گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو» - مریم عظیمی؛ طبق بررسی های بحث پیشین به اینجا رسیدیم که لیبرالیسم یکی از شایعترین و قدیمیترین آموزههای فلسفی- سیاسی عصر حاضر است و به بررسی انواع لیبرالیسم نشستیم. در این مبحث چگونگی ورود آن به دنیای اسلام و به دنبال آن کشور ما ایران را تحلیل می کنیم.
مصر، پیشگام در پذیرش لیبرالیسم
ورود لیبرالیسم به جهان اسلام، از دوران حکومت عثمانى آغاز شد. مصر اولین سرزمین در جهان اسلام بود در پذیرش لیبرالیسم داوطلب شد. در آن زمان نظریه پر نفوذى در مصر رایج بود مبنى بر اینکه عامل عقب ماندگى و فرودستى مصر، فقدان نیروى نظامى پیشرفته و مجهز است.
بر اساس این نظریه مطمئن ترین راه براى جبران عقب ماندگى و تجدد حیات ملى، ایجاد ارتشى قوى و سازمان یافته بود؛ لذا در راستای اجراى این نظریه، یک رشته اصلاحات اساسی در ارتش انجام شد تا ارتشیان با علوم و فنون سلاحهاى اروپایى آشنا شوند. پس از آن محمد على پاشا در سال 1789 از طرف سلطان عثمانى مامور اخراج فرانسه از مصر شد. در دوران حکومت او بازسازى ها فراتر از ارتش رفت و تمام ساختار اجتماعى و سیاسى مصر را در بر گرفت.
برنامه اقتصادى محمد على، توسعه اقتصادى بود. او مدافع تسامح فکرى و عقیدتى بود و همین اعتقاد و روحیه وى موجب شد تا وى براى فعالیت هاى فرهنگى معلمین و مبلغین اروپایى در نقاط مختلف مصر، اجازه صادر کند. برنامه هاى فرهنگى محمد على که نتیجه و تداوم طرح توسعه اقتصادى او بود، فرهنگ یکپارچه اسلامى مصر را خدشه دار ساخت و موجب ترویج ایده هاى لیبرالیستى در این کشور شد.
دو گروه در ترویج لیبرالیسم در مصر تاثیر اساسى داشتند:
یک) هیئت هاى علمى و مذهبى اروپا که با بهره بردارى از روحیه تسامح و مداراى محمد على، تلاش همه جانبه در نشر فرهنگ غرب داشتند.
دو) دانشجویان اعزامى به اروپا که در بازگشت به مصر، به منورالفکرانى غربزده بدل شده بودند. نتیجه آنکه در حالى که محمد على پیشرفت اقتصادى را به مردم نوید مى داد، مصریان مسلمان با تهاجم فرهنگى گسترده، به محاصره اندیشه و تمدن غرب در آمده بودند.
احساس حقارت حاکمان مصر در برابر فرانسویان، فعالیت فرهنگى فرانسه در مصر، تاسیس دانشگاهى به سبک جدید در برنامه هاى اروپایى به نام دارالعلوم در قاهره، از جمله عوامل داخلى بودند که مروج تفکر، آداب و منش غربی در میان مردم مصر شدند و به شدت آنان را تحت تاثیر لیبرالیسم و متفکران غربى قرار دادند. فعالیت روشنفکران مسلمان و غربزده مصر به تدریج به تقابل با دین و تفکر دینى انجامید و برخى از آنان صریحا اعلام داشتند که به تدریج روشنفکران مسلمان ابزار ترویج لیبرالیسم در مصر شده اند و گسترش فعالیت غربگرایانه آنها به قلمرو دین نیز سرایت کرده است.
بدین ترتیب آغاز جدایى انسان از خدا یا به عبارتى ، جدایى دین از دنیا در مصر در مرحله اى پیش می رود که حاکمیت عقل و علم به جاى حاکمیت خدا مى نشیند و انسان انگارى جایگزین خداپرستى مى شود. پیشرفت این نظریات در مصر اسلامى تا جایى است که افرادى چون نجیب محفوظ در ضدیت با اسلام و نوشتن رمان ضد اسلامى، بر سلمان رشدى سبقت مى گیرد.
لیبرالیسم در ترکیه
رژیم آتاتورک که پس از انقراض دولت عثمانى بر سر کار آمد، به جدایى دین از دولت پرداخت و از دنیایى کردن اسلام سخن گفت؛ از این رو عده اى معتقدند که غرب گرایى در جهان اسلام که به جدایى دین از سیاست انجامید، به رژیم کمال آتاتورک در ترکیه باز مى گردد. ترکیه به تبعیت از غرب در جهت جدایى دولت از کلیسا گام هایی برداشت.
بعد از آن بود که هرگونه طرح و نظریه درباره دین به بهانه اصلاح دین، آزادانه مطرح شد و جامعه ترکیه به سوى حاکمیت حکومت لائیک سوق داده شد. ترویج لیبرالیسم در ترکیه به جدایى دین از سیاست منحصر نماند بلکه تا حدود زیادى به حذف دین از زندگى مردم انجامید.
طرح و برنامه هاى دشمنان غربى، احساس حقارت مسلمین غربزده در برابر پیشرفتهاى غرب، شیفتگى مسئولین داخلى نسبت به توسعه اقتصادى و پیشرفتهاى صنعتى و علمى غرب، تساهل و تسامح دینى و عدم اطلاع دقیق و کافى اغلب اندیشمندان مسلمان نسبت به ماهیت و ابعاد غیر الهى فرهنگ و تمدن غرب را می توان از عواملی دانست که در استحاله فرهنگ دینی به دستور لیبرالیسم موثر بوده اند.
لیبرالیسم در ایران
تا اینجا نتیجه گرفتیم که حقیقت لیبرالیسم این است که همه برای خود عمل کنند و به راهی بروند که قدرت شیطانی غرب بر عالم ایشان را می برد؛ لذا در لیبرالیسم بشر آزادی نیست و حق ندارد که بگوید می خواهم از قانون آسمانی پیروی کنم. با این وجود هرچند لیبرایسم رکن اصلی و لاینفک تاریخ تمدن غرب در عصر جدید بوده است، لکن در نسبت با تاریخ ایران پدیده ای کاملا وارداتی به شمار می رود.
میرزا صالح شیرازی؛ نخستین مروج لیبرالیسم در ایران
نخستین مروج لیبرالیسم در ایران، میرزا صالح شیرازی، در زمره اولین ایرانیانی بود که به عضویت فراماسونری در آمدند. میرزا صالح در زمره پنج تن دانشجویی بود که در معیت کلنل دارسی جهت تحصیل عازم انگلستان گردیدند. او در آثار خود شدیدا نظام حکومتی انگلیس را ستایش نموده و به تبلیغ لیبرالیسم می پردازد.
از دیگر مروجان لیبرالیسم در ایران می توان از میرزا ملکم و آخوندزاده نام برد که هر دو در ارتباط با محافل ماسونی بوده و به جاسوسی برای بیگانگان می پرداخته اند.
ادوار تاریخی حیات لیبرالیسم در ایران
1. لیبرالیسم عهد مشروطه (دوره اول)
2. لیبرالیسم عهد پهلوی (دوره دوم)
3. لیبرالیسم پس از انقلاب اسلامی (دوره سوم)
لیبرال ها در عهد مشروطه اصلی ترین نمایندگان و حامیان استعمار انگلیس در ایران بودند
لیبرال ها در دوره اول اصلی ترین نمایندگان و حامیان استعمار انگلیس در ایران بودند. آنان با ایجاد زمینه های ترویج مدرنیسم و غربزدگی در ایران، از جنبش اعتراضی و عدالتخواهانه مردمی در مشروطه سوء استفاده کرده و آن را به ابزاری برای محدود کردن نفوذ اسلام و روحانیون تبدیل کردند. لیبرال های این دوره به دو بخش لائیک و به ظاهر مذهبی تقسیم می شدند. اما در حقیقت ماهیت هر دو یکسان بود و تنها در برخی ظواهر اختلاف داشتند.
تشکل های لیبرالی این دوره را می توان در فهرست زیر مشاهده نمود:
1. فراموشخانه: انجمن فراماسونری که میرزا ملکم خان بنا نهاد و عمر چندانی نداشت و به فرمان ناصر الدین شاه تعطیل گردید. تأثیر این انجمن در تربیت منورالفکران لیبرال و برقراری رابطه تشکیلاتی بین آنان جدی بوده است. این انجمن همچنین هسته مرکزی و اولین تشکل لیبرالی ماسونیستی در ایران بوده است.
2. مجمع سری: توسط شیخ محسن خان مشیرالدوله در ایران تشکیل گردید. گردانندگان اصلی این تشکیلات از ماسون های ایرانی بودند که در اروپا و آسیا وارد تشکیلات ماسونی جهانی شده بودند.
3. مجمع آدمیت: این مجمع را می توان دنباله فراموشخانه ملکم خان به حساب آورد. مرامنامه این مجمع «اصول آدمیت» و کتابچه «حقوق اساسی افراد» نوشته ملکم است.
4. حزب اجتماعیون اعتدالیون: هسته مرکزی این حزب توسط عده ای از اعضای میانه رو مجلس سازماندهی شده بود. این حزب مرامنامه خود را دو بار منتشر نمود. بار اول به صورت مجمل تحت عنوان «دستور ملکی فرقه اجتماعیون اعتدالیون» و بار دوم به صورت «مرامنامه حزب اجتماعیون – اعتدالیون».
5. حزب ترقی خواهان لیبرال: این حزب نسبت به حزب اعتدالیون از وسعت و اهمیت کمتری برخوردار بودند. آنان صراحتا از برقراری نظام کاپیتالیستی و ایجاد دولت متمرکز مدرنیستی دفاع می کردند و مرامنامه این تشکل تحت عنوان «دستور اساسی جمعیت ترقی خواهان ایران» منتشر شده بود و این جمعیت را به عنوان مروج نظام مشروطیت معرفی می کرد.
در دوره دوم لیبرال ها عموما نقشی درجه دو داشتند. چراکه وظیفه اصلی ترویج غربزدگی و تحقق وابستگی در این دوره را خاندان پهلوی در دربار به عهده داشت و لیبرال ها بیشتر نقش ابزار اعمال فشار از سوی دول استعماری را ایفا می کردند.
همچنین لیبرال ها در این دوره نقش رابط اطلاعاتی و منبع تهیه خبر و جاسوسی امپریالیسم غالب در کشور ما را نیز بر عهده داشتند. شعار اصلی آن ها در دوره پس از کودتا «شاه باید سلطنت کند، نه حکومت» بود. ناگفته نماند که لیبرالهای این دوره عمدتا و اساسا صبغه لائیک داشتند و تقریبا از سال های دهه چهل است که شاهد ظهور گرایش به ظاهر مذهبی ای در میان لیبرال های ایرانی هستیم.
لیبرال های این دوره به طور کلی در دو قالب به فعالیت می پرداختند:
1. در شکل فراکسیون های داخل مجلس و با تأثیر گذاری بر روند قانونگذاری و رقابت با دولت
2. به تشکل های حزبی و سازمانی و با مرامنامه مشخص لیبرالی.
از میان تشکل های لیبرالی دوره پهلوی دو تشکل جبهه ملی و نهضت آزادی معروف تر بوده و از اهمیت بیشتری برخوردارند. جبهه ملی ائتلافی از مجموعهای از گرایش ها، فراکسیون ها و تشکلهای لیبرالی بود که در آبان 1328 و به دنبال تجمع عده ای از سیاستمداران لیبرال و تحصن آن ها در دربار تشکیل گردید.
این جبهه به لحاظ ایدئولوژیک اساسا ماهیتی لیبرال- سکولاریستی داشت و در تمامی ادوار حیات خود در قبل و بعد از انقلاب در جهت ایجاد یک نظام پارلمانتاریستی و غربگرا که تحت نظر یا حمایت آمریکا باشد، خودداری نکرد. جبهه ملی از آغاز تأسیس به برقراری ارتباطات نزدیک با دولتمردان امریکایی و سیاستمداران عضو سیا پرداخت.
جبهه ملی پس از پیروزی انقلاب نیز به سرعت صورت یک اپوزوسیون لیبرال به خود گرفت و با پایان یافتن فضای تشتت دو سال اول انقلاب، با مأوا گرفتن در خارج از کشور در کنار دیگر لیبرال ها و روشنفکران و ضد انقلابیون فراری مخالفت تبلیغاتی و سیاسی علیه انقلاب اسلامی را شدت بخشید.
اما نهضت آزادی به عنوان یک تشکل از عده ای وابستگان و پیروان جبهه ملی و مصدق تشکیل یافت. در تفکر سیاسی این نهضت پیروی از الگوهای فکری پارلمانیستی و به اصطلاح دموکراسی رایج جهان امروز صراحت دارد. در قلمرو معرفت شناسی تمایلات شدید پوزیتیویستی داشته و با عینک آمپریسم و تجربه گرایی سعی در به اصطلاح تفسیر آیات قرآنی در جهت مفروضات ایدئولوژیک خود دارد.
نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب موضع یک اپوزیسیون به اصطلاح لیبرال مذهبی را در برابر انقلاب به خود گرفت. سخنگوی اصلی آن در برابر اسلام اصیل و انقلاب اسلامی دست به تعرض زده و در سخنرانی های گاه و بیگاه و به بهانه های مختلف با انقلاب و حتی متهم کردن انقلاب به نفی آزادی با زبانی استهزاءآلود و توهین آمیز می پرداخت.
اما جای سوال است که اگر واقعا جو سیاسی و فرهنگی کشور اختناق آلود بود پس ایشان چگونه می توانست آن سخنرانی های سراسر مخالفت را ایراد کند؟ و بیانیه های اعتراض آمیز خود را به طور وسیع و حتی از طریق مجلات قانونی و کتب علنی منتشر نماید؟
نهضت آزادی پس از پیروزی انقلاب فعالیت های فکری و سیاسی خود را بر دو کانون اصلی متمرکز کرد:
1. ترویج مفهوم آزادی لیبرالی تحت عنوان کلی آزادی خواهی.
2. طرح و تکرار دعوی جدایی دین از سیاست که هسته تئوریک آراء نهضت محسوب می شد.
در دوره سوم با برچیده شدن بساط خاندان پهلوی و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، لیبرال ها به آلترناتیو اصلی استکبار در مقابل انقلاب اسلامی بدل شده و لیبرالیسم به ظاهر مذهبی حرکت گسترده نفوذی و متشکلی را آغاز می کند. این حرکت آنان که از صورت فکری و ایدئولوژیک و شعارهای فرهنگی و اهداف مشخص سیاسی برخوردار بود، بدنه اصلی تهاجم فرهنگی در میان دانشگاه ها و جوانان و عرصه های کتاب و مطبوعات را تشکیل داد.
گفتنی است که در هیچ دوره ای از تاریخ ایران، لیبرالیسم این چنین متشکل و پر تحرک به میدان نیامده بود؛ لذا در دوره سوم لیبرال ها از بیشترین تجهیز و حمایت تئوریک، تبلیغاتی و سیاسی از سوی فراماسونری جهانی برخوردار گردیده و به عنوان نوک پیکان نظام سلطه جهانی و در مقابل انقلاب اسلامی قرار گرفته است. پر واضح است که نتیجه این نبرد بزرگ نه فقط برای کشور ما بلکه برای تاریخ جهان سرنوشت ساز و تعیین کننده است.
- منابع
1. اشاراتی درباره لیبرالیسم در ایران، شهریار زرشناس، تهران: انتشارات کیهان، چاپ اول، 1378
2. لیبرالیسم، فاطمه رجبی، تهران: کتاب صبح، چاپ اول 1376
3. لیبرالیسم چیست؟، مهدی محمودیان، یادنامه شرق، دی 1384
4. لیبرالیسم، جان گری، ترجمه محمد ساوجی، تهران: انتشارات صحیفه وزارت امور خارجه، چاپ اول، 1381
5. لیبرالیسم غرب، ظهور و سقوط، آنتونی آربلاستر، ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، 1377
6. لیبرالیسم، معنا و تاریخ آن، جان سالوین شاپیرو، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: نشر مرکز، چاپ اول، 1380
7. آزادى، آیزایا برلین، انتشارات خوارزمى
8. تاریخ اندیشههای سیاسی در قرن بیستم، حسین بشیریه، تهران، نشر نی، 1379، چاپ دوم، جلد دوم
9. اندیشههای سیاسی غرب در قرن بیستم، ملک یحیی صلاحی، تهران، نشر قومس، 1383، چاپ دوم
10. روابط بین الملل، نظریهها و رویکردها، عبدالعلی قوام، تهران، نشر سمت، 1384، چاپ اول
11. تعریف لیبرالیسم، علی اکبر رحیم فر، بهمن 1391