گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» ساجده مقدمی؛ از میانه قرن چهارم میلادى به آن سو امپراتورى روم قادر به انتظام بخشیدن به امور نبود و به سبب شورش بردگان و کشاورزان تضعیف شده بود. دهقانان به سبب مالیات هاى گزاف مجبور شدند زمین هاى خود را به مالکان عمده بفروشند و به صورت کوچ نشین درآیند و یا وابسته به زمین شوند و با زمین خرید و فروش شوند.
اکثریت جمعیت امپراتورى که تحت فشارهاى مالیاتى و نابرابرىهاى طبقاتى در اوضاع وخیمى به سر مى بردند از حکومت ناراضى گشته و به فاتحان ژرمن که از اواخر سده چهارم به سوى قلمرو امپراتورى روم غربى سرازیر مى شدند؛ به دیده نجات بخشان خود نگریسته و از آنها استقبال کردند.
در جریان تاخت و تازهاى قبایل ژرمن به قلمرو امپراتورى، شهرها با خاک یکسان شد و پیشهها از بین رفتند و تجارت نیز به حالت رکود درآمد، اما در این هنگام که شهرها ویران شده بود؛ کشاورزى مسیر رو به تعالى خود را مى پیمود.
ژرمن ها پیش از روى آوردن به قلمرو امپراتورى روم غربى با کشت و کار آشنا بودند و بدین سان کشاورزى را مورد توجه قرار دادند. در این صورت مزارع و زمین هاى مناسب کشاورزى اهمیت یافت و جمعیت دهقانان رو به افزایش گذارد.
به سبب تصاحب اموال ثروتمندان رومى از سوى سرکردگان و جنگجویان ژرمن، طبقه توانگرى در میان آنان پدیدار شد که در نتیجه فتوحاتى بیشتر، زمین هاى فزونترى به دست مى آوردند و بر ثروت خود مى افزودند.
براى حفظ این ثروت ناگزیر به استخدام دسته هایى از نظامیان شدند که براى حفظ وفادارى آنها و در قبال خدمات نظامى ایشان، واگذار کردن قطعه زمینهاى رعایا به آنان تنها راه موجود تلقى شد و بدین ترتیب دهقانان به تدریج املاک خود را از دست داده و ناگزیر به کار در زمینى که پیش از این متعلق به خودشان بود، شدند.
اصلى ترین اشتغال مردم در قرون وسطى کشاورزى بود و زمین منبع اصلى ثروت به شمار مى رفت. طى قرون نهم و دهم میلادى، تمام زمین هاى اروپاى غربى- مزارع، جنگلها و زمین هاى بایر - به زمینداران بزرگ تعلق یافت.
املاک به انضمام افرادى که در آنجا مشغول به کار بودند فئود (اقطاع) نامیده مى شد و صاحبان زمینها و رعایا را فئودال مى نامیدند. نیازهاى زندگى دهقانان و اربابان عملاً در داخل ملک فئودال تهیه و تولید مى شد و از اقتصاد طبیعى امرار معاش صورت مى گرفت.
در چنین نظام اقتصادىاى؛ خرید و فروش و مبادلات کالا به ندرت صورت مى گرفت. در نتیجه خودکفایى و عدم احساس نیاز، ایجاد رابطه اى دوسویه با مناطق همجوار فراهم نگشت، اما با این حال ابزار کشاورزى که در سده هاى میانه آغازین در سطح نازلى از تکامل قرار داشت به تدریج از نظر کیفى بهبود یافت و شیوه هاى کارآمدترى در کشاورزى پدیدار شد.
با وجود تسلط نظام اقتصاد طبیعى، در هر ملکى مردم بى آنکه با ساکنین املاک دیگر ارتباطى داشته باشند، به زندگى خود ادامه مى دادند، اما در سوى دیگر اروپا، امپراتورى روم شرقى مسیر دیگرى پیمود.
پیدایش شهرهای بزرگ
در قلمرو امپراتورى بیزانس به سبب گسترش مناسبات تجارى شهرهاى بزرگى پدید آمد که محل فعالیت پیشه وران و بازرگانان بود .با کاهش وسعت جنگل ها به منظور ایجاد مزارع و افزایش اراضى مزروعى، به کارگیرى ابزارآلات فلزى براى بهره فزونتر از زمین هاى کشاورزى مورد نظر واقع شد. با گذشت زمان صنعتگران ماهرى از میان دهقانان برخاستند و بدین سان اشتغال به پیشه هاى جدید ایجاد شد.
در نتیجه جدا شدن پیشهها از کشاورزى، شهرها پدید آمد و رشد یافت که برخلاف روستاها که ساکنان آن به کشت و زرع مى پرداختند، مرکز داد و ستد و تجارت شد. پیشرفت اقتصادى در اروپاى غربى، موجب پیدایش شهرهایى شد که مرکز مبادلات تجارى گردیدند. بانیان این شهرها روستائیانى بودند که هریک در پیشه اى مهارت کسب کرده بودند و به تدریج در پى مبارزات پیگیر شهرنشینان علیه فئودال ها، آزادى خود را به دست آوردند.
در چنین صورتى کشاورزى و پیشه ها با شتاب پیشرفت کرد، اما همچنان مبارزات طبقاتى در جامعه فئودالى با شدت ادامه داشت. به موازات تشدید بهره کشى فئودالى، مبارزات دهقانان نیز علیه اشراف زمین دار دنبال شد.
رشد شهرها و پیشرفت بازرگانى در اروپاى غربى راه را براى تشکیل دولتهاى متمرکز هموار کرد که هم به سود شهرنشینان بود و هم منافع روستائیان را دربر داشت. به دنبال نائل آمدن کشورهاى اروپاى غربى در ایجاد دولتهاى متمرکز، کشمکش هاى داخلى از میان رفت و همین امر سبب پیشرفت بیشتر کشورهاى اروپایى شد.
در قرن شانزدهم و نیمه نخست قرن هفدهم، نظام فئودالى هنوز نظام مسلط اروپاى غربى بود و فئودالها و دهقانان طبقات اصلى به شمار مى رفتند، اما در کشورهاى پیشرفته؛ موسسات بزرگ تولیدى به وجود آمد که منجر به شکل گیرى طبقات نوین بورژوازى و کارگران مزدگیر شد.
تولد بورژوازی
بورژوازى طبقه جدیدى با جهان بینى نوینى بود که زاییده رشد مناسبات تجارى و روند صعودى بازرگانى بود. فرهنگ اروپاى غربى که در سدههاى پانزدهم و شانزدهم به سرعت مسیر تعالى را مى پیمود، پیوندى ناگسستنى با پیدایى طبقه نوخاسته بورژوازى داشت. بورژوازى در نخستین مراحل تکوین خود توجهى خاص به پیشرفت و تکامل دانش داشت و از آموزه هاى جدید حمایت مى کرد.
به تدریج ایدئولوژى طبقه نوظهور بورژوازى بر آراى روشنفکران عصر استوار شد. دانشمندان با مردود شمردن ادعاهاى روحانیون مسیحى درباره دنیا به مطالعه دقیق طبیعت پرداختند و با آشکار ساختن واقعیات زندگى، آموزه هاى کلیسا را که انسان را بى اختیار و نیروهاى ماوراء الطبیعه را قادر مطلق مى شناخت، یک سره به سخره گرفتند.
بازگشت به فرهنگ باستانی
فرهنگ باستانى به رغم آثار بى روح و خشک دینى قرون وسطى سرشار از ذوق انسانى بود. فرهنگ باستانى که در نتیجه دشمنى و خصومت کلیسا قرنها مطرود شده بود، دگر باره مورد مطالعه و پژوهش واقع شد و بدین ترتیب اروپا خود را در مواجهه با مسیرى یافت که مىبایست ضمن لزوم حضور فعال و اندیشمندانه، هرگز از گذشته درخشان خود فاصله نگیرد (رنسانس). فرهنگ رنسانس با کوله بارى از تجربیات سده هاى میانه و تعالى قرون پیشین رشد و تکامل یافت. در سدههاى پانزدهم و شانزدهم توجه اغلب دانشمندان به فرهنگ یونان و روم باستان معطوف شد.
اضمحلال نظام فئودالی
اروپا در سالهاى قرون میانه در کشاکش مبارزهاى سرسختانه بود، دورهاى که در آن مناسبات سرمایه دارى در اروپاى غربى رو به رشد گذارد و نظام فئودالى رو به اضمحلال رفت. موسسات تولیدى در کنار کارگاههاى کوچک بنیان نهاده شدند و سبب ظهور بورژوازى گردیدند که موجب تحولات مهمى در سطح جهانى شد.
با سقوط قسطنطنیه در 1453 میلادى و تصرف جاده هاى بازرگانى آسیاى صغیر و سوریه از سوى ترکان عثمانى، اروپائیان در اندیشه یافتن بازارهایى براى فروش کالاها و نیز برقرارى داد و ستد و گسترش تجارت، اقدام به سفرهاى دریایى کردند که در پى آن، اکتشافات جغرافیایى حاصل آمد.
پیش از قرن شانزدهم، راههاى عمده بازرگانى اروپا از مدیترانه مىگذشت، اما اکتشافات جدید جغرافیایى راههاى بازرگانى را از مدیترانه به اقیانوسها کشانید و سبب فراهم آمدن ثروت بیشترى براى بازرگانان و تجار شد. با نضج گرفتن و قوام یافتن بورژوازى شیوه نوینى از زندگى مورد نظر قرار گرفت و بستر را براى رشد علوم و صنایع جدید و دورى گزیدن از تعصبات و آموزه هاى قرون پیشین (وسطى) هموار کرد.
گذار از نظام پوسیده فئودالى به نظام مترقى سرمایه دارى
با پیدایى بورژوازى ناگزیر نظام فئودالى مسیر زوال پیمود، اما همچنان نظام کهن، مقاومت سرسختانه اى از خود نشان مىداد. با شیوع اندیشه هاى ناشى از جنبش رفرماسیون در اروپا حکومتهاى مطلقهاى که در اواخر سدههاى میانه تحکیم یافته بودند، قادر به سرکوب جنبش هاى مردمى و ایجاد ممانعت از گسترش نگرش هاى نوین علمى نبودند و در حقیقت انقلابات بورژوازى که یک به یک در کشورهاى اروپایى چهره مى نمود، براى گذار از نظام پوسیده فئودالى به نظام مترقى سرمایه دارى اجتناب ناپذیر بود.
لغت شناسی فئودالیسم
فئودالیسم نام نظام اقتصادی- اجتماعیای است که در قرون وسطای مسیحی در اروپا حاکمیت داشته است. به لحاظ لغوی، فئودالیسم از واژه «فئو» گرفته شده که به معنای قطعهزمین است، فئودالیسم در واقع نحوی نظام زمینداری است.
ویژگی این سیستم این است که هر قسمت بزرگ از اراضی کشور به نام املاک در تصرف یکی از اشراف فئودال یا زمیندار قرار داشته است که این زمین از طرف پادشاه و یا زمیندار بزرگتری که «سینیور» نامیده میشود به او واگذار گردیده است.
فئودالِ صاحب املاک در مقابل قطعهزمینی که دریافت داشته است، باید وظایفی را در برابر پادشاه یا «سینیور» خود انجام دهد. این وظایف شامل پرداخت مبلغی پول و مالیات یا تهیهی سرباز و سپاه برای هنگام جنگ و یا همهی این امور میگردیده است.
«سرواژ»: نظام فئودالیسم مبتنی بر «سِرفداری»
اشراف فئودال علاوه بر زمینی که در اختیار داشتند هر یک صاحب تعدادی «رعیت» نیز بودند که در اروپا این رعیتها وابسته به زمین بوده و با زمین خرید و فروش میشدهاند و «سِرف» نامیده میشدند. نظام فئودالیسم مبتنی بر «سِرفداری» را که در قرون وسطی در اروپا رایج بود، «سرواژ» مینامند.
فئودالها از «سرف» های خود مالیاتهای جنسی یا نقدی دریافت میکردند و روستائیان وابسته به زمین برای ارباب و در زمینهای ارباب فئودال کار میکردند و بعضاً برای خود هم قطعهزمین کوچکی یا چند عدد مرغ و خروس داشتند. در رأس سلسلهمراتب فئودالی، شخص پادشاه قرار داشت که اگرچه به لحاظ صوری و تشریفاتی صاحب اختیاراتی بود؛ اما عملاً قدرت اشراف فئودال، دامنهی اختیارات او را محدود میکرد.
قانون اساسی اقتصاد فئودالی
قانون اساسی اقتصاد فئودالی عبارت است از تولید محصول اضافی برای تامین نیازهای ارباب فئودال و بهرهکشی رعیت های وابسته بر اساس مالکیت محدود او نسبت به رعیت ها از طریق بیگاری , بهره جنسی و نقدی و گونه های دیگر عوارض و مالیات ها . اکنون صفت فئودالی در مورد هر سازمانی به کار می رود که در آن قدرت انحصاری پدید آمده و موجبات سوئ استفاده فراهم باشد و موجب شود شخص در چارچوب آن از امتیازات کسب شده به نفع خود و به منظور حفظ سلطه اش استفاده کند.
به هر حال، فئودالیسم از حدود قرن پنجم میلادی تا قرن پانزدهم و در برخی مناطق قرون شانزدهم میلادی در اروپا، نظام حاکم بود و با ظهور رنسانس و سرمایهسالاری عصر جدید، تقریباً منقرض شد.
منابع :
1.فرهنگ علوم سیاسی, علی آقا بخشی, ص 243-244
2.شکل گیری دولت مدرن، دیوید هلد، عباس مخبر،نشر آگه
3. نقش ها، شهریار زرشناس، باشگاه اندیشه