گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ آنچه یک تمدن را زنده نگه خواهد داشت، نظامسازی است و یکی از ارکان اصلی و به نوعی شاید مادر و عنصر پایهای در این حرکت، حوزههای علمیه هستند؛ یعنی جایی که انتظار میرود متون، محتوا و ماده اسلامی برای زندگی در پرتو دین را محقق کنند.
در گوشه و کنار، شاید افرادى هستند که خیال مىکنند این نشانه زهد و علم آنان است که از کار کنار بکشند و کارى با حکومت نداشته باشند. مگر چنین چیزى امکان دارد؟! البته چون مىخواهیم نسبت به مسائل، حُسن ظن داشته باشیم، مىگوییم: «این، نشانه بىخبرى و غفلت آنان است.» والّا اگر غفلت و بىخبرى نباشد، نشانه چیزهاى خیلى بدى خواهد بود.
بیانات در دیدار جمعی از روحانیون 16/09/74
مقام معظم رهبری در طول سالیان رهبری با نگاه حکمیشان اقدام به ارائه استراتژیها و خطمشیءهایی در راستای ارائه مقدمات نظامسازی اسلامی کردهاند و در این بین نیز گفتمانها و ایدههای پیشروی ایشان نسبت به حوزههای علمیه از اهمیت شایانی برخوردار است.
ایشان از سال 68 در دیدارها و سخنرانیهای عمومی، راهبردهای مفیدی به حوزه ارائه دادهاند، همچنین در ملاقات با گروههای مختلف مسئولین و نخبگان حوزه آنها را پیگیری کردهاند که شاهد تغییراتی در بخشهای مختلف حوزه هم بودهایم که البته شاید چندان چشم گیر نباشد.
به همین منظور بخشهایی از سخنرانیهای رهبری در دیدار با حوزویان بررسی میشود.
بیانات در دیدار روحانیون استان سمنان 17/08/1385
محورهای بیانات در این دیدار:
- جدی گرفتن نقش روحانیت اصیل؛ که اولین وظیفه ماست
- ارتباط روحانیت با سیاست: داشتن قدرت تحلیل سیاسی
- حفظ قداست روحانی: هر عمل قبیحی که روحانیون انجام دهند روی مردم تاثیر میگذارد و مانند موریانه به آبروی شیعه لطمه میزند
- کسب مهارتهاى دینى: روحانیت باید پایه فکری خود را قوی کند و در رشته خود عالم و با سواد شود
- مبارزه با خرافات: در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد
حالا ما در دوران انقلاب اسلامى قرار گرفتهایم؛ شما جوانهایش هستید و ما پیرمردهایش؛ کسانى هم بعد از شما خواهند آمد و این سلسله ادامه پیدا خواهد کرد.
1. جدی گرفتن نقش روحانیت اصیل:
وظیفه ما چیست؟ اولین وظیفه ما این است که این نقش روحانیت اصیل را جدى بگیریم. من بارها گفتهام که با همه این وسایل ارتباط جمعىاى که وجود دارد - البته روحانیت باید از همه این وسایل ارتباط جمعى استفاده کند؛ از اینترنت و تکنولوژیهاى جدید ارتباطاتى باید همه روحانیت براى دین استفاده کند؛ همچنانى که از رادیو و تلویزیون و بقیه چیزها استفاده مىکند - در عین حال، مسجد، جلسه مذهبى، نشستن روبهروى مردم، دهان به دهان و نفس به نفس با مردم حرف زدن، یک نقش بىبدیل دارد و هیچ چیزى جاى این را نمىگیرد و این هم مال شماست.
گروههاى سیاسى خودشان را مىکُشند که بتوانند یک چنین نقشى را به دست آورند؛ اما نمىشود. شما که معمم و روحانى هستید، یا آن خانم طلبه یا مبلغ، وقتى در مقابل مخاطبان خودش قرار مىگیرد و مىدانند روحانى است، دلبستگى و دلدادگى و اعتماد به او، از نوع دیگرى است و ربطى به اعتماد به بقیه گویندگان و سخنوران ندارد. ما باید این نقش را قدر بدانیم؛ قدر مساجد را بدانیم؛ قدر جلسات مذهبى را بدانیم و مسجد مورد بىاعتنایى قرار نگیرد.
پیشنماز مسجد، باید مسجد را خانه خود، جایگاه خود و اداره خود بداند
من با روحانیونى که در یک ادارهاى مشغول کار مىشوند، در حالى که پیشنماز فلان مسجد هم هستند، مخالفم؛ چون یک روز در هفته، دو روز در هفته، سه روز در هفته براى اقامه نماز جماعت به مسجد نمىروند. مىگوییم چرا؟ مىگوید گرفتار شدم؛ سرم شلوغ بود. یا مىرود نماز، ولى دیر مىرود؛ مردم در صف جماعت منتظر نشستهاند؛ حالا آقا بعد از مدتى دوان دوان مىآید؛ گاهى یک کیف سامسونت هم دستش است! من با این روش موافق نیستم. پیشنماز مسجد، باید مسجد را خانه خود، جایگاه خود و اداره خود بداند؛ وقتى وارد مسجد شد، «کالسّمک فى الماء» باید باشد؛ احساس کند که اینجا جاى اوست و عجلهاى براى بیرون رفتن از مسجد نداشته باشد؛ این درست است.
جلسات مذهبى هم همین طور است، البته در درجه اول مسجد، بعد هم در درجه بعد، جلسات مذهبى و عُرفیات فراوانى که ما در این زمینه بحمداللَّه داریم. این اولین وظیفه ماست و این را باید قدر بدانیم.
2. ارتباط روحانیت با سیاست: داشتن قدرت تحلیل سیاسی
یکى از چیزهایى که براى ما خیلى مهم است، مسئله «ارتباط با سیاست» است. اولاً سالهاى متمادى سعى کردند که مقوله دین را از مقوله سیاست جدا کنند. با اینکه انقلاب اسلامى پیروز شده و سیاست دینى در کشور، محور همه فعالیتهاست و مسئله الهامگیرى و سرچشمه پیدا کردن سیاست از دین - نه دین از سیاست، بلکه سیاست از دین - جزو عرفهاى رایج ملتهاى مسلمان شده، هنوز دارند تلاش مىکنند، بلکه بتوانند این عُرف را بشکنند.
اگر با لایههاى عمیقترِ تبلیغات سیاسى جهانى - غیر از این لفاظیهاى سیاسى که رادیوهاى بیگانه مىکنند - آشنا باشید، مىبینید همین حالا دارند تلاش مىکنند که دین را از سیاست جدا کنند. آنها دنبال این هستند که سیاستمدارها بدون ارتباط با دین و بدون اعتناى به دین، کار خودشان را بکنند و آخوند و مبلّغ دین هم فقط احکام فردى و شخصى و طهارت، نجاست و دماء ثلاثه و حداکثر مسئله ازدواج و طلاق را براى مردم بیان کند.
پیغمبر به مدینه آمد که حکومت تشکیل دهد؛ نه اینکه صرفا احکام دینی را بیان کند
اولین حادثهاى که در اسلام، در دورانى که پیغمبر از فشار مخالفان در مکه خلاص شد، اتفاق افتاد، چه بود؟ تشکیل حکومت. پیغمبر به مدینه آمد و حکومت تشکیل داد. پیغمبر نیامد مدینه که بگوید من عقاید شما را اصلاح مىکنم، احکام دینى را برایتان بیان مىکنم، شما هم یک نفر را به عنوان حاکم براى خودتان انتخاب کنید؛ چنین چیزى نبود، بلکه پیغمبر آمد و ازمّه سیاست را به دست گرفت.
ایشان از اول که وارد شد، خط مشى نظامى، سیاسى، اقتصادى و تعامل اجتماعى را طراحى کرد. چطور این دین به خط مشىهاى سیاسى و نظامى و اقتصادى و اجتماعى کارى نداشته باشد و در عین حال، دینِ همان پیغمبر هم باشد؟! در مطلب به این روشنى، خدشه مىکنند! این در باب ارتباط با سیاست، که پایهاىترین مسئله است.
روحانی سیاسی باشد یعنی چه؟
اینکه ما مىگوییم روحانیون - حالا روحانیونى که درگیر کار سیاسى هم نیستند؛ روحانى است، مدرّس است، پیشنماز است، مشغول یک شأنى از شئون روحانى است - سیاسى باشند، یعنى چه؟ این، آن نکته اساسى است؛ یعنى قدرت تحلیل سیاسى داشته باشد. من همیشه به دانشجوها و طلبهها مىگویم، به شما هم عرض مىکنم، و این به همه روحانیت مربوط مىشود: باید سیاسى باشید؛ منتها نه به معناى ورود در باندها و جناحهاى سیاسى؛ نه به معناى ملعبه و آلت دست شدن این یا آن حزب یا گروه سیاسى، یا سیاستبازان حرفهاى؛ این مطلقاً مورد نظر نیست؛ بلکه به معناى آگاهى سیاسى، قدرت تحلیل سیاسى، داشتن قطبنماى سالم سیاسى که جهت را درست نشان بدهد.
گاهى ما طلبهها اشتباه مىکنیم؛ قطبنماى ما درست کار نمىکند و جهتیابى سیاسى را درست نشان نمىدهد. این، چیزى نیست که به خودى خود و یک شبه به وجود بیاید؛ نه، این مُزاولت در کار سیاست لازم دارد؛ باید با مسائل سیاسى آشنا شوید، حوادث سیاسى کشور را بدانید و حوادث سیاسى دنیا را بدانید. طلبهها امروز به اینها نیاز دارند. یک گوشهاى نشستن، سرخود را پایین انداختن، به هیچ کار کشور و جامعه کارى نداشتن و از هیچ حادثهاى، پیشآمدى، اتفاق خوب یا بدى خبر نداشتن، انسان را از جریان دور مىکند.
ما مرجع مردم هم هستیم؛ یعنى مورد مراجعه مردمیم و اگر خداى نکرده یک علامت غلط نشان بدهیم، یا یک چیزى که مطلوب دشمن است بر زبان ما جارى بشود، ببینید چقدر خسارت وارد مىکند. بنابراین، یک وظیفه مهمى که امروز ماها داریم، ارتباط با سیاست است. کنارهگیرى از سیاست درست نیست و کار روحانى شیعه نیست.
3- حفظ قداست روحانی: هر عمل قبیحی که روحانیون انجام دهند روی مردم تاثیر میگذارد و مانند موریانه به آبروی شیعه لطمه میزند
یک چیز دیگرى که در باب روحانیت شرط و لازم است که ما دقیقاً و جداً به آن توجه کنیم، مسئله حفظ قداست روحانى است. روحانیت داراى قداست است. مردم به من و شما که نگاه مىکنند، به خاطر لباسمان، شأنمان و شغلمان، حساب خاصى براى ما باز مىکنند و یک تقدسى قائلند. بعضى از گناهانى که خودشان مىکنند، خیال مىکنند ماها نمىکنیم؛ بعضى از کارهاى خیرى که خودشان انجام نمىدهند، خیال مىکنند ما انجام مىدهیم؛
خیال مىکنند ماها دائم در حال ذکر الهى و توجه به پروردگار - که غالباً از آن غفلت مىشود - هستیم؛ یک چنین تصوراتى دربارهى ما دارند. البته این تصورات را نباید تقویت کرد.
امام سجاد (سلاماللَّه علیه) در یکى از ادعیه صحیفه ثانیه سجادیه از خداى متعال شش چیز مىخواهد، که یکىاش این است: «و لبّاً راجحاً»؛ باطنم از ظاهرم بهتر باشد. ماها در این زمینه گرفتاریم. باید باطنمان از ظاهرمان بهتر باشد.
زیّ طلبگی به چه معناست؟
این قداست را چگونه حفظ کنیم؟ حفظ قداست با سلامت مالى، سلامت اخلاقى و حفظ زىّ طلبگى است. نمىگوییم عباى پاره به دوشمان بیندازیم؛ معناى زىّ طلبگى این نیست. معنایش این است که در دنیاطلبى مثل دنیاطلبان عمل نکنیم؛ هر چه هوس کردیم، بخواهیم. من قبلها روایتى دیدم که هر کس هر چه دلش خواست بپوشد، هر چه دلش خواست بخورد و هر مرکوبى که دلش خواست سوار شود، این شخص پیش خداى متعال ملعون است. این شأن پولدارها و پولپرستهاست.
ما هم فلان چیز را هوس مىکنیم، اما حالا پول نداریم، بهمجردى که پول گیرمان آمد، فوراً مىرویم آن را تهیه مىکنیم؛ منتظریم که از این صد جزء اشرافیگرى، وقتى این یک جزئش فراهم شد، نود و نه جزء دیگر را هم در فرصتهاى دیگر همینطور بتدریج فراهم کنیم. این شأن طلبگى نیست. شأن طلبگى این است که انسان یک زىّ متوسطى همراه با قناعت، سلامت مالى و سادگى به طور نسبى براى خودش نگه دارد. سلامت اخلاقى، خیلى مهم است. آن وقت قداست حفظ خواهد شد.
یک وقتى به مناسبتى خدمت امام رسیدیم؛ صحبت راجع به یک روحانى بود که یک تخلفى کرده بود و امام با ما مشورت مىکردند که با او چگونه رفتار شود. من به ایشان مفصل گفتم که این پیروزى شما در انقلاب، محصول هزار سال آبروى روحانیت شیعه است - والّا چرا باید وقتى یک مرجع به میدان آمد، مردم اینطور به دنبالش بیایند و جانشان را فدا کنند، که در نهضت امام بزرگوار ما کردند.
هزار سال آبروى شیعه متراکم شد تا به اینجا رسید که یک مرجعى مثل امام بزرگوار ما که جرئت داشت، شجاعت داشت، قابلیت داشت، روح فداکارى و آگاهى به زمان داشت، پا بگذارد وسط میدان، و مردم هم به دنبالش بیایند - حالا بعضى از این هملباسهاى ما مثل موریانهاى که در یک بنایى بیفتد، دارند این آبروى هزارساله را ذره ذره مىخورند و از بین مىبرند؛ ایشان هم این معنا را تصدیق کردند. واقع قضیه همین است. باید مراقب باشیم ما جزو آن موریانهها نباشیم. خداى نکرده هر عملِ زشت و وقیح و یک کار نامناسبى که از یکى از ماها سربزند، رخنهاى در آن ذخیره ارزشمند هزار ساله روحانیت و علماى شیعه است.
4- کسب مهارتهاى دینى: روحانیت باید پایه فکری خود را قوی کند و در رشته خود عالم و با سواد شود
یکى از کارهاى دیگر ما که مهم است، کسب مهارتهاى دینى است. ما باید در رشته و حرفه خودمان مهارت پیدا کنیم. باید عالم و با سواد بشویم؛ فارسىاش این است. در دوران مبارزات و بحبوحه مبارزات - که دائم ما را مىگرفتند و آزاد مىکردند - یک مشت طلبه جوان با ما مرتبط بودند و ما با اینها کار سیاسى مىکردیم. من به اینها مىگفتم: بىمایه فطیر است. باید درس را هم بخوانید.
آن رفقایى که آن وقت ما در مشهد داشتیم - که از لحاظ سیاسى و انقلابى با ما مرتبط بودند - همهشان جزو طلبههاى درسخوان بودند. باید با سواد شد و درس خواند، البته من اعتقادم بر این است که این درس خواندن، باید یک تحول عمیق و وسیع و همهجانبهاى در کیفیت تدریس و تدرّس ما در سطح حوزههاى کشور به وجود آورد، که حالا جاى آن حرف اینجا نیست. ما نقصها و کمبودهاى زیادى داریم که باید نظام درسى ما، آن کمبودها را جبران کند؛ نباید هم بگذاریم دیر بشود؛ اما به هر حال درس خواندن، با سواد شدن، با کتاب و سنت آشنا شدن، با مبانى معرفت دینى آشنا شدن؛ چه فقه، چه فلسفه، را باید یاد گرفت.
باید انسان بتواند در میدان چالشهاى فکرى امروزِ دنیا سینه سپر کند. امروز دنیا، دنیاى تعارض فلسفهها و فکرهاست. یکى از دلایلى که انقلاب اسلامى توانسته است در مقابل کارشکنیهاى غرب ایستادگى کند - که امروز هم پیش از ظهر اشاره مختصرى کردم - همین است؛ ما فکر به میدان آوردیم؛ ما مثل یک کودتا عمل نکردیم.
صلح به طور مطلق یک ارزش نیست
امروز تفکرات اجتماعى و سیاسى جمهورى اسلامى، تفکرات سیاسى و اجتماعى غرب را به طور جد به چالش کشیده است؛ همین مسئله مردمسالارى دینى و مسئله پیگیرى عدالت. اینها پرچم صلح را بالا مىبرند و مىگویند: صلح! صلح! خیال مىکنند که صلح به طور مطلق یک ارزش است؛ نه، صلح به طور مطلق یک ارزش نیست. صلحِ عادلانه یک ارزش است. والّا ظالمى که آمد خانه یک مظلومى را غصب کرد، با همدیگر اختلاف پیدا مىکنند؛ آن مظلوم اعتراض مىکند، دعوا مىکند؛ یکى بیاید بگوید صلح کنید؛ حالا پهلوى هم زندگى کنید! پس غصب خانه او چه مىشود؟! بنابراین، صلحِ عادلانه مهم است.
این مسئله عدالت و تعمیم آن به همه میدانهاى قضاوتهاى سیاسى و اجتماعى، جزو افکار و نوآوریهاى جمهورى اسلامى در عرصه سیاسىِ دنیاى امروز است که اینها را به چالش مىکشد. پس پایه فکرى را باید قوى کرد تا انسان در پیکار اندیشهها و افکار گوناگون در امروزِ دنیا بتواند بایستد و جبهه خودش را حفظ کند.
5- مبارزه با خرافات: در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد
مسئله دیگر، مبارزه با خرافات است. در کنار ترویج و تبلیغ معارف اصیل دینى و اسلام ناب، باید با خرافات مبارزه کرد. کسانى دارند روزبهروز خرافات جدیدى را وارد جامعه ما مىکنند. مبارزه با خرافات را باید جدى بگیرید. این روش علماى ما بوده.
کلثومننه؛ بیان طنزوار معروفترین خرافات زمان خوانسارى
مرحوم آقا جمال خوانسارى، عالم معروف، مُحشىِّ شرح لمعه - که حاشیههاى او را در حواشى شرح لمعههاى قدیم دیدهاید.. پسر مرحوم آقا حسین خوانسارى (که پدر و پسر از علما و برجستگان تاریخ روحانیت شیعهاند) - سیصد سال پیش براى اینکه خرافات را برملا کند، کتابى به نام «کلثوم ننه» را نوشت، که الان هست. اخیراً هم دیدم مجدداً چاپ شده است...
ایشان با زبان طنز، معروفترین خرافات زمان خودش را به زبان فتواى فقهاى زنان درآورده و مىگوید زنان پنج فقیه بزرگ دارند! یکىاش، کلثوم ننه است! یکى، دده بزمآراست! یکى، بىبىشاه زینب است! یکى، فلان است. آن وقت از قول اینها مثلاً در باب محرم و نامحرم، در باب طهارت و نجاست و در باب انواع و اقسام چیزها، مطالبى را نقل مىکند. یعنى عالم دینى به این چیزها مىپردازد.
آیات پیرامون مبارزه با خرافات
ما خیال مىکنیم اگر با یک مطلبى که مورد عقیده مردم است و خرافى و خلاف واقع است، مقاومت کردیم، بر خلاف شئون روحانى عمل کردهایم؛ نه، شأن روحانى این است. همین آیهاى که الان خواندند: «الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه ولا یخشون احدا الّا اللَّه و کفى باللَّه حسیباً» در مورد چیست؟ این آیه در مبارزه با یک خرافه است. «و اذ تقول للّذى انعم اللَّه علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک واتّق اللَّه و تخفى فى نفسک مااللَّه مبدیه و تخشى النّاس واللَّه احقّ ان تخشاه فلمّا قضى زید منها وطرا زوّجناکها لکن لا یکون على المؤمنین حرج فى ازواج ادعیائهم اذا قضوا منهنّ وطرا»؛ این آیه مربوط به قضیه «زید» است.
آیه بعدى: «سنّة اللَّه فى الذّین خلوا من قبل و کان امراللَّه قدراً مقدورا. الّذین یبلّغون رسالات اللَّه و یخشونه و لایخشون احدا الّا اللَّه» راجع به یک خرافه است. پیغمبر اکرم از طریق جبرئیل مطلع شد که زینب (دختر عمهاش) که یک روزى براى مبارزه با اشرافیگرى، او را به عقد پسرخوانده آزاد شده خودش (یعنى زیدبن حارثه) درآورده بود، همسرش خواهد شد...
در مبارزه با خرافات شجاع باشید
در مبارزه با خرافات شجاع باشید. البته خرافه چیست؟ خود این مهم است. بعضیها هستند که حقایق دینى را هم به عنوان خرافه انکار مىکنند. ما کارى با آنها نداریم. آنچه که با کتاب و سنت متقن و معتبر ثابت شده، از دین است؛ چه حالا عقول بپسندند یا نپسندند. از این حمایت و دفاع کنید.
آنچه که با دلیل معتبر ثابت نشده است و با مبانى و اصول دینى معارضه ندارد، درباره آن ساکت بمانید. آنچه که با یکى از اصول دینى معارضه دارد و مدرک معتبرى ندارد، ردش کنید. این مىشود خرافه، و معیار خرافه این است. امروز شما ببینید مدعیان ارتباط با امام زمان و ارتباط با غیب، با شکلهاى مختلف در جامعه دارند کار مىکنند، البته این همه نشانه این است که گرایش به دین، یک عنصر اصلى در زندگى مردم است. مردم به مسائل دینى علاقه دارند که آدم خرافهساز مىرود خرافه درست مىکند؛ چون آن کالاى اصلى در اختیارش نیست، کالاى تقلبى را به میدان مىآورد تا اینکه مردم را جذب کند. این نشانه گرایش مردم به دین است، اما خوب، این خطرناک است.
در مقابله با خرافات و آن چیزهایى که از دین نیست، شجاع باشید و بگویید. ملاحظه اینکه حالا ممکن است کسى بدش بیاید یا ممکن است چه بکند، نکنید؛ که غالباً در مواردى انسان متأسفانه مىبیند که این مراعاتها هست.
بیانات در دیدار جمعى از اساتید، فضلا، مبلّغان و پژوهشگران حوزههاى علمیه کشور 08/09/1386
محورهای بیانات در این دیدار:
- حوزه علمیه باید مستقل از وزارت علوم و با اعتبار خودش به فارغالتحصیلان مدرک بدهد، اما باید از مدرکزدگی پرهیز کرد
- بایستى حتماً کتاب درسى تغییر کند؛ بایستى کارى کرد که همّ طلبه، فهمیدن مطلب باشد، نه فهمیدن عبارت
- اهمیت و ضرورت کارآمد بودن مدیریت و تاثیر آن روی ساختار تشکیلاتی حوزه
- اهمیت سیاستگذاری و ضرورت تدوین یک چشم انداز 20 ساله یا 10 ساله برای حوزه
- حتماً باید یک شوراى برنامهریزى براى حوزه وجود داشته باشد، یک هئیت برنامهریزِ واقف و آگاه از پیشرفتهاى برنامهریزى مدرن
- ضرورت آمارگیری: از طلاب حوزه، از سطوحشان، از مقدار و اندازه درکشان از درسى که خواندهاند، پیشرفت تحصیلىشان، از اینها آمارگیرى داشته باشیم، بدانیم زیردست مجموعه مدیریت حوزه چیست، با چى میخواهد کار کند
- مسئله آزاداندیشى: چرا کرسیهای آزاد اندیشی در قم تشکیل نمیشود؟
- مسئله منزلت اجتماعى فضلا و اساتید: هیئت علمى در قم تشکیل شود
- مدیران مدارس حوزههاى علمیه از سرتاسر کشور سمینارى تشکیل بدهند، دور هم جمع بشوند، تجربیات را منتقل کنند
- تشکیل یک مؤسسه آموزشى براى تبلیغات بینالمللى
- تجلیل و تعظیم منبر
1. پرهیز از مدرکزدگی و آفات مدرکگرایی
تحول را باید پذیرفت و آن را باید مدیریت کرد. خیلى باید مراقب بود. ببینید اینجا صحبت مدرک شد. بنده جزو کسانى هستم که از اوایل بر روى مدرک مستقل حوزهاى تکیه کردم، الان هم اصرار دارم. مدرک؛ خود حوزه با اعتبار خودش نه به اعتبار وزارت علوم؛ چون اعتبار حوزه عمیقتر، ثابتتر و مهمتر از اعتبار هر وزارتى است. با اعتبار خودش، حوزه مدرک بدهد. حالا اسم مدرک را هر چه میخواهند بگذارند.
بعضى از دوستان اعتراض کردند که چرا میگریزید از اسم دکترا و کارشناسى ارشد و اسمش را گذاشتهاید سطح سه و سطح چهار؛ اینها را من بحثى ندارم. اینها را بنشینند بحث کنند، هر جور تصمیم گرفتند، همان درست است؛ لیکن اصلِ مدرک را بنده قبول دارم، اما مدرکزدگى آفت مدرک است. طلبه براى مدرک درس بخواند، این عیب بزرگى است.
این، همان خط میانه تحول است. این، مدیریت تحول در زمینه مدرک. مدرک بدهید، اما از مدرکگرایى و مدرکزدگى که ما همیشه آن را عیب تعلیمات جدید میدانستیم، پرهیز کنید.
2. تغییرات کتب درسی: بایستى کارى کرد که همّ طلبه، فهمیدن مطلب باشد، نه فهمیدن عبارت
مسئله کتابهاى درسى را که آقایان مطرح کردند، کاملاً درست است. بنده در قم - در یکى از سفرها، ... در جلسه فضلا بحث کتاب درسى و تغییرات کتاب درسى را مطرح کردم، بلافاصله بازخوردش به من رسید؛ مخالفتها! - که البته این مخالفتها از طرف من نادانسته هم نبود، میدانستم عدهاى مخالف میکنند با این قضیه - تغییر کتاب درسى لازم است، حتماً هم باید تغییر پیدا کند؛ در این هیچ شکى نیست.
... الان هم بایستى حتماً کتاب درسى تغییر کند؛ بایستى کارى کرد که همّ طلبه، فهمیدن مطلب باشد، نه فهمیدن عبارت. هیچ هنرى نیست در اینکه ما عبارت را جورى مغلق بگیریم، یا اگر تعمداً هم مغلق نگیریم، بىمبالاتى کنیم که عبارت بشود مغلق، تا طلبه مبالغى وقتش صرف این کار بشود. این چه هنرى است؟ این چه لطفى دارد؟ چه خیرى در این نهفته است. نخیر، عبارت را آنچنان واضح بیان کنیم که آن کسى که استعداد فهمیدن مطلب را دارد، راحت از عبارت، مطلب را بفهمد. استاد هم براى تفهیم عبارت دچار مشکل نشود و فقط مطلب را بیان کند.
کفایه را تبدیل کنیم به کفایه جدید؛ چه اشکال دارد؟ مکاسب را که در او شیوه شیخ در بیان مطلب، دائم آمد و رفتِ اجتهادى است؛ چون درس خارجِ شیخ انصارى است ... خصوصیتش براى آن کسى که در درس خارج شیخ نشسته، خوب است؛ مطلب را دائم به این طرف بکشاند و به آن طرف بکشاند، دائم ابداع احتمال کند، اما براى کسى که میخواهد فقه استدلالى را از روى متن یاد بگیرد، نه؛ خوب نیست؛ طلبه دچار مشکل است - تسهیل کنند. همان مطالب شیخ را بیاورند در یک کتاب دیگرى، منتها سرراست و روشن. تحقیق شیخ را در هر مسئلهاى قشنگ بیان کنند، اما متعبد و مقید باشند به همان که شیخ بیان کرده؛ او را بیان کنند در این کتاب جدید. این میشود مکاسب جدید، که لازم است. حالا ممکن است مسئولین حوزه و مدیران حوزه و بعضى از برجستگان حوزه نپسندند و این کار نشود، اما یک روزى بدون تردید خواهد شد.
البته باید تحول مدیریت شود. باید توجه شود که مایه علمى رقیق نشود، سطح مطلب شیخ پایین نیاید، سطح مطلب آخوند در اصول پایین نیاید. طلبه در خلأ دانائى نسبت به این مبانى که امروز در فقه و اصول ما عناصر مهم و اثرگذارى هست، قرار نگیرد؛ ... بنابراین تحول ناگزیر است.
3. اهمیت و ضرورت کارآمد بودن مدیریت و تاثیر آن روی ساختار تشکیلاتی حوزه
حالا در زمینه تشکیلات هم، نظراتى هست. دوستان البته پیشنهادهائى کردید: اساسنامه نوشته شود، نظامنامه نوشته شود، چشمانداز نوشته شود؛ در بیانات آقایان بود. همهاش هم خوب است، همهاش هم درست است؛ منتها هیچکدام از اینها بدون یک مدیریت کارآمد امکانپذیر نیست. کلید همه اقدامهاى مثبت سازمان یافته قابل انتظارِ نتیجه که آدم بتواند نتیجه را از آنها انتظار ببرد، مدیریت است.
ما باید مدیریت را در حوزه تکمیل کنیم. خوب، خوشبختانه در این سالهاى اخیر بحث شوراى عالى مدیریت و بحث نهاد مدیریت در حوزه مورد قبول قرار گرفت و اقدام شد و فوائد و برکاتش را هم دارید مىبینید. ... دوازده تا انجمن تخصصى در حوزه هست؛ انجمن علمى تخصصى. خیلى جالب است. ... انجمن علمى اقتصاد، انجمن علمى روانشناسى، انجمن علمى رجال، انجمن علمى تاریخ. این کارِ مدیریت است. اگر مدیریت نبود، چنین چیزى پیش نمىآمد، لیکن به آنچه که تاکنون در زمینه تشکیلاتدهى و سازماندهى در حوزه انجام گرفته، مطلقاً نباید اکتفاء کرد. ما نواقصى داریم.
4. اهمیت سیاستگذاری و ضرورت تدوین یک چشم انداز 20 ساله یا 10 ساله برای حوزه/ ضرورت تمرکز شورای عالی حوزه
اولاً شوراى عالى باید به مسئله سیاستگذارى خیلى اهمیت بدهد. مهمترین کار در مراحل اول و مراحل اصولى، سیاستگذارى است در حوزههاى علمیه. این سیاستگذارى ابعاد گوناگونى دارد. ما مگر نمیگوئیم میخواهیم علم تولید بشود و پیشرفت کند، خوب کدام علم؟ معناى پیشرفت علم فقه چیست؟ معناى پیشرفت علم اصول مثلاً چیست؟ پیشرفت کند یعنى چه؟ سمت و سوى این پیشرفت به سوى چیست؟ اینها همه سئوالهائى است که پاسخ لازم دارد. سیاستهائى که در مرکز شوراى عالى نهاده میشود، به این سئوالها پاسخ میگوید.
خوب، کِى میتواند شوراى عالى این کار را انجام بدهد؟ وقتى که افراد محترم شوراى عالى براى این کار فرصت کافى بگذارند؛ یعنى عضویت در شوراى عالى حوزه یک شأنى در کنار شئون اصلى به عنوان شأن فرعى نباشد.
چشمانداز روشنى براى آینده حوزه علمیه باید ترسیم شود. همانطور که در مسائل کشور چشمانداز بیست ساله تدوین شد، بیائید یک چشم انداز بیست ساله، ده ساله براى حوزه تشکیل بدهید. این کارِ شوراى عالى حوزه علمیه است.
خوب، کِى میتواند شوراى عالى این کار را انجام بدهد؟ وقتى که افراد محترم شوراى عالى براى این کار فرصت کافى بگذارند؛ متفرق باشند؛ یعنى عضویت در شوراى عالى حوزه یک شأنى در کنار شئون اصلى به عنوان شأن فرعى نباشد.
دوم اینکه باید یک بدنه کارشناسى بسیار قوى داشته باشند. خوشبختانه در حوزه ما این بدنه کارشناسى را داریم. اینها یقیناً یک بدنه کارشناسى خودکفا را تشکیل میدهند. ما از جهت مسائل حوزهاى، هیچ احتیاجى به کس دیگرى نداریم و میتوان از این فضلا استفاده کرد، البته این بدنه کارشناسى باید کار کنند، تلاش کنند.
5. حتماً باید یک شوراى برنامهریزى براى حوزه وجود داشته باشد، یک هئیت برنامهریزِ واقف و آگاه از پیشرفتهاى برنامهریزى مدرن
در زمینه تشکیلات حوزه و سازماندهى حوزه و در کنار شوراىعالى، مسئله نهاد مدیریت حوزه است، که بسیار مهم است. حتماً باید یک شوراى برنامهریزى براى حوزه وجود داشته باشد. همینى که در بیانات آقایان هم بود که برنامهها گاهى ناهمخوانند. یا آن خواهرمان در زمینه برنامههاى مربوط به خواهران گفتند که در سطوح مختلف، برنامهها غیر منعطف است. این کاملاً اشکالات واردى است. کى میتواند این اشکالات را برطرف کند؟ یک هئیت برنامهریزِ واقف و آگاه از پیشرفتهاى برنامهریزى مدرن.
امروز برنامهریزى، یک کار علمى است؛ مثل بقیه کارهاى علمى. یک هنر ذاتى و قریحهاى نیست فقط؛ اگر چه حالا آن هم بىتأثیر نیست، اما امروز یک کارِ علمى است. از کسانى که تخصص این کار را دارند، استفاده بشود؛ در همان بدنه کارشناسى حضور پیدا کنند، برنامهریزى کنند.
6. ضرورت آمارگیری از حوزه و روحانیون
یکى از کارهائى که در سازماندهى حوزه لازم است، آمارگیرى است... ما از حوزه آمار درستى نداریم. به طریق اولى، آنوقت از مجموعه روحانیت در کشور آمار درستى نداریم. تعداد روحانیون در کشور، حدود تحصیلى اینها، میزان فضل اینها، توانائیهاى تبلیغى اینها، تأثیرگذارى اینها در محیطشان؛ اینها چیزهائى است که اصلاً در آمارهاى ما، در اطلاعات ما منعکس نیست؛ ما آمارگیرى نداریم؛ آمارگیرى هم یک دانش است.
یکى از کارهائى که باید حتماً انجام بگیرد، سریع هم باید شروع بشود و چند سال هم طول خواهد کشید، اما برکاتش خیلى زیاد خواهد بود، همین مسئله آمارگیرى است. ... بدانیم زیردست مجموعه مدیریت حوزه چیست، با چى میخواهد کار کند. ... آنوقت دنبال آمارگیرى، نظام ارزشیابى پیش مىآید؛ این هم یکى از چیزهائى است که در مسئله سازماندهى عرض میکنیم.
7. مسئله آزاداندیشى
یکى از موضوعاتى که حتماً لازم است من عرض بکنم، مسئله آزاداندیشى است که در بعضى از صحبتهاى آقایان بود. چرا این کرسیهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمیشود؟ چه اشکالى دارد؟ حوزههاى علمیه ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشىِ علمى بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم در حوزههاى درسىِ غیر حوزه علمیه، که شاگرد پاى درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنى و غرض و مرض نکند. ...
در حوزههاى علمیه ما، بزرگانى وجود داشتهاند که هم در فقه سلیقهها و مناهج گوناگونى را میپیمودند، هم در برخى از مسائل اصولىتر؛ فیلسوف بود، عارف بود، فقیه بود، اینها در کنار هم زندگى میکردند، با هم کار میکردند؛ سابقه حوزههاى ما اینجورى است. یکى، یک مبناى علمى داشت، دیگرى آن را قبول نداشت.
8. مسئله منزلت اجتماعى فضلا و اساتید: هیئت علمى در قم تشکیل شود
یکى هم مسئله منزلت اجتماعى فضلا و اساتید است که این هم جزو مشکلات ماست. حالا یک پیشنهادى بعضى از دوستان کردند که حالا من مطرح میکنم و او اینکه هیئت علمى در قم تشکیل شود؛ یعنى هیئتهاى علمى براى سطوح مختلف، براى رشتههاى مختلف رسمیت پیدا کنند که یک نفرى به یک حدى که رسید، از یک آزمونى که عبور کرد، جزو هیئت علمى قم بشود. این یک عنوانى باشد.
از جمله پیشنهادهایى که شد و من خوشم مىآید و میپسندم، این است که مدیران مدارس از سرتاسر کشور - مدارس حوزههاى علمیه - سمینارى تشکیل بدهند، دور هم جمع بشوند، تجربیات را منتقل کنند؛ اینها خیلى خوب است.
تشکیل یک مؤسسه آموزشى است براى تبلیغات بینالمللى
یکى از پیشنهادهائى که آقایان کردید و من میپسندم، تشکیل یک مؤسسه آموزشى است براى تبلیغات بینالمللى. البته این را بنده اگر بخواهم درست به یاد بیاورم، شاید حدود چهارده پانزده سال قبل مطرح کردم. در آنوقت یکى از آقایانِ بزرگان حوزه که امروز بحمداللَّه حیات بابرکتشان ادامه دارد، یک بیمارىاى پیدا کردند، رفتند خارج از کشور - یکى از کشورهاى اروپائى - براى معالجه. در آنجا جوانها و دانشجوها و ایرانیها به ایشان مراجعه کردند که آقا مثلاً بیائید اینجا در فلان جلسه صحبت کنید، بیائید فلانجا سخنرانى کنید. یک ماه یا بیشتر این آقاى بزرگوار و محترم را نگه داشتند و ایشان نیازها را دید. بعد که ایشان آمدند اینجا، از من وقت ملاقات خواستند ... که آقا چرا شما به این نیازها جواب نمیدهید؟ چرا پاسخ نمیدهید؟ این همه نیاز هست. ... دست ما هم خالى است؛ حالا الان این گوى و این میدان.
9. تجلیل و تعظیم منبر
در زمینه منبر هم که آقایان گفتند، این از آن حرفهاى همیشگى بنده است. جزو ترجیعبندهاى همیشگى حرف ما، همین مسئله تجلیل و تعظیم منبر است و اهمیت منبر و تربیت مبلّغ. ... شروع کنید. البته مشکلات خیلى زیاد دارد، حالا وارد کار که شدید، با مشکلات یواشیواش آقایان آشنا میشوند، ولیکن من معتقدم از همه این مشکلات، شما میتوانید با نیروى جوانى و با نیروى عزم و اراده و با ایمانى که دارید، عبور کنید.
ادامه دارد...