کد خبر:۲۱۷۵۸۶
در برنامه «هنگام درنگ» بحث شد؛

تاثیر غرب‌گرایی بر شهرسازی ایران/ خیابان‌کِشی‌ها عاملی برای نابود کردن قسمت اعظم ابنیه دوره قاجار

خیلی از اماکن قاجاری نابود شد به خاطر خیابان‌کِشی‌ها هزاران هزار درخت 300 ساله نابود شد؛ «تکیه دولت» خراب شد، درحالی که مانع چیزی نبود ...

به گزارش خبرنگار دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»، «هنگام درنگ» در برنامه این هفته خود که شب گذشته از شبکه یک سیما پخش شد به بررسی «سبک زندگی ایرانیان در دوره قاجار و پهلوی» و تأثیری که مدرنیسم در تغییر سبک زندگی افراد ایجاد کرده با حضور سیروس سعدوندیان و موسی فقیه حقانی پرداخت.


موسی حقانی: یک بحثی که در منابع بر جای مانده از عصر پهلوی مطرح می‌شود، این است که رضاخان اقدام به نو کردن جامعه‌ای کرد که همه چیز آن منحط بود. مخالفین رضاخان هم افرادی می‌شوند که طرفدار کهنگی و عقب‌ماندگی بودند.


قاطبه جامعه ما هیچ‌گاه با نو شدن و تغییر مخالف نبودند و در صدد این بودند که از نتایج تجربیات بشر البته در چارچوب تعریف شده شرع استفاده کنند.


ما تلاش نخبگان ایرانی را در دوره قاجار می‌بینیم که برای احداث جاده یا خط آهن کشور بود، در دوره ناصری نیز بحث زدن سد در خوزستان مطرح می‌شود اما همیشه این اقدامات و برنامه‌ها ناکام می‌ماند و علت عمده آن حضور بیگانگان بوده است؛ چراکه تهیه‌کننده همه چیز در جنوب و جنوب شرقی ایران انگلیسی‌ها و در شمال و شمال غربی ایران روس‌ها بودند.


فرماندار و استاندار در منطقه جنوب ایران حتما زیر نظر انگلیسی‌ها تعیین می‌شد و حتی افراد مدنظرشان را تحمیل می‌کردند. برای کشیدن جاده در جنوب انگلیسی‌ها مخالفت می‌کردند مگر آن جاده‌ای که خودشان می‌خواستند مانند جاده اینچ.


اما بعد که رضاخان می‌آید اتفاقا از بعضی از نوسازی‌ها استقبال هم می‌شود و ممانعتی نمی‌کنند؛ راه‌آهن در دوره قاجار نباید کشیده شود ولی در دوره رضاخان این ممانعت‌ها برداشته می‌شود.


در دوره پهلوی ما چه چیز از دست دادیم تا صاحب تغییرات مدنی شدیم؟


روند شهرسازی در ایران در عصر رضاخان با توجه به روحیه اقتدارگرایانه و غلبه تفکر نظامی‌گری از یک سو و باستان‌گرایی و غرب‌گرایی از سوی دیگر، چه تاثیری در معماری ایران داشت؟ به عبارت دیگر ما چه چیز نفیسی را از دست داده‌ایم تا صاحب خیابان پهلوی شدیم؟


سعدوندیان: آنچه پیش آمد پدیده شبه مدرنیسم بود به این مناسبت که گروهی غربی شدن را به عنوان تنها الگوی موجود برای کشورهای عقب نگه داشته شده انتخاب می‌کنند و این را هم می‌خواهند آمرانه جلو ببرند.


حرکت به صورت ظاهری یعنی ایجاد یک ناحیه بسیار بسیار ظریف مانند لایه بسیار نازک یخ روی دریاچه که آن هم با اولین تابش آفتاب از بین می‌رود؛ یعنی ما صورتا مدرن می‌شویم و در باطن توانمندی کشورهای مدرن را نداریم مثلا پارلمان و مظاهر تمدنی را داریم ولی پارلمانتاریسم را نداریم.


آنچه در زمینه شهرسازی پیش آمد و خیابان کشی حرفی نیست و ما ناگریز بودیم از تجدد ولی آیا نمی‌بایستی توإم باشد با یک خرد نقاد؟ و عملا دیده شد که این گونه نبود و در حقیقت با ضرب و زور بود.


مثلا «شتربان تبریز» که منطقه سنتی شهر است باید از بین می‌رفت؛ چراکه یکی از هسته‌های مقاومت بود و ساکنین آن بی‌خانمان شده و به مسجد پناه می‌برند. در تهران هم سنتی‌ترین قسمت شهر یعنی «سنگلج» باید تخریب می‌شد و البته این را توجیه هم می‌کردند توسط نظامی که برای تخریب می‌رفتند با استخفاف ملت.


گزارش فرماندار نظامی یک شهر در 1310: (چنین گزارشی در مورد یک ایالت در هیچ جای دنیا سابقه ندارد)


«اهالی اعم از زن و مرد دارای صحت مزاج کامل نیستند و در اثر ضعف بنیه عموما کسل و لاقید بار آمده‌اند و بیش از زنده، به مرده شباهت دارند و در کالبد آنها روح هندی به طور افراط استیلا دارد. ... شهر عبارت است از یک تل خاک متراکم که عده‌ای بدون رعایت اشکال هندسی در زوایای آن نقش بسته‌اند.


هرگاه آبادی شهر منظور نظر زمامداران باشد ... به وسیله ارسال یک بلدیه جدی و خیابان دیده با یک نفر مهندس تحصیل کرده و سریع العمل ارسال و به این صورت خرابه شهر پایان دهند و الا بدون کوبیدن شهری که عنوان کاشیانه حیوانات را غصب کرده و ایجاد ساختمان‌های جدید نمی‌توان کوچک‌ترین تغییری در روحیات مردم این شهر ایجاد کرد.»


در همان ماه گزارش دیگری هست از همین شهر که مردم را به دو دسته با رژیم و مخالف رژیم تقسیم می‌کند. طبقه دوم طبقه عوام و نفهم، طبقه دیگر اشخاص فهمیده بی‌غرض است که از وضع فعلی راضی است.


در خاطرات آشتیانی‌زاده عکس این نگاه را می‌بینم که تصویرش از تهران یک تصویر رویایی است که شهری بود با‌آسمان آبی، هوای آنچنانی و تفرج‌گاه‌های عالی البته نیاز به ساخت هم بوده ولی لازمه این امر، تخریب همه آنچه داریم نبود آن هم با این نگاه تیره و تاریک.


یکی از چهره‌های مطرح در زمان رضاخان که اصرار بر ساخت و نوسازی تهران هم دارد «کریم آقاخان بوذرجمهری» است که از قبل این نوسازی به آلاف و الوفی رسید و صاحب نفوذ شد.


موسی حقانی: مهم‌ترین بناهایی که در تهران نابود شد.


خیابان‌کِشی‌ها عاملی برای نابود کردن قسمت اعظم ابنیه دوره قاجار


سعدوندیان: خیلی از اماکن قاجاری نابود شد به خاطر خیابان‌کِشی‌ها هزاران هزار درخت 300 ساله نابود شد؛ «تکیه دولت» خراب شد، درحالی که مانع چیزی نبود، «عمارت خوابگاه»، «عمارت پندرون» ضرورتی نداشت؛ چراکه الان یکی از اماکن گردشگری مجموعه «شمس‌العماره» است که اینها هم می‌توانست بماند. باغ‌های چند صدساله تهران که روپا بود نابود شد و ارتباط معنا کاملا نابود شد.


جای این ابنیه چه چیزی آمد؟ درسته بنای خیلی از بناهای قبلی و بناهای قاجاری سست بود ولی سر پا بودند و جای آنها معماری اروپایی و مدرن قرار گرفت که بر اساس روحیات و فرهنگ خود ما نبود و بر اساس نقشه آمده بود.


نمونه اینها را در آگهی‌ها می‌توان دید. آگهی سال 1307 دیده می‌شود:


- نقشه‌های عمارت‌های جدید: گالری، فر، شوفاژ، حمام و دوش انجام می‌شود طالبین به چهارراه حسن‌آباد رجوع نمایند.


قسمت اعظم این بناهای جدید با فرهنگ و روحیات ما سازگار نبود و بعد هیچ مطالعه‌ای بر تغییراتی که در زندگی ایران یا تغییراتی در صنایع ایرانی می‌داد، نشد.


حمام‌های قدیمی عامل ارتباط مردم بود


به طور مثال ما در معماری دوره قاجاری تعداد زیادی حمام بیرون خانه داشتیم و تعداد کمی حمام داخل منزل؛ یعنی حمام برنامه کامل یک روز بانوی ایرانی بود و کلی مشاغل از قبل این نیازمندی نان می‌خوردند ولی بعد ما این را به علت آلودگی از بین بردیم.


خیلی از این جاها عامل ارتباط مردم بود و بانوها ممکن بود در این زمان از یکدیگر خواستگاری کنند، از اخبار محله مطلع شوند یعنی رابطه اعضای محله در حمام؛ تکایا، مساجد شکل می‌گرفت.


وقتی این معماری خراب شد، رابطه‌ها از بین رفت و نهادهایی که اینها را نگه می داشت از بین رفت و در مقابل چه آمد؟


اینکه افراد به درون چاردیواری پناه برند و از همسایه اصلا مطلع نشود! این آسیب‌های ورود ابزارها از یک فرهنگ دیگر است.


موسی حقانی: بعضی موارد باید اصلاح می‌شد ولی اصلاح گری به معنای بودن نابودی آنچه داشتیم نبود.

 

حمام‌های قدیمی زندگی با طمأنینه بود، اینکه با فراغت کامل نه با عجله به کار خود می‌رسیدند و جایی بود برای استراحت، جایی بود برای صحبت کردن و اطلاع از اخبار محله.


سعدوندیان: تغییراتی در خانه‌ها و اثاثیه‌ها هم دیده می‌شود، قبل آن افراد از اثاثیه‌هایی برخوردار بودند که با فرهنگ آنها هم مرتبط بود. کم‌کم اثاثیه‌هایی آمد که بیگانه بود و منجر به تغییراتی در رفتار مردم هم شد؛ علاوه بر ایجاد طبقه‌بندی بین مردم.


اولین تغییری که ایجاد شد، اتاق‌های خاص برای کارهای خاص بود؛ این هم دوندگی بیشتر داشت و هم اینکه هزار جور انحراف می‌توانست برای فضاهای ناسالم ایجاد کند. مثلاً اتاقی وجود داشت فقط برای خواب و کارکرد دیگری نداشت.


نامه یکی از دانشجوهای خارج از کشور در لزوم استفاده از میز و صندلی و اظهار ننگ نشستن روی زمین را دیدم. این باعث شد صنایع داخلی زمین بخورد و اکثر لوازم هم از خارج آمریکا وارد شود.


آگهی‌های 1307 یا 1306:
پرده با نقش عالی جناب/ حباب چینی/ صندلی (در مغازه بلورچی) / کارد و چنگال/ لیوان، تخت، تابلو، به طور کامل تغییر کرد.


البته یک سری مقاومت‌هایی از سوی روحانیون می‌شود؛ هرچند که در دوره رضاخان این حرکات نفس‌های آخرش را می‌زند و اقداماتی مانند «شرکت اسلامیه»، در اصفهان برای تولید ملی اقدام شد، اما جلوی آن به هر طریقی باید گرفته می‌شد، هیچ تولید ملی نباید ایجاد می‌شد. در دوره مشروطه تاسیس بانک ملی در ایران را می‌بینیم که زنان حتی حاضر می‌شوند جواهرات‌شان را بفروشند.


ولی این اقدامات نباید شکل می‌گرفت و نمی‌توانستند این را تحمل کنند که جریانی روی پای خود تکیه کند و قرار بود همه سنگرهای مقاومت فرو بریزد.

 

ورود اثاث‌البیت جدید


ورود این پرده‌ای که در آگهی قید شد چطور توسط زمامداران وقت مورد استفاده قرار می‌گیرد؟


سال‌های بعد در سال 1320 کفیل شهردار تهران چنین می‌گوید:


مردم از فرط عشق و علاقه به ناجی حقیقی خویش تمثال مبارک او (اعلی حضرت) را در خانه خود نصب کرده و هر صبح و شام زانوی بندگی و عبودیت او را سجده می‌کنند و پیکر مقدسش را بر فرق‌ جای دادند تا بدین وسیله شاه پرستی خود را تقدیم حضرتش کنند.


موسی حقانی: از همان ابتدا نفرتی نسبت به رضاخان وجود داشت که از روی مطبوعات همان موقع می‌توان این را نشان داد. جامعه ایرانی اینگونه نیست که شاه و رضاشاه را بخواهد بندگی کند.


سعدوندیان: می‌توان تاثیر هر کدام از اثاث‌ها را مانند اتومبیل یا گرامافون بررسی کرد.


مدت‌ها نمی‌دانستم چرا در آگهی‌های گرامافون چنین چیزی گفته می‌شود که عابرین را از مسافت‌های دور جذب می‌کند!!؟


در خاطرات آن دوران آمده که یک بار در خیابان راه می‌رفتم که صدای گرامافون از مغازه‌ای در تجریش شنیده می‌شد یعنی تاکید بر عابرین است.


تا اینکه به مطلبی برخوردم به نام گرامافون که از خیابان سپه تا میدان سپه سالار 16 قهوه‌خانه بودند که هر کدام آهنگی را پخش می‌کردند.

 

لازم به ذکر است برنامه «هنگام درنگ» کاری از گروه معارف شبکه یک سیماست که جمعه‌ها پس از سریال «کلاه پهلوی» پخش می‌شود.


این برنامه بنا دارد به بحث و رمزگشایی تاریخی بپردازد و از این منظر مخاطب را به عبرت و بصیرتی تازه در تاریخ رهنمون کند تا دیگر نتوان آنها را فریب داد.
 

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار