
غدیر، پرسش تاریخ بود از تاریخ / چه شد که راهِ نشان داده را خطا رفتند؟

به گزارش گروه فرهنگی خبرگزاری دانشجو، به مناسبت عید غدیر، شعرخوانی خانم سیده اعظم حسینی در حضور رهبر انقلاب در تاریخ ۱۴۰۳/۶/۱ را میخوانید.
رسید نوبت بیعت به بانوان غدیر
شنید واژۀ «مولای» را مکرر آب
به بیعتی ابدی دستها فرو میرفت
کنار دست یداللهی علی در آب
نشست آینهای روبهروی آینهای
شب و هوای خوش برکه و تبلورِ ماه
که روی بیعت زهرا، حساب دیگر کن
من و ادامۀ این راه سخت... بسمالله...
کنار برکه، در آن وقت شب دو تا کودک
شبیهخوانِ نخستین شبِ غدیر شدند
به روی تختۀ سنگی که حکم منبر داشت
میان بادیه، پیغمبر و امیر شدند
دو دست در گذرِ نور ماه، بالا رفت
نسیم، در کف دستانشان پناه گرفت
یکی شبیه به بابابزرگ، حرفی زد
و سایههای شب دشت را گواه گرفت
به حکم آیۀ «اکملتُ دینکم» میگفت:
که بعد من تو امیری .. تو رهبری ... راهی!
که در اطاعت امرت مباد کژتابی
که در رعایت حقّت، مباد کوتاهی!
میان ظرف بزرگی که آب، بیعت داشت
در آن سکوت فراگیر، ماه میلغزید
به روی پست و بلند مسیر، در دل دشت
چقدر پای نیفتادهراه، میلغزید
زن ایستاد و نگاهی به ظرف آب انداخت
به عهدهای نشسته بر آن گواهِ زلال
زن ایستاد که:ای قولهای لغزنده!
زن ایستاد که:ای دستهای خیس مُحال
غدیر اگر نشد از گاهوارهها جاری
عطش شود به لب شیرخوارهها جاری
غدیر اگر نشد آویز گوش کودکتان
زلال خون شود از گوشوارهها جاری
علی حقیقت دین است آمنوا به علی
مباد شک شما از کنارهها جاری
به پشت قامت مردانتان نهان نشوید
اگر شدند فقط در نظارهها جاری
اگر که شیرزنانه به کوچه خیمه زنی
کجا شود ز سرای شرارهها جاری
گواه بیعتتان آب شد که مهر من است
گواه بیعتتان در هزارهها جاری
وزید بادی و ظرفی شکست و آبی ریخت
وزید بادی و دستار کودکی افتاد
دری شکست و همه قفلها طلسم شدند
کلونِ سادۀ درها یکی یکی افتاد
به پشتوانۀ قول شکسته بود آری
لگد که نظم در و میخ را به هم میریخت
چقدر روی زنان باز کرده بود حساب
کسی که وسعت تاریخ را به هم میریخت
غدیر، پرسش تاریخ بود از تاریخ
چه شد که راهِ نشان داده را خطا رفتند؟
که مردهای مردّد به جای خود، اما
زنانِ شاهد آن ماجرا، کجا رفتند؟
نشست آینهای روبهروی آینهای
شب دهم، به بلندای تَل، تبلور ماه
که روی بیعت زینب حساب دیگر کن!
من و ادامۀ این راه سخت... بسمالله