گروه دین و اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - ساجده مقدمی؛ زمانى که استعمار غرب نتوانست از طریق تجاوزات و جنگ هاى پیاپى، که صدها سال به طول کشید و در تاریخ از آن به جنگ هاى صلیبى یاد مىشود، بر کشورهاى اسلامى چیره شود، تجاوز خود را بر دیار اسلام پایان نداد، بلکه با وسایل و شیوه هاى نوینى (غیر از جنگ و کشتار) اهداف خود را دنبال نمود. از جمله القائات فکرى براى رسیدن به این هدف، پرورش اندیشه ملى گرایى بود، که ابزار بنیادى این روش به حساب مى آمد و به سان عقیده اى نوین به عنوان جایگزین اسلام بر مسلمانان عرضه شد. مسیونر معروف ساموئل زویمر در این باره مىگوید: «نخستین کار براى ریشه کن ساختن اسلام، ایجاد قومیت است.»
ناسیونالیسم عربى
در چنین شرایطى مسیونرها از نقاط مختلف غرب، به ویژه از فرانسه، بریتانیا و ایالات متحده آمریکا، به کشورهاى عربى اعزام شدند و براى خود مراکزى در کشور شام ایجاد کردند.
جورج آنتونیوس معتقد است: «تاریخ جنبش ناسیونالیسم عربى، نخست در سرزمین شام به سال 1847 با پایه گذارى یک انجمن در بیروت با اعضاى اندک و با نظارت آمریکا پدید آمد.» در ادامه، حرکتى پدید آمد که غرب آن را ترویج مى کرد و اعراب مسیحى آن را در دامن خود رشد مىدادند و به تدریج، زمینه جذب مسلمانان را فراهم آوردند و از سه ابزار اساسى ذیل براى گسترش جنبش ملىگرایى بهره گرفتند:
1. رسانه هاى جمعى؛
2. احزاب، سازمان ها، گروه ها و انجمن ها؛
3. آموزش و پرورش.
مدعیان اصلى اندیشه ملىگرایى عربى از دانشگاه آمریکایى بیروت برخاستند
گسترش ملى گرایى عربى توسط مشهورترین روزنامه نگاران لبنانى صورت پذیرفت و مطبوعات لبنان در داخل و خارج، به عنوان پیشتازان مسابقه گسترش ملى گرایى عربى شناخته شدند. دومین ابزار توسعه جنبش ملى گرایى عربى، استفاده از مراکز تعلیم و تربیت بود که مدعیان اصلى اندیشه ملىگرایى عربى از دانشگاه امریکایى بیروت برخاستند.
بیش از نود درصد رهبران جنبش ملىگرایى عربى از افرادى بودند که فارغ التحصیل دانشگاه بیروت یعنى دانشگاه انجیلى سابق سوریه بودند. این دانشگاه هم اینک نیز به فعالیت هاى خود در هدایت کشورهاى منطقه خاورمیانه ادامه مى دهد.
استعمارگران غربى به خوبى از نقش تعلیم و تربیت در غرب زدگى امت اسلامى و تهى ساختن شخصیت و ذوب کردن اصالت و مسخ فرهنگ و تمدن آنان آگاه بودند و نیک مى دانند که تنها از طریق جذب افکار و اندیشه ها به سوى خود، با همان کیفیت و مقصد موردنظر آنان، مى توانند به خواست هاى خود نایل شوند. چه در غیر این صورت، امکان حاکمیت و بسط نفوذ خود را بر مسلمانان به دست نخواهند آورد.
به هوش باش از علمى که مى آموزى، چرا که علم قادر است روح ملتى را به تمامى از میان بردارد
علامه محمد اقبال در این زمینه مى گوید: «به هوش باش از علمى که مى آموزى؛ چرا که علم قادر است روح ملتى را به تمامى از میان بردارد. علم چون شعله اى گدازان است که مس کالبد موجود زنده را ذوب کرده و سپس آن گونه که مى خواهد آن را مىپروراند. تأثیرگذارىِ نیروى علم از هر عنصرى بیش تر است علم قادر است که ملت کاملى را به مشتى خاک مبدل سازد.»
وطن پرستی یا وطن دوستی
ملى گرایى و به تعبیر عربى «الوطنیه» یعنى میهندوستى و یا حب الوطن یا دوستى فامیل و خویشان و خانواده، نه تنها در اسلام مذموم نیست، بلکه مورد سفارش نیز واقع شده است، اما ملى گرایى، گاه به معنى «القومیة» یعنى گرایش شدید به نژادپرستى است. در این مورد، دانشمندان علوم اجتماعى معتقدند که وطن دوستى با وطن پرستى متفاوت است. وطن پرستى بیراهه است، ولى وطن دوستى محرک و زمینه ساز و مشوق توسعه یافتگى است.
یک قاعده ثابت در میان کشورهاى توسعه یافته این است که در این ممالک عموم مردم، علاقه شدیدى به تاریخ، آداب و رسوم و محدوده جغرافیایى خود دارند و اساساً در جامعه اى که وطن دوستى نباشد، انگیزه اى براى خدمت، رشد، توسعه یافتگى وجود نخواهد داشت.
در حدیثى از امام على بن الحسین (علیه السلام ) مىخوانیم که وقتى از حضرت درباره «عصبیت» سؤال کردند، فرمود: «تعصبى که موجب گناه است این است که انسان بدان قوم خود را از نیکان قوم دیگر برتر بشمرد ولى دوست داشتن قوم خود تعصب نیست، تعصب آن است که آنها را در ظلم و ستم یارى کند.»
بهترین راه مبارزه با این خوى زشت و طریق نجات از این مهلکه بزرگ، تلاش و کوشش براى بالا بردن سطح فرهنگ و فکر و ایمان هر قوم و جمعیت است.
یکى از اندیشمندان مسلمان پیرامون مسائل اسلام و ملیت مى گوید: «اسلام نه تنها ملت هاى کنونى را نفى نمىکند، بلکه آنان را مورد شناسایى قرار مى دهد و بر همین اساس نیز نظریه خود را بنا مى نهد. تحقق این نظریه با یک شیوه علمى صحیح مبتنى بر دو رکن است:
توجه به اندیشه دیگران و گزینش صحیح: «همانا گرامى ترین شما نزد خدا، باتقواترین شماست.» (حجرات: 13) منظور از «ارزش ها»، معیارهایى است که به وسیله آن مى توان انسان ها را مورد ارزیابى قرار داد و نوعى ترتب، تقدم و برترى در بین آنان ایجاد نمود. در زندگى اجتماعى بسیارى چیزها هست که ما را به سوى برابرى سوق مى دهد، اما معیارى که در اسلام اساس ارزش ها را تشکیل مى دهد تقواست و در واقع، تقوا ملاک دوستى، دشمنى، انکار، برابرى، تفاوت و بسیارى از شئون زندگى اجتماعى است.
اساس ارزش ها در اسلام، تقوا و پایدارى نسبت به اوامر و نواهى الهى است. تقوا میزانى است که به وسیله آن افراد و اجتماعات و ملیت ها را مى توان ارزیابى کرد. تقوا به عنوان اساس و بنیانى است که باید محور تمام حرکت هاى انسانى قرار گیرد. حرکت هاى سیاسى، اقتصادى و اجتماعى و به طور کلى همه تلاش هاى انسانى باید بر پایه تقوا هدایت شود. هرکارى که براساس تقوا انجام نگیرد، در واقع، بر پایههایى از آتش قرار گرفته که هر آن امکان فروریختن آن وجود دارد.»
انترناسیونالیسم اسلامى (حکومت جهانى اسلام)
حقیقت گرایش و اندیشه تشکیل حکومت جهانى، ریشه در پیدایش ادیان الهى و آسمانى دارد و در واقع، منادى وحدت جهانى و امت واحده، ادیان الهى هستند. خداوند متعال در قرآن خطاب به حضرت ابراهیم (علیه السلام) مى فرماید: «انى جاعلک للناس اماماً» (بقره: 124) در این جا، قرآن حضرت ابراهیم را به قریه، شهر و یا کشور خاصى محدود نمى کند، بلکه مى فرماید: تو را امام و رهبر قرار دادیم و این نکته حکایت از این مى کند که حضرت ابراهیم (علیه السلام) براى همه مردم مبعوث شده است و از سوى خداى متعال، مأمور است تا همه مردم را متحد کند.
نیز قرآن مى فرماید: «کان الناس امة واحدة فبعث اللّه النبیین مبشرین و منذرین» (بقره: 213)، مردم پیش از بعثت انبیا، همه یک امت بودند، به خاطر اختلافى که در میان آن ها افتاد؛ خداوند انبیایى براى بشارت و انذار برگزید.
و در تأیید این سخن مى فرماید: «و ما کان الناس الا امة واحدة فاختلفوا و لولا کلمة سبقت من ربک لقضى بینهم فیما فیه یختلفون» (یونس: 19)
از دو آیه فوق فهمیده مى شود که نخست مردم امتى واحد بودند و خداوند براى هدایت این امت کتابهاى آسمانى را توسط پیامبران فرستاد که در آن ها به مردم حکم شده بود به سوى صراط مستقیم، که موجب سعادت و صلاح دنیا و آخرت بود، حرکت کنند. اما مردم خود به نزاع و اختلاف پرداختند.
آرى! «در ابتداى خلقت، خداوند متعال واحد بودن امت را به عنوان یک اصل براى نیل به کمال ذکر مى کند؛ چرا که وحدانیت امت یک اصل فطرى در وجود انسان است.» و به همین دلیل نظام بشرى مسیرى در جهت وحدت طى مى کند. در این مسیر، همه عناصر انسانى و غیرانسانى که در دیگر مخلوقات متجلى است، مسیر تکاملى خود را براى وحدت طى مى کنند و خداوند متعال نیز این مسیر تکوینى را در شریعت توسط انبیا و با هدف استقرار یک وحدت جهانى، که همانا امت واحده باشد، به طرق مختلف تأکید کرده و آن را در ذات و فطرت خلقت نهاده است. طبعاً در این مسیر، عده اى طغیانگر هستند که با ایجاد شبهه و سپس اقدامات متعدد از طرق مختلف به ایجاد تفرقه و تکثر در امت واحده اقدام مى کنند.
تحقق حکومت واحد جهانى امرى است که قرآن کریم آن را براساس اجتماع همه ملت ها در یک تشکل منظم بیان کرده و اساس حکومت و احراز شناسایى تعدد ملت ها، از آن سرچشمه گرفته است. اگر در ارتباط با موضوع تعدد ملت ها دچار انحراف نشویم و برخورد صحیح با آن داشته باشیم، حکومت واحد به عنوان یک تمدن مبتنى بر دو اصل توحید و تقواست.
خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «همانا من پروردگار شما هستم، مرا پرستش کنید!» (انبیاء: 25) و «برترین شما نزد پروردگارتان، باتقواترین شماست.» (حجرات: 13)
منابع:
1.اسلام وناسیونالیسم ،سید احمد هاشمی،ماهنامه / معرفت / شماره 34، ویژه نامه جامعه شناسی
2.ملى گرایى (ناسیونالیسم) از دیدگاه اسلام،محسن غرویان،ماهنامه / معرفت / شماره 50، ویژه نامه روانشناسی
3.قومیت، ناسیونالیسم قومی و امنیت ملی، سمیه بینش،هفته نامه / پگاه حوزه / 1387 / شماره 231، اردیبهشت 1387/02/00
4.راه نجات از ناسیونالیسم جاهلی، سایت خبری / جهان نیوز 1390/4/4
5.اسلام سیاسی و ناسیونالیسم،یعقوب نعمتی وروجنی،: / روزنامه / رسالت 1387/11/22