کد خبر:۱۷۷۹۳۸
درسي از مردان برگزيده تاريخ – 7؛
عمار؛ مردي كه در میدان تضارب آرا حامي سرسخت ولايت بود
پیامبر با معرفی اصل ولایت در امامان دوازدهگانه به پسر یاسر و همه مسلمانان، فرقانی برای تشخیص حق از باطل نشان میدهد؛ عمار با شناختی که از جایگاه ولایت و امامت به وسیله پیامبر کسب کرد توانست...
گروه دين و انديشه «خبرگزاري دانشجو»، زينب صارم، جنگ های داخلی بعد پیامبر اسلام تنها مبارزه بین شمشیر ها و نیزه ها نبود بلکه جنبه مهمتر آن نبرد میان آرا و افکار حق و باطل بود به همین سبب امام علی به یارانی احتیاج داشت تا در هر دو زمینه توانایی یاری ولایت را داشته باشند و عمار این دو توانایی را از حضور پیغمبر کسب کرده بود.
عمار حضور خویش را در کنار رسول الله چنین نقل می کند: «در برخى از غزوات رسول خدا (ص) با آن حضرت بودم و على (ع) علمداران لشكر دشمن را كشت و صف آنها را دريد و هم چنين عمرو بن عبد اللَّه جمحى و شيبة بن نافع (دو تن از پهلوانان آنها را) كشت، من در اين هنگام نزد رسول خدا (ص) آمده عرض كردم: «اى رسول خدا به راستى على در راه خدا حق جهاد را ادا كرد.»
رسول خدا فرمود: «او از من است و من از اويم، و او وارث علم من و اداكننده دين من و وفاكننده وعده من و جانشين پس از من است؛ و اگر او نبود مؤمنين خالص پس از من شناخته نمىشدند، جنگش جنگ من و جنگ من جنگ خداست، و سازشش سازش من و سازش من سازش خداست؛ هر آينه او پدر دو سبط من است و امامان پس از من از صلب اويند»
عمار خبر دهنده از مهدی موعود از طرف پیامبر
پيامبر در ادامه فرمودند: «و خداى تعالى (از صلب علي) امامان راشدين را بيرون آورد، و از ايشان است مهدى اين امت.» عرض كردم: «پدر و مادرم به فدايت اين مهدى كيست؟» حضرت فرمود: «اى عمار به درستى كه خداى تبارك و تعالى به من عهد فرموده كه از صلب حسين امامان نهگانه را بيرون آورد، و نهمين فرزندش از ديدگان پنهان شود، و همين است گفتار خداى تعالى: «بگو اگر بامداد كند آبى كه شما (از آن بهرهمند شويد) فرو رفته پس كيست كه بياورد شما را به آبى نمايان. سوره ملك، آيه 30»
حضرت ادامه داد: «براى او غيبتى است طولانى كه برگردند از آن جمعى و پايدار بمانند در آن دستهاى ديگر، چون آخر الزمان شود، بيرون آيد و دنيا را پر از عدل و داد كند، چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد و بر تأويل جنگ كند، چنانچه من بر تنزيل جنگ كردم، و او همنام من و شبيهترين مردمان به من است.»
در فتنه ها از علی پیروی کن
«اى عمار! پس از من فتنهاى بيايد و چون آمد از على و حزب او پيروى كن؛ زيرا او با حق و حق با اوست، اى عمار بزودى تو با على در دو دسته جنگ كنى؛ (يكى) ناكثين و (ديگرى) قاسطين (و كسانى كه از جاده حق منحرف شده و با على ستم كنند) سپس تو را دسته ستمكار بكشند.» عرض كردم: «اى رسول خدا آيا آن برخشنودى خدا و خشنودى شما نيست؟» فرمود: « بلى، بر خشنودى خدا و خشنودى من است و آخرين بهره تو از دنيا شربتى از شير است كه بياشامى.»
عمار با علوم نبوی امت اسلام را سیراب کرد
عمار در کنار رسول الله چون فردی تشنه می ماند که سعی در سیراب کردن خود از علوم نبوی داشت. پسر یاسر و سمیه نه تنها با شمشیر خود به جنگ با دشمنان دین می پردازد بلکه از پیامبر معیاری کلی برای همه زمان ها در می یابد تا در زمان وفات پیامبر دچار حیرت و سرگردانی نشود.
پیامبر با معرفی اصل ولایت در امامان دوازدهگانه به پسر یاسر و همه مسلمانان فرقانی برای تشخیص حق از باطل نشان میدهد. عمار با شناختی که نسبت به جایگاه ولایت و امامت به وسیله پیامبر کسبکرد توانست در جنگ صفین مانند برادر و دوستی مهربان دوشادوش علی (ع) مبارزه کند.
جنگ صفین به علت برخورد با ماههای حرام دو ماه به صورت معلق درآمد و این دو ماه برای شیعیان علی که از وطن و خانواده خود دور بودند بسیار طاقت فرسا بود. سختی گرما و کلافگی بیکاری و سردرگمی، به شدت یاران علی (ع) را می آزرد و عزم آنان را نسبت به ادامه جنگ و پایداری سست می کرد. حضور یارانی همچون عماربنیاسر نه تنها حجت را بر سپاه دشمن تمام میکرد، بلکه برای یاران علی (ع) بسیار دلگرم کننده بود وی با سخنانی که از پیامبر در وصف علی و دشمنانش نقل می کرد، دل جنگجویان و سربازان علی را محکم می کرد و باعث میشد شبهاتی و بددلي هایی که در درون سپاه به علت طولانی شدن جنگ قوت گرفته بود، ریشه کن شود.
در ترجمه کتاب «وقعه الصفین» به نقشهای متعددی که عمار در نبرد فکری ایفا میکرد اشاره شده از جمله آن که؛ مردى به عمّار گفت: «اى ابا يقظان، آيا پيامبر نفرموده است: «با مردم (مشرك) بجنگيد تا اسلام آورند، پس چون اسلام آوردند خون و مالشان از جانب ما در امان است»؟ عمار گفت: «چرا، ولى (اينان) اسلام نياوردند، بلكه به ظاهر تسليم شدند و كفر را در دل خود نهان داشتند تا ياورانى بر آن يافتند.»
تظاهر به اسلام معاویه بسیاری از مردم را به شک وا میداشت، حضور یارانی چون عمار که صحابه خاص رسول الله بود در میدان خدعهها و نیرنگ ها به مانند نوری بود که مردم را نجات می داد.
روز سوم جنگ صفین، عمّاربنياسر به میدان آمد و عمروبنعاص نيز از آن سو به مقابله وى شتافت و مردم جنگى بسيار سخت كردند و عمّار در هدایت و روشنگری مردم شام میگفت: «اى اهل اسلام، آيا مىخواهيد كسى را كه با خدا و پيامبرش دشمنى مىورزد و مىجنگد و بر مسلمانان ستم رانده و مشركان را تقويت كرده است بنگريد؟
كسى را كه چون خداوند اراده كرد از دين خود حمايت كند و رسولش را نصرت دهد و پيامبر بيامد، او هم چنان كه هويداست از روى ترس، نه به خواست قلبى و طيب خاطر خويش اسلام آورد و هنگامى كه خداوند جان پاك پيامبرش را باز گرفت، به خدا سوگند، ما از دشمنى او نسبت به هر مسلمان و دوستى او با هر مجرم و جنايتكارى نيك آگاه بوديم.
خواهيد چنين كسى را بنگريد؟ بدانيد كه او معاويه است، او را لعنت كنيد كه خدايش لعنت كناد و با او بجنگيد؛ زيرا او از همان كسان است كه نور خدا را خاموش مىكنند و به دشمنان خدا يارى مىدهند.»
دفاع زبانی عمار از علی (ع) تنها در مقابل سپاه دشمن نبود بلکه در میان سپاه علی نیز به تحریص مردم برای دفاع از حق می پرداخت.
به عنوان نمونه می توان به ماجرای ذیل اشاره کرد كه زبيب بن عوف به على (ع) گفت: «اى اميرمؤمنان، اگر ما به راه حق مىرويم، در واقع اين تو بودى كه ما را ره نمودى و نصيب خيرمان فزودى و اگر به بيراه مىرويم پشت تو سنگينبارتر و گناهت بزرگتر از گناه ماست.
تو به ما فرمودى كه به جنگ اين دشمن روى آريم و ما رشته دوستى خود را با آنان گسستيم و با ايشان اعلان دشمنى كرديم. مراد ما از اين كار چنان كه خدا مىداند [اطاعت از توست] و در ضمير ما نيز همان است. آيا راهى كه ما مىسپاريم راه روشن حق نيست؟ و آيا آنچه دشمن ما در پيش گرفته است گمراهى و گناهى بزرگ نيست؟»
على (ع) گفت: « [بلى] من گواهم كه تو به ياورى ما، در دعوتى كه كرديم، به راهافتادى و در يارى دادن به ما نيت درستى دارى، رشته دوستى خود را از آنان گسسته و چنان كه گفتى با ايشان اعلان دشمنى دادهاى. به راستى كه تو دوستدار خدايى و در راه خرسندى او شناور و رهگذار و در فرمانبردارى او شتابان و گام سپار، تو را مژده باد اى ابا زبيب.»
عمّار بن ياسر به او گفت: «ابا زبيب گام استوار دار و در مورد آن گروههاى دشمن خدا و پيامبرش ترديد مدار»، ابو زبيب گفت: من دوست داشتم كه دو گواه از اين امت بر پرسشى كه از او (على) كردم و برايم اهميت داشت، چون شما دو تن داشته باشم كه برايم گواهى دهند.»
پسر یاسر در تشجیع کردن سربازان به عنوان افسر سپاه علی از هیچ تلاشی دریغ نکرد و بارها به سربازان می گفت:
سيروا الى الاحزاب اعداء النّبىّ
سيروا فخير الناس اتباع علىّ
به سوى آن گروه هاى دشمن پيامبر به پيش تازيد،
به پيش! كه بهترين مردم پيروان على هستند
شهادت عمار که از قبل توسط پیامبر به وی مژده داده شده بود در جنگ صفین رخ داد. زندگی عمار که سراسر با اهل بیت عجین شده بود در مرگ وی نیز جلوه گر شد. عمر صحابه رسول الله که بعد از پیامبر به خدمت کردن و یاری رساندن جانشینش سپری شده بود اکنون در زمان مرگ نیز مبیّنی برای جدایی حق از باطل شد؛ چراکه پیامبر به وی فرمود: گروهی ستم پیشه تو را می کشند.
شهادت پسر یاسر و سمیه در جنگ صفین این چنین نقل شده است كه عمار نزد امير المؤمنين آمده، به وى عرض كرد: «اى برادر رسول خدا! آيا به من اجازه جنگ مىدهى؟» فرمود: « مهلتى ده و اندكى صبر كن خدايت رحمت كند»، پس از ساعتى مجددا درخواست كرد همان جواب را شنيد، براى سومين بار تكرار كرد امير المؤمنين گريست.
علي (ع): اى عمار چه نيكو برادر و رفيقى براى من بودى
عمار به آن حضرت نظر كرده عرض كرد: «اى امير مؤمنان امروز روزى است كه رسول خدا برايم بيان كرده»، حضرت از استر خود به زير آمد و با عمار معانقه كرد و وداع فرمود سپس فرمود: «اى ابا يقظان خدايت از پيغمبر و من جزاى خير دهد، چه نيكو برادر و رفيقى براى من بودى» و گريست.
عمار نيز گريست سپس عرض كرد: «به خدا سوگند اى امير مؤمنان من به جز از روى بصيرت و بينايى پيرويت نكردم، چون در روز جنگ خيبر از پيغمبر شنيدم كه مىفرمود: «اى عمار! پس از من فتنهاى شود و چون چنين شد از على و حزب او پيروى كن، زيرا او بر حق و حق با اوست و بزودى پس از من با ناكثين و قاسطين جنگكنى، اى امير مؤمنان خدايت از اسلام بهترين پاداش ها را عنايت فرمايد، كه آنچه لازم بود ادا فرموده و رساندى و اندرز دادى.
سپس سوار شده على نيز سوار بر مركب خود شد، عمار به ميدان جنگ آمد و شربتى آب طلبيد، بدو گفتند: «آب نداريم»، مردى از انصار برخاست و شربتى شير به وى داد، آن را نوشيد و گفت: اين چنين رسول خدا با من عهد فرموده كه آخرين بهرهات از دنيا شربت شيرى است، سپس بر لشكر معاويه حمله كرد و هيجده نفر را كشت، پس دو تن از اهل شام به سويش آمدند و با نيزه او را از پاى درآوردند و او شهيد شد، خدايش رحمت كند.
عمار از روی بصیرت و بینایی به حمایت از علی (ع) پرداخت
عمار که از روی بصیرت و بینایی به حمایت از علی (ع) پرداخته بود لایق چنین ستایشی از جانب امیر المومنین است که به وی فرمود: چه نیکو رفیق و برادری برای من بودی.
شهادت صحابه رسول الله به دست معاویه بار جنایات متعدد وی را در طول تاریخ سنگینتر کرد و صدمهای بزرگ بر عالم اسلام وارد کرد؛ چرا که عمارها دانشمندان دینی بودند که دین را از بدعت ها و کجرویها حفظ می کردند.
امير مؤمنان پس از اتمام روز در میان کشتگان گردش مىكردند که متوجه بدن عمار شدند پس سر او را برداشته بر زانو نهاد و گريست و اين اشعار را فرمود:
- هان اى مرگى كه رهايم نكنى و عاقبت به سراغ من آيى مرا آسوده كن تو كه هر دوستى داشتم از ميان برداشتى.
- مىبينم تو به آنان كه من دوستشان دارم بينايى، گويا با راهنمايى به سوى آنان مىروى و آنان را از پا درآورى.
لینک کپی شد
گزارش خطا
۰
ارسال نظر
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.