آخرین اخبار:
کد خبر:۲۲۷۲۱۱
شعر فریبا یوسفی در ذم شاه؛

با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این

با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این/ پس همین که می‌گیری انتقام، می‌خندی/ با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این/ دست هر که بر سینه، شد سلام، می‌خندی ...
با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو»، فریبا یوسفی، شاعر جوان و انقلابی کشورمان در فضای انقلابی این دوران و شرایط شکسته شدن ابهت محمدرضا پهلوی، شعری سروده و در وبلاگ شخصی خود گذاشته است.

 

متن این شعر به شرح ذیل است:

 

مثل کودکی نوپا از دو گام می‌خندی

 بی‌دوام می‌گریی، بی‌دوام می‌خندی

 

دل‌خوشی به اسبابی کودکانه و رنگین

 درد نان نداری از شوق نام می‌خندی

 

ذم شبه مدح است این، ذم مرد بی‌درد است

 مدح و ذم چه می‌دانی، از کدام می‌خندی؟

 

با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این

 پس همین که می‌گیری انتقام، می‌خندی

 

با خودت می‌اندیشی که بزرگ یعنی این

 دست هر که بر سینه، شد سلام، می‌خندی

 

اخم می‌کنی وقتی ناشناس می‌مانی

 از سپاس و تقدیر و احترام می‌خندی

 

نقش عشق را بازی می‌کنی و معلوم است

بس که خام می‌گریی، بس که خام می‌خندی

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
پربازدیدترین آخرین اخبار