاصغر سعیدی جامعهشناس، حجت میرزایی رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران و سمیه توحیدلو جامعهشناس درباره «جامعه و بازار» سخنرانی کردند.
علیاصغر سعیدی، جامعهشناس اولین سخنران این نشست بود که درباره رابطه جامعه و بازار گفت. سعیدی با قدردانی از مرحوم غلامحسین صدیقی، استاد جامعهشناسی، از اهمیت هفته جامعهشناسی گفت که به نام استاد صدیقی نامگذاری شده است.
او گفت: بین فعالان اقتصادی و مردم به سبب نبود مراکز پژوهشی-در طول تاریخ معاصر- و نبود مشاوران جامعهشناس، فاصله افتاده است. در مواقع ناآرامیهای اجتماعی این نگرانیها بیشتر میشود. همه انقلاب ۵۷ را در خاطر دارند؛ خاطره جمعی و تاریخی درباره آن دوره این است که بخش خصوصی واقعی از بین رفت و انباشت سرمایه در طول زمان به این دلیل شکل نگرفت.
او ادامه داد: براساس اسناد و تحقیق انجامشده، تا انقلاب مشروطه، طبقه تجار جز محترمترین طبقه اجتماعی بود. در انقلاب مشروطه تجار «نقش اساسی» داشته است. البته در بیشتر تحقیقات به نقش روحانیت هم تأکید شده است. اما بعد از آن احترام و جایگاه خاصر برای تجار در نزد مردم نمیبینیم. الآن دیدگاه این است که فعالان اقتصادی جامعه را مصرفکننده میدانند. این ذهنیت درست نیست. جدایی بین سرمایه و جامعه وجود دارد. ذهنیت جامعه با انباشت سرمایه مناسب نیست. خانوادهها بزرگترین کارخانهها را داشتند و خیلی هم شفاف بودند. مثلاً خانواده لاجوردی، به وضعیت جامعه هم توجه داشتند. حالا در دوره معاصر شرکتهای خصولتی، امروز را نگاه کنید که چه شرایطی برای اقتصاد آورده است.
سعیدی تصریح کرد: آن زمان پیوندی بین بخشی از تجار و روحانیت میدیدیم. البته انباشت تجار بزرگ نداشتیم. طبق اسناد حاج محمدحسن امین الضرب ۱۵ میلیون تومان در زمان ناصرالدینشاه سرمایه داشت و بعداً این سرمایه از بین رفت. یا از دوره رضاشاه صنعتگرانی به وجود میآید و ریشه جدایی تجار و جامعه هم رشد میکند. آن زمان اندیشه چپ هم در حال رشد بود.
او ادامه داد: از سال ۱۳۲۰ به بعد جنبش کارگری در کشور شروع شد و رشد کرد، نیروهای خارجی روس و انگلیس هم در سپهر سیاسی نقشآفرینی میکردند و همه اینها بر رویکردهای اقتصادی اثرگذار بودند.
به گفته سعیدی نیمههای دهه ۳۰ صنایع رشد کرد؛ اینها نتیجه برنامه منسجم دولت نبود. جایگزینی واردات هم از ۴۰ شروع شد. تا اینکه در دهه ۴۰ اتاق صنایع با اتاق تجارت ادغام شد. بعداً در این اتاق، صنایع دست بالا داشت و تجار منزوی شد. قاسم لاجوردی در خاطرات خود به این موارد اشارهکرده که با تجار درباره ناآرامیهای قبل از انقلاب گفتگو شد ولی نتیجه گفتگو این بود که روحانیت با تجار پیوند قویتری پیدا کرده بودند و با صنعت این پیوند ضعیفتر بود.
او افزود: چپها و تجار در تضعیف صنعت نقش داشتند و در زمان به وجود آمدن مشکل برای صنعتکارها، صدایی از تجار و بازار شنیده نشد. اینها نشانههایی از این بود که تحولاتی در جامعه در حال رخ دادن است که صنعتگران از آن بیخبر بودند. حتی صنعتکاران در اوایل انقلاب هم متوجه شرایط نبودند. تعادل جامعه و بازار برهمخورده بود و این عدم تعادل خود را در سال ۵۷ نشان داد و بعداً دارایی صنعتگران مصادره شد.
سعیدی تاکید میکند: برخلاف تجار، صنعتگران تحلیلی دقیق از انقلاب نداشتند؛ البته نقش چپ را هم نباید خیلی نادیده گرفت.
سعیدی تصریح کرد: داشتن مشاور جامعهشناس برای فعالان اقتصادی بسیار لازم است. باید روند و پارادایم اقتصادی را شناخت. مثلاً آن زمان چپگراها میگفتند که صنایع به دنبال امپریالیسم هستند و کارگران را استثمار میکنند این نهضت اقتصادگرایی است. آن طرف سکه هم اقتصاددانها نئوکلاسیک به وضعیت دامن میزنند. شاید در چنینی شرایطی نهادگراها بهتر بتوانند کمک کنند تا ذهنیت جامعه برای فعالان اقتصادی تغییر دهند. جامعهشناسان هم نقش برجستهای در این زمینه دارند تا نبض جامعه را در اختیار نهادهایی مثل اتاق بازرگانی قرار دهند.
او تاکید کرد: هنوز هم بخش خصوصی متوجه نیست که جامعه ما نسبت به سرمایه ذهنیت منفی دارد و بایستی از طریق جامعهشناسان نبض جامعه را در اختیار گیرند. نهتنها در ایران بلکه در غرب هم به نگاه جامعهشناسی باید توجه کنند. بسیاری از مسائل اقتصادی، راهحل اقتصادی ندارد و جامعهشناسان اقتصادی وارد عرصه کارشدهاند. الآن در سیلیکون ولی بسیاری از جامعهشناسان اقتصادی فعالیت میکنند.
سعیدی با اشاره به بنگاههای خانوادگی گفت: یکی از مسائل درونی کارآفرینها، بنگاههای خانوادگی است. هیچ فعالیت و توجهی در اتاقهای بازرگانی سراسر کشور، نسبت به اینکه بنگاههای خانوادگی ما بیش از یک نسل ادامه حیات نمیدهند، نمیشود.
در بخش دیگر این نشست، حجت میرزائی، رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران با اشاره به تفاهمنامه همکاری اتاق ایران با انجمن جامعهشناسی ایران گفت: بازار یک نهاد اجتماعی است؛ بازار را نمیتوان یک نهاد صرفاً اقتصادی دانست. بازار مرکز تعامل خانوارهاست که همزمان کنش اقتصادی و رفتار اجتماعی دارند. آنها نیروی کار و صاحبان سرمایه و زمین و همکاران تولید هستند و این چرخه میچرخد. رابطه جامعه و بازار بیشتر از تأمین و مصرف نهادههاست. این رابطه از نوع درهمآمیختگی و حلشدگی است.
میرزایی ادامه داد: بازار بهمثابه نهاد اجتماعی در شکلگیری رفتارهای اجتماعی اثرگذار است. جامعه، بازار و دولت را باید در یک چارچوب دید و تحلیل این سه جدای از هم انتزاعی است. سطح روابط این سه باهم نهاد را میسازد.
او به رویکرد تاریخی درباره بازار اشاره کرد: در نگاه تاریخی بازار کارکردی داشته که در دنیای مدرن متفاوت شده است. الآن مفهوم بازار به منفعت اجتماعی، اقتصادی و فردی توجه دارد و با شکلگیری رقابت و مبادله به افزایش ثروت منجر میشود. این خصلت اجتماعی است. بدون توجه بهجایگاه نهاد دولت نمیتوان به بازار مدرن پرداخت.
بهگفته میرزایی بازار مدرن در ایران عمر طولانیتری از دولت دارد؛ بازار ۳ الی ۴ قرن عمر دارد و دولت مدرن در ایران عمری ۱۰۰ ساله دارد. در قرن اخیر بین سه نهاد دولت، بازار و جامعه تعامل برقرار شده که ممکن است این تعامل بر مبنای تفاهم باشد و یا تخاصم علیه دیگر یا هر دو و این باعث محدودیت عملکرد بازار و جامعه شده است.
رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران ادامه داد: بازار کارکرد مهم اجتماعی، مبادله، انسجام و همبستگی اجتماعی دارد. به زور ستانی با قوه قهریه دولت در بازار جایگاهی ندارد. کار بازار مبادله عقلانی و داوطلبانه است. از طرفی انسجامبخشی کارکرد نهادی بازار است. بازار در قالب رقابت هم به همکاری تأکید دارد. مثلاً خوشههای صنعتی از طریق همجواری صنعتی، روابط همکارانه شکل میدهد. بنگاههای رقیب، رقابت همکارانه دارند و این رفتار اجتماعی است. نهاد مالی یک نهاد اجتماعی-اقتصادی است.
او افزود: سرمایه اجتماعی نتیجه کنار هم قرار گرفتن تعداد زیادی بنگاه است که به جامعه تسری پیدا میکند. هر چه اعتماد اجتماعی کمتر میشود رشد اقتصادی پایین میآید و همبستگی اجتماعی کمتر میشود. صلح و همبستگی اجتماعی در مقابل تهاجم، کارکرد بازار است.
رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران تاکید کرد: اعتماد در ایران از دهه ۶۰ به بعد روند نزولی داشته است. از دهه ۹۰ هم با رشد پایین اقتصادی روبهروییم. بیاعتمادی باعث ایجاد هزینه برای نهادهای کنترلگر و قضایی شده است. هرقدر سرمایه اجتماعی بیشتر میشود، رشد اقتصادی و مبادلات بالاتر میرود. این قاعده مهمی است و در سالهای اخیر آثار زیادی منتشر شده است.
بهگفته میرزایی روند عمومی دولتها فاصله گرفتن از دولت حداقلی است. دولتها به دنبال سهم بالایی از کارکرد قدرت و اقتصاد هستند و برای همین رفتار تهاجمی به بخشی از جامعه و اقتصاد جهانی دارند و آمدن ترامپ هم در ادامه این نگاه و شکلی از مرکانتلیسم مدرن در جهان است. در سطح درونی دولتها سهم دولت در اقتصاد بیشتر شده است. حتی در دولتهای لیبرال سهم آنها از اقتصاد کمتر از ۳.۵ درصد نیست.
او ادامه داد: البته در برخی از کشورها رفاه جامعه بیشتر شده است. مثلاً در دوره کرونا پیشروی دولت در حمایت از کسبوکار و نوآوری اجتماعی بیشتر شده و یا امریکا و چین از خودرو برقی برای مقابله با آلودگی هوا، حمایت میکنند.
بهگفته رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران پیشروی دولت باعث عقب راندن جامعه و بازار شده؛ بزرگی دولت به بالا رفتن سطح رفاه منجر نشده. رشد اقتصادی کمتر، فقر و نابرابری بیشتر نتیجه پیشروی دولتها در مرز جامعه و بازار شده است. یعنی دولتی که در حال بزرگ شدن است، حمایتی برای بازار و جامعه اتفاق نمیافتد.
میرزایی به اصطلاح «دولت گنده» اشاره کرد؛ این دولت نه بزرگ است نه توانمند؛ این دولتها دخالت گر شدهاند. دولت گنده به دنبال به گوشه راندن بازار است. محدومیت و کنترلگری در حوزه تشکلهای مدنی و صنفی، نتیجه عملکرد دولت گنده است که منجر به پس راندن جامعه و جامعه اتمیزه و جدا افتاده از هم شده است. نتیجه این وضعیت بیاعتمادی جامعه به دولت است.
میرزایی با اشاره به مشخصه بازار گفت: بازار نمیتواند بدون رقابت زنده بماند و این با انحصار فرق دارد. از طرفی نهاد نابازار با شکل بازاری رشد میکند. خصولتی ظاهر بازاری دارند، اما نابازاراند.
او ادامه داد: دولتها از چند ابزار برای کوچکسازی جامعه و اقتصاد و برونرانی اینها استفاده کرده است: ابزار سیاسی مثل قانون؛ تسهیم منابع بین دولت و بازار و کوچک کردن بازار و سهم بخش خصوصی از اقتصاد. مثلاً خصوصیسازی واقعی کمتر از ۲۰ درصد است. ۸۰ درصد خصوصی سازی به بنگاههای عمومی غیردولتی واگذار شده است. بخش بزرگی از اینها از روش غیررقابتی مثل مذاکره و مزایده واگذار شده نه از طریق واگذاری از طریق بورس. البته روش بورس هم رقابتی صرف نیست ولی از مزایده بهتر است.
در ادامه این نشست، سمیه توحیدلو، جامعهشناس انواع بازار و ویژگیهای مرتبط این بازارها را در ارتباط با دولت و جامعه بررسی کرد.
به گفته توحیدلو بازار سنتی، بازار مدرن، بازار نئولیبرال، بازار پلتفرمی، بازار اطلاعاتی و بازار نوآورانه باید در تقسیمبندی و تحلیل بازار مورد توجه قرار گیرد.
او این بازارها را با چهار مشخصه ویژگی سرمایهداری، ویژگی دولت، وضعیت جامعه و وضعیت نهادهای مدنی بررسی کرد.
به گفته توحیدلو ما در جامعهای زندگی میکنیم که نه بنگاههای اقتصادی رضایت دارند و نه مردم؛ به لحاظ اجتماعی نهادهای مدنی ضعیف شده شکاف بین جامعه و دولتی در سطح همبستگی عمودی بالاتر رفته و در همبستگی افقی به جامعه جنبشی رسیدهایم. در چنینی شرایطی باید بازار را در ارتباط با فضای اجتماعی و نسبتش با دولت و جامعه بررسی کنیم. در واقع با یک بازار و جامعه واحد روبهرو نیستیم. باید تغییر اینها موردمطالعه قرار گیرد.
او درباره بازار تاریخی و سنتی گفت: بازار سنتی فضا محور است و سرمایهداری پیشاصنعتی با تمرکز بر تجارت محلی و تبادلات اجتماعی بر آن حاکم است. دولت در این بازار از بازار محلی و مذهبی حمایتم یکند. جامعه با پیوندهای قوی افقی در این جامعه شناخته یم شود. نهادهای مدنی به صورت انجمنهای صنفی و مذهبی هستند؛ قوانین غیر رسمی، سنتی، با حمایت شرعی و عرفی بر این بازار حاکم است.
توحیدلو تصریح کرد: در ادامه بازار مدرن شکل میگیرد و به دنبال ایجاد مصرفکننده و رقابت است. سرمایهداری فیزیکی در این بازار معنا دارد. مثلاً در صنعت سرمایه فیزیکی موردتوجه است. بعداً در مکتب نئولیبرال بازار اصل میشود. سرمایه داری مبتنی بر خصوصیسازی و مقررات زدایی، سرمایه داری مالی، رزم ارزها و انواع پولهای غیرردیبای در این بازار دیده میشود.
به گفته توحیدلو با شکلگیری بازار پلتفرمی سرمایه داری نظارتی تشکیل میشود. بازار پلتفرمی جایی است که اقتصاد مشارکتی داشته باشید. به دیجی کالا، آمازون، و... نگاه کنید. نهادهای واسط حذف میشوند این پلتفرمها خدمات متنوعی دارند و در حوزههای مختلفی از بهداشت سلامت تا آموزش حمل و نقل ارائه خدمات واردشدهاند.
او ادامه داد: بازار اطلاعاتی جایی است که فرد از هوش مصنوعی استفاده میکند. به دلیل گسترش داده زیاد، داده ارزش میشود. یعنی نیاز آینده براساس محصول جدید شکل میگیرد. سرمایهداری اطلاعاتی بزرگترین سرمایهداری است. این سرمایهگذاری خطرناکتر هم است. یعنی کارتلهای بزرگ اطلاعاتی دارند و دولت به دنبال این اطلاعات هستند. رفتار شهروندان تحت کنترل است. محصول پیشبینی مهمترین کار است و دولتها روی این کار سوار میشوند. در ادامه این روند بازار نواورانه و دانش بنیان مورد توجه قرار میگیرد.
توحیدلو تصریح کرد: در این بازارها دولتها هم متفاوت است. در بازار نئولیبرال دولت کوچک میشود سیاست آزادسازی و موضوع بازار آزاد و شکلگیری بازار مهم است. در بازار پلتفرمی دولت تنظیمگر ضعیف عمل میکند و با پلتفرمها همکاری میکند. در مدل اطلاعاتی و هوش مصنوعی دولت نظارتی است و همکاری پنهانی با سازمانهای اطلاعاتی دارد. دولت سرمایهدار اصلی اسنپ و دیجی کالا نمیشود.
او ادامه داد: در کنار اینها وضعیت جامعه مهم است. جامعه درهمتنیده است. ارزشها و هنجارهای جامعه در کنار بازار است. سرمایه اجتماعی و همبستگی مکانیکی وجود دارد. کارگر در بازار مدرن معنای کارگر صنعتی دارد. کارگر نئولیبرال هم متفاوت است. اساساً کارگر حذف میشود. یعنی از جایی که سرمایهگذاری مالی و اطلاعاتی بیشتر میشود. در مدل پلتفرمی جامعه به فناوری وابسته میشود. آدم خلق دانش و ارزش میکند و با دیگرانی نمیتواند کار میکنید. بخش زیادی از نهادها برای همبستگی اجتماعی تلاش میکنند. رفتار فرد برای تجمیع داده مهم است نه خود فرد. در این شرایط نهاد اجتماعی معنادار نیست. امکان تجارب جدید از بین میرود. در مدل دانشبنیان، نهادهای مدنی با نظام سنتی متفاوت است.
توحیدلو به مقایسه شش بازار سنتی، مدرن، بازار جهانی شده، پلتفرمها، بازار اطلاعاتی و زیست بوم فناوری با معیارهای متعدد پرداخت. ادبیات ما با چالشهای جدید هماهنگ نیست. ما با بازار، اقتصاد و جامعه جدید روبهرو هستیم. نسبت جامعه و بازار به شکل جدید تغییر کرده و باید به این موارد توجه شود.