
زخمهای بیمرهم جنگ؛ روایتی از مقاومت ملت ایران در میانه آتش و آوار
به گزارش خبرنگار گروه استانهای خبرگزاری دانشجو، جنگ پیش از آنکه نقشهای نظامی باشد، پروژهای برای درهمشکستن اراده ملتهاست، جایی که تانکها میگذرند، اقتصاد میشکند، فرهنگ آسیب میبیند و آینده ملتها گروگان گرفته میشود. ایران اسلامی، یکی از آشکارترین قربانیان چنین سناریویی در عصر معاصر است اما برخلاف بسیاری از ملتها، این کشور توانست در اوج فشار، به الگویی از استقامت تبدیل شود.
از خرمشهر تا تهران وقتی شهرها خاکستر شدند
با آغاز تجاوز ارتش بعث عراق در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ بسیاری از شهرهای مرزی ایران در جنوب و غرب کشور تبدیل به خطوط مقدم جنگ شدند. خرمشهر، آبادان، قصر شیرین، مهران، دهلران، ایلام و سرپل ذهاب، سالها صدای انفجار شنیدند.
اما آنچه جنگ را از دیگر فجایع تاریخی متمایز میکند، ایثار مردمی است که در زیر آتش، نان پختند، سنگر ساختند، و خون دادند.
آمار رسمی نشان میدهد بیش از ۳۰۰ هزار شهید، ۵۰۰ هزار جانباز، و دهها هزار آزاده، بخشی از بهای مقاومت ملت ایران در جنگ تحمیلی بود.
تأثیر جنگ تنها در میدان نبرد نبود در دل خانهها، در کارخانهها و بازارها نیز، جنگ حضور داشت. صنایع نفت و گاز، خطوط ریلی و جادهای، بنادر و فرودگاهها هدف حملات مستقیم دشمن قرار گرفت. در نتیجه، رشد اقتصادی کشور طی دهه ۶۰ به شدت کاهش یافت.
اما حتی در اوج تنگنا، کشور تعطیل نشد. هزاران جوان در قالب گروههای جهادی، جهاد سازندگی، و بسیج مردمی، ساختن را از دل ویرانهها آغاز کردند. همان سالها بود که فرهنگ «خودکفایی» و «تولید ملی» در واژگان ملت ایران نهادینه شد.
کودکان جنگ نسلی که کودکی نکرد
در سالهای جنگ نسل جدیدی از کودکان ایرانی به دنیا آمدند کودکانی که بیشتر از لالایی، صدای آژیر شنیدند. بازی آنها، پنهان شدن در پناهگاه بود.
صدها کودک در بمباران شهرها شهید شدند و هزاران نفر دیگر در اردوگاههای جنگزده بزرگ شدند. این زخم روانی، حتی با گذشت زمان، التیام کامل نیافته است.
با اینحال، بسیاری از همین کودکان، بعدها در عرصههای علمی، فرهنگی و نظامی، درخشیدند.
جنگ تحمیلی، چهرهای زنانه هم داشت. نه فقط در داغدیدگی و آوارگی، بلکه در حضور مؤثر و فعال زنان در خط مقدم پشتیبانی، پرستاری، آموزش، تولید و حتی دفاع.
در مناطق مرزی، زنان روستایی نه تنها از مناطق جنگی نگریختند، بلکه ایستادند از رزمندهها مراقبت کردند و فرهنگ ایثار را به فرزندانشان انتقال دادند.
آغاز ترور مغزها در دهه ۸۰ و ۹۰
با پایان جنگ نظامی دشمنان مسیر جدیدی برای مقابله با ایران انتخاب کردند که آن نیز ترور مغزها بود.
در دهه ۸۰ و ۹۰، جمهوری اسلامی با موجی از ترورها علیه دانشمندان خود مواجه شد. شهید دکتر فخریزاده، شهید شهریاری، شهید علیمحمدی و دیگر دانشمندان، در حالی ترور شدند که تنها سلاحشان «علم» بود.
این ترورها، بخشی از پروژه فشار هوشمند علیه ایران بود اما نتیجه معکوس داد و ایران، با تربیت صدها نخبه جوان در حوزههای هستهای، نانوفناوری، پزشکی و دفاعی، نهتنها عقب نماند، بلکه شتاب بیشتری گرفت.
تحریم، سلاحی است که خون نمیریزد، اما نفس ملتها را میگیرد. تحریم دارو، غذا، تجهیزات پزشکی، تراکنشهای مالی و حتی علم و فناوری، بخشی از جنگ اقتصادی دشمنان علیه ملت ایران است.
در این نبرد نابرابر، بیماران خاص، کودکان سرطانی و مردم بیدفاع، قربانیان خاموش بودند اما ایران بهجای تسلیم مسیر مقاومت را در پیش گرفت.
شرکتهای دانشبنیان، مراکز علمی بومی و تولیدکنندگان داخلی، وارد میدان شدند تا ایران در برابر طوفان اقتصادی نیز بایستد.
جنگ سوریه و ظهور داعش، فصل تازهای از تهدید علیه ایران بود. اینبار دشمن، در چند قدمی مرزهای ایران پرچم سیاه افراط را برافراشته بود. پاسخ جمهوری اسلامی نه عقبنشینی، بلکه جهاد در خط مقدم بود.
هزاران رزمنده ایرانی و محور مقاومت در دفاع از حرم اهل بیت(ع) و امنیت ملی ایران به میدان رفتند.
شهید حججی، شهید همدانی، شهید تقوی، و هزاران مدافع حرم دیگر، نشان دادند که مقاومت، محدود به مرز جغرافیایی نیست.
آنچه امروز در غزه، یمن، سوریه و لبنان جریان دارد دنباله همان فرهنگ مقاومت است که ایران در جنگ تحمیلی بنا نهاد.
وقتی فلسطینیها با سلاحهایی که مهندسان ایرانی طراحی کردهاند هیمنه رژیم صهیونیستی را میشکنند یعنی مقاومت فراتر از مرزهای ایران به بار نشسته است.
امروز، حتی رسانههای غربی اذعان دارند که جمهوری اسلامی ایران، با وجود فشارهای گسترده، سقوط نکرد؛ بلکه به قدرت منطقهای تبدیل شد.
فصل تازهای از معادلات امنیتی منطقه
۱۲ روز نبرد مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، فصل تازهای از معادلات امنیتی منطقه را ورق زد.
حملاتی که با پاسخ صریح ایران به تجاوزات آشکار رژیم اشغالگر قدس آغاز شد، نهتنها معادلات بازدارندگی را تغییر داد، بلکه هیمنه پوشالی صهیونیسم را به چالش کشید.
در حالی که تنشهای رژیم صهیونیستی علیه محور مقاومت در منطقه به اوج خود رسیده بود بامداد روز اول این نبرد یگانهای موشکی ایران با پاسخ مستقیم به مراکز نظامی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی آغازگر مرحلهای نو از بازدارندگی فعال شدند.
در این نبرد ۱۲ روزه، که از آن بهعنوان «نبرد عقابها» نیز یاد میشود اهداف کلیدی نظامی رژیم صهیونیستی در تلآویو، حیفا، دیمونا، اشدود و بئرالسبع در تیررس دقیق موشکها و پهپادهای ایرانی قرار گرفتند.
بر اساس اطلاعات منتشرشده از منابع امنیتی منطقهای، در جریان این عملیات: بیش از ۹۵ هدف راهبردی نظامی و لجستیکی رژیم صهیونیستی منهدم شد.
سامانههای گنبد آهنین در برابر موج فشرده پهپادهای انتحاری سپاه پاسداران ناکارآمد ظاهر شدند.
ارتش رژیم صهیونیستی به حال آمادهباش کامل درآمد و میلیونها صهیونیست به پناهگاهها گریختند.
در مقابل، حملات متقابل رژیم اشغالگر قدس به برخی پایگاههای مرزی ایران با پاسخ فوری و چندمرحلهای مواجه شد که عملاً ادامه حملات اسرائیل را در همان روزهای ابتدایی متوقف کرد.
جنگ ۱۲ روزه، اگرچه در ظاهر یک درگیری نظامی محدود تلقی شد، اما در عمل، پیام روشنی به رژیم صهیونیستی و حامیانش داد.
ایران نهتنها قدرت پاسخگویی دارد، بلکه در صورت لزوم، میتواند معادلات امنیتی منطقه را به نفع جبهه مقاومت دگرگون کند.
افکار عمومی جهان اسلام، این پاسخ قاطع ایران را نقطهای روشن در تاریخ تقابل با رژیمی دانستند که دههها از مصونیت کامل در برابر مجازات بهرهمند بود.
جنگ تمام نشده است، اما ایران زنده است
جنگ برای ایران فقط سالهای ۵۹ تا ۶۷ نبود جنگ امروز هم ادامه دارد در اقتصاد، در رسانه در فضای مجازی، در دانشگاه، در خیابانها. اما فرق ایران با بسیاری از کشورها در این است که هر ضربه، او را مقاومتر کرد.
امروز نسل جدیدی از ایرانیها، با ایمان، علم و عزت، میراثدار همان مقاومت هستند، نسلی که باور دارد:جنگ، اگرچه سخت است، اما ملتی که ایستادگی کند، تاریخساز خواهد شد.
یادداشت / شراره کهنسال