گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، آسمان این کشور پر از ستاره های درخشانی است که تا فواصل دور دست از تلالو آنها جانها و قلب هایی به خروش می آید؛ امام زادگان عشقی که راه حسین بن علی(ع) را در پیش گرفتند و حسین زمانه را تنها نگذاشته اند و امروز نیز در تاریخ جاودانه اند.
این شمع های محفل بشریت که در هشت سال دفاع مقدس لبیک گوی پیر مرادشان حضرت روح الله بودند، امروز پیشرو جوانانی هستند که به عشق خمینی کبیر گام در راه پیشرفت و ترقی این مملکت بر داشته اند.
شهدایی که از سنگر دانشگاه به سنگر نبرد تن و تانک رفته اند، امروز سرمشق دانشگاهیانی هستند که بعد از فتح سنگر تن و تانک، به فتح قله های دانش و بینش در سنگر دانشگاه همت گماشته اند.
هدایت الله طیب، شهیدی که از سرزمین آمریکا و دانشگاه ایالت فلوریدا، کمتر از دو ماه خود را به وطن می رساند تا از آب و خاک مام میهن دفاع کند و امروز هم همانند ستارگان بیشمار آسمان غیرت گمنام مانده است.
هدایت الله در نیمه شب 14 مرداد 1333 در روستای «تنگ برد سفید» از توابع شهر «سوق» در استان کهگیلویه و بویراحمد چشمانش را به جهان باز کرد تا سرنوشتی دیگر برای فرزندان بشر رقم بخورد.
وی نخستین حروف الفبا را در دامان پر مهر پدر و مادر و در روستای خود فراگرفت و تحصیلات ابتدایی اش را در سوق به پایان رسانید.
سوق و سایر شهر ها و روستاهای کهگیلویه و بویراحمد به دلیل بی توجهی رژیم پهلوی به این استان و سایر استان های کشور، از نعمت تحصیلات خوب بی بهره بود و به دلیل نبود تحصیلات بالاتر از ابتدایی راهی شهر بهبهان در استان خوزستان شد و در مدرسه 25 شهریور (شهید بخردیان کنونی) بهبهان تحصیلات متوسطه خود را گذراند.
هدایت الله ضمن تحصیل به مطالعه کتب دینی و مذهبی نیز می پرداخت و روح کاوشگر او از وی فردی آگاه به مسائل دینی و سیاسی ساخته بود و ظلم ها و ستم ها و اعمال خلاف این حکومت طاغوتی بر وی سنگین می آمد، به همین دلیل در دوران دبیرستان به فعالیت علیه رژیم طاغوتی شاهنشاهی می پرداخت تا اینکه در خردادماه 1353 در حالی که تعدادی از امتحانات دیپلم خود را داده بود، عوامل ساواک گچساران در جلوی درب دبیرستان 25 شهریور بهبهان او را دستگیر و به گچساران منتقل کردند تا چند شبانه روز در زندان ساواک میهمانشان باشد و بعد که وی را آزاد کردند، به او هشدار دادند چنانچه گزارش علیه وی داده شود وی را نابود می کنند.
پس از آزادی از زندان نتوانست در بقیه امتحانات شرکت کند پس به منطقه برگشت و در شهریور ماه همان سال دیپلم خود را گرفت و 14 اردیبهشت ماه سال 1354 عازم خدمت سربازی شد و پس از پایان سربازی در سال 1356 در شرکت آبرسانی بین آبادان – ماهشهر به نام شرکت کنستروکسیون به عنوان مسئول کارگزینی مشغول به کار شد و به همراه چندتن از دوستان خود فعالیت های ضد رژیم را از طریق برپایی نمایشگاه کتاب و جلسات تفسیر قرآن و سخنرانی شروع کرده و به هدایت کارگران و کارکنان شرکت پرداخت.
در همین ایام برای ادامه تحصیل در آمریکا آماده می شد تا دست و بال او بازتر باشد و بهتر بتواند به مبارزات خود ادامه دهد؛ لذا 15 شهریورماه سال 1356 برای ادامه تحصیل به آمریکا مهاجرت کرد و پس از چندماه آموزش و یادگیری زبان انگلیسی، وارد دانشکده کشاورزی سنت پترز فلوریدا شد و در رشته مهندسی کشاورزی آغاز به تحصیل کرد و در نظر داشت که بتواند تا آنجا که برایش امکان دارد از تکنیک و علوم آنجا فراگیرد تا فردا بتواند در بازسازی یک گوشه ای از مملکت موثر باشد.
وقتی علت رفتنش به آمریکا را سوال کردند، پاسخ داد: شاه عمله آمریکاست و ما میتوانیم در این کشور بهتر و بیشتر ریشه این آدم را بزنیم، ضمن اینکه به هر حال سطح علمی دانشگاههای آنجا هم بالاست و میتوانیم از دانش آن سرزمین برای پیشرفت مملکت درآینده بهره بگیریم.
در آمریکا نیز آرام نگرفت و فعالیت های ضد رژیم پهلوی خود را گسترش داد و به فعالیت های ضد استکباری تبدیل کرد و با برپایی جلسات سخنرانی، به هدایت جوانان مسلمان ساکن آمریکا می پرداخت و با همکاری تعدادی از دانشجویان مسلمان اقدام به تأسیس انجمن اسلامی دانشجویان اروپا و آمریکا در ایالت فلوریدا کرد و 8 تیرماه سال 1358 طی یک انتخابات به عنوان نماینده دانشجویان سنت پترزبورگ فلوریدا انتخاب شد.
وی در برپایی تظاهرات و راهپیمایی های فراوان در شهرهای مختلف آمریکا بر علیه استکبار جهانی نقش به سزایی داشت و هرگونه فعالیت و تظاهراتی که از طرف ضدانقلاب خارج از کشور علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی انجام می گرفت، به رهبری هدایت الله سرکوب می شد؛ چرا که معتقد بود: «ما طبق رسالت شرعی - اسلامی موظف هستیم در برابر توطئه های ضدانقلاب خارج از کشور برعلیه اسلام و انقلاب اسلامی مقابله کنیم.»
با پیروزی انقلاب دوم «تسخیر لانه جاسوسی آمریکا» توسط توسط دانشجویان پیرو خط امام (قدس سره) فشارها بر دانشجویان مسلمان ساکن آمریکا افزایش یافت، تا جایی که احساسات مربوط به گروگان گیری جاسوسان در ایران به کالج «سنت پیترزبورگ» نیز کشیده شد و در مورد انقلاب اسلامی مردم ایران و گروگان گیری و سوختن پرچم آمریکا در ایران قرار به برگزاری یک مناظره بین چهار دانشجوی آمریکایی و و چهار دانشجوی ایرانی که شهید «طیب» نیز یکی از آنان بود، گذاشته شد و نتیجه مناظره به آنجا رسید که پس از پایان مناظره حتی برخی اساتید دانشگاه به صورت غیررسمی گفته ها و دلایل دانشجویان ایرانی مناظره کننده را قانع کننده می دانستند.
منزل هدایتالله طیب مقری برای دانشجویان آن شهر و شهرهای دیگر ایالت فلوریدا برای فعالیتهای سیاسی علیه آمریکاییها میشود تا اینکه جنگ تحمیلی صدام علیه ایران آغاز شد.
در این مقطع دانشجویان ساکت نمینشینند و شروع میکنند به راهپیمایی علیه آمریکا به عنوان یکی از حامیان صدام حسین و کمتر از یک هفته پس از شروع جنگ هدایتالله برای خانواده خود نامهای با این مضمون نوشت:
«خانواده عزیزم، باور کنید این نامه را در فاصله دو تظاهرات نوشتهام. قسمت اول را پس از تظاهرات «واشنگتن» که منجر به دستگیری بچهها شد، نوشتم و فرصت نکردم نامه را کامل کنم و برایتان بفرستم. الان مصادف شده با جنگ عراق و ایران و ما روز دوشنبه، 7 مهر ماه به خاطر محکوم کردن دولت جنایتکار عراق در واشنگتن مجددا تظاهرات داریم که امیدواریم به خوبی و خوشی برگزار شود، البته ما طی پیامی از حضور امام در خواست کردیم که اجازه فرمایند ما برای جنگیدن به همراه دیگر عزیزان به ایران بازگردیم و رادیو هم پیام را پخش کرد که حتما شنیدید ولی هنوز در این مورد پیامی از حضرت امام به دست ما نرسیده است.»
می گفت: «از انصاف به دور است که دشمن کافر به سرزمین اسلام تجاوز نموده باشد و من در ینگه دنیا بخورم و بخوابم و درس بخوانم» و درس خود را ناتمام گذاشت و به دنبال نامهای که به حضرت امام نوشتند و با هماهنگیهای کنسولگری ایران در واشنگتن آمریکا را برای مقابله با دشمن متجاوز ترک گفت همراه با عده ای دیگر از دانشجویان به سمت ایران روانه شد. و از استانبول ترکیه با اتوبوس خود را به تهران رساند.
کمتر از دو ماه از آغاز جنگ نگذشته بود که به وطن بازگشت تا در دفاع از کیان و ایمان خود جانانه تلاش کند و با توجه به اینکه هدایت در دوران سربازی دوره سلاح های سنگین را دیده بود، پس از ورود به ایران خود را به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تهران معرفی نمود و پس از گذرانیدن یک دوره یک ماهه در شیراز ، مدت شش ماه را در جبهه آبادان خدمت کرد.
در طول این شش ماه خانواده شهید از بازگشت او به ایران اطلاع نداشتند؛ پس از شش ماه حال به دیدار خانوداه در سوق شتافت و در شهر های سوق و لنده به فعالیت های سیاسی و مذهبی خود از طریق سخنرانی در مساجد سوق و لنده در ماه مبارک رمضان سال 1360 و برگزاری نمایشگاه عکس و پوستر از فعالیت های ضداستکباری دانشجویان مسلمان در آمریکا ادامه داد و به جوانان این شهر ها می گفت: «ما وظیفه داریم، هرجا که باشیم، فرقی نمیکند ایران، آمریکا، هرجا دنیا، باید در حمایت از انقلاب و امام به پا خیزیم و هر کاری از دستمان برمیآید. انجام دهیم.»
در آبان ماه سال 1360 برای بار دوم به جبهه های حق علیه باطل اعزام شد و به عنوان معاون گروهان رزمی حضرت مهدی (عج) فعالیت خود را آغاز کرد و همزمان با شروع عملیات فتح المبین، فرماندهی تانکهای چیفتن را برعهده گرفت.
هنوز 5 روز بیشتر از سال 61 نگذشته بود که در منطقه رقابیه روح نا آرام هدایت الله به در جوار معشوقش آرام گرفت و به قافله شهیدان پیوست.
نوشته بود: «خدایا نکند ثمره جنگ یارانمان، به چنگ فرنگی مسلکان افتد. نکند خونینکفنان در غربت بمیرند تا خوشباوران غرب زده کام گیرند. نه!نه! نه!هرگز! کفر است. مگر میشود خون حسین(ع)پایمال شود و بالای دست نوشتهها هم نوشته بود که ما مرد جنگیم و از شهادت باکی نداریم.»
و به جوانان وصیت کرده بود: «استقلال فکری داشته باشند و تلاش خیلی زیادی کنند » و « مسئله مهم استقلال مملکت است در آینده و اینکه ما بی نیاز شویم از این جنایتکاران غرب و آن امکان ندارد مگر با تلاش نسل جوان.»
وقتی خبر شهادت هدایتالله به آمریکا میرسد، در آنجا هم مراسمهای بزرگ داشتی برایش میگیرند و نامهای برای خانوادهاش میفرستند می نویسند که شهید هدایت الله طیب به خواسته و آرزوی قلبیاش رسید و امروز نام چمران کهگیلویه با شهید هدایت الله طیب عجین شده است.