گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»- مریم عظیمی؛ در بحث های پیشین در بررسی مکتب مارکسیسم، علل پیدایش این مکتب را بررسی کرده و گفتیم که فلسفه مارکسیستی به سه بخش فلسفه جدلی یا دیالکتیک، فلسفه مادی گرا یا ماتریالیسم فلسفی و فلسفه پراکسیس یا ماتریالیسم تاریخی تقسیم می شود.
پس از توضیح و تفسیر این سه بخش به بیان دوران های پنجگانه مارکسیسم پرداختیم و در این قسمت به بررسی انتقادی مارکسیسم می نشینیم و پاره ای چند از نقائصی که در این مکتب وجود دارد را مطرح می کنیم.
نخستین پرسشی که در تحلیل مارکسیسم به میان می آید، این است که به چه سبب مارکسیسم در جهان تا این حد اهمیت کسب کرده است؟ و چرا هنوز برای قشرهایی از جوامع دارای جاذبه است؟ در پاسخ به پرسش فوق سه جنبه در مارکسیسم، به عنوان عوامل اساسی برانگیزاننده رنجبران و تحصیل کردگان، برای پذیرش این ایدئولوژی قابل ذکر است:
1. مخالفت با استثمار
2. انقلابی بودن
3. علمی نمودن
در مورد مخالفت با استثمار باید گفت: پر واضح است که مخالفت یک مکتب با استثمار و بهره کشی انسان ها از یکدیگر دلیل بر صحت و اعتبار آن مکتب در زمینه های مختلف نخواهد بود. از عوامل دیگر اهمیت یافتن مارکسیسم در میان جوامع مختلف این است که مارکسیسم خود را یک جهان بینی ژرف و جامعی جلوه میدهد و میکوشد تا با منطقی موافق آرزوی توده های محروم سخن گوید و جهان بینی های دیگر را ابزار تحمیق و فریب و تخدیر وجدان زحمتکشان به ذهن ها قالب سازد.
عامل دیگر اینکه درباره منطق مارکسیستی، منطق قدرت قرار گرفته است و تاریخ نشان می دهد که منطق توأم با قدرت همواره جاذبه بیشتری همراه است. مارکسیسم مدعی است که علمی است و قوانین حاکم بر تاریخ و جامعه را به طور عمیق بررسی کرده است. این ادعا هر چند که با حقیقت مباینت دارد، اما برای آنانکه مفتون جاذبه قدرتند، اصیل و بر حق می نمایند.
مارکسیسم، تجزیه و تحلیل نظام سرمایه داری است، به طوریکه اساسیترین جنبه مارکسیسم توضیح نقاط ضعف نظام سرمایه داری است.
نقائص مارکسیسم
مارکسیسم با جهت گیری قبلی خود، یک دستگاه فکری و متد تحقیق و روش تجربی علمی نیست. مارکسیسم وقتی که ادعا می کند علمی است، در جستجوی یک عامل مسلط برجهان اشیاء و انسان برمی آید.
مارکسیسم در فلسفه، درصدد اثبات اولویت و اصالت ماده بر ایده است و در جامعه شناسی عامل مسلط را اقتصاد می گیرد، در حالیکه:
اولا در علوم اجتماعی، درجه قطعیت علمی به میزان علوم تجربی یعنی دانستنیهایی که از تجربه مستقیم حسی به دست می آیند و از آزمونهای حسی برمی خیزند، نیست.
ثانیا چه در جهان اشیاء و چه در جهان انسانی، جستجوی عامل مسلط، یک شیوه غیر علمی است. جستجوی عامل مسلط در وراء واقعیت اجتماعی موجب آشفتگی های بزرگی در جامعه شناسی شده است.
مورد دیگر اینکه از نظر مارکس همه انسان ها برای ارتقاء زندگی خود می کوشند، این یک طرز فکر مادی، هم به معنی فلسفی و ماتریالیستی آن و هم به معنی عرضی و مصطلح آن در زبان روزمره است.
نادرستی نخستین جمله مانیفست مارکس- انگلس
نخستین مطلبی که مارکس و انگلس در مانیفست نگاشته اند و به تصویب جهانی کمونیست ها رسیده، نادرست است. مارکس و انگلس می گویند: «تاریخ هر جامعه تا امروز چیزی جز تاریخ مبارزه طبقات با یکدیگر نیست».
در رد این نظریه مارکسیستی که تاریخ جز مبارزه طبقاتی نیست، حقائق تاریخی همداستانند و دلایل علمی بسیار هست. از طرف دیگر این نظریه، فرضیه مارکسیستی درباره تحولات جامعه و انواع نظامات اجتماعی طول تاریخ را رد می کند. به موجب این فرضیه در طول تاریخ تا عصر مارکس چهار گونه نظام اجتماعی وجود یافته است که ترتیب تسلسل تاریخی ثابتی دارند:
1. جامعه کمون اولیه (باستانی)
2. جامعه برده داری
3. جامعه فئودالی
4. جامعه سرمایه داری
5. نظام سوسیالیستی منتهی به کمونیستی
همچنین به موجب فرضیه مارکسیستی، در جامعه نوع اول از طبقات اثری نیست و به همین سبب مبارزه طبقاتی هم وجود ندارد. پس درتاریخ هر جامعه، مبارزه طبقاتی از دوره برده داری و پیدایش طبقات پدیدار گشته است.
بنابراین تاریخ هر جامعه چیزی جز تاریخ مبارزه طبقات با یکدیگر هم هست و عبارت است از تاریخ یک دوره ده هزار ساله، به علاوه دوره هزار تا چهار هزار ساله ای که بر حسب فرضیه و ادعای مارکسیست ها جز مبارزه طبقاتی چیزی نیست.
در نهایت در یک بررسی کلی در مکتب مارکسیسم مشاهده می شود که مارکسیست ها به یک بن بست دچارند. چراکه از یک طرف نظر هگل را در مسائلی که منتهی به فلسفه شدن است، قبول ندارند و مرتب دم از علمی بودن فلسفه شان می زنند، در صورتیکه علم اساسا قادر نیست که چنین نظریه ای را اثبات کند که هرچه در عالم هست مساوی است با شدن.
از طرفی این اصل تنها با مبانی فیلسوفانه قابل اثبات است که مارکسیست ها چنین مبانی ای هم ندارند و هر چه مارکسیست ها گفته اند این است که همه چیز متحول و متغیر است و اصلا در یک جمله واضح تر «همه چیز عین تحول است».
منابع:
1. بررسی انتقادی مارکسیسم، سید علی اکبر طاهائی، نشر نهضت زنان مسلمان، 1359
2. نقدی بر مارکسیسم، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا، چاپ اول، 1363
3. علمی بودن مارکسیسم، مهدی سحاب، انتشارات بعثت، چاپ چهارم
4. مارکس و مارکسیسم، آندره پی یتر، ترجمه شجاع الدین ضیائیان، انتشارات دانشگاه تهران
5. نقدی بر فلسفه مادی دیالکتیکی، دکتر علی شریعتمداری
براي اونکه جامعه شناسي نخونده باشه اصلا ربط اين چيزا و معني بعضي کلمات مشخص نيست