گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو» - مریم عظیمی؛ واژه فاشیسم برگرفته ازیک کلمه لاتین یعنی فاشیتز «fascis» است. در روم باستان قاضی حکومت مرکزی یعنی همان کسی که متصدی مجازات بود با خود فاشیتز را به عنوان نشان اختیار از دولت مرکزی حمل مینمود و آن عبارت بود از تعدادی چوب که به دور یک تبر فلزی نوارپیچ شده بود.
در فرهنگ فارسی معین فاشیسم به دو معنی زیر آمده است:
1 - نام نظام سیاسی اقتصادی ایتالیا که در عهد موسولینی پی ریزی شد و از سال 1922 تا شکست ایتالیا در جنگ جهانی دوم قدرت را در دست داشتند. این نام از یکی از نشان های روم قدیم به نام فاسکس گرفته شده است.
2 - نام عمومی برای هر رژیمی که اساس آن بر دیکتاتوری، ترور، تعصبات نژادی، سانسور، اختناق و... استوار باشد.
دیدهای مختلفی درباره ماهیت دقیق فاشسیم مطرح شده است که هر یک از این دیدها از دیگری متمایز است. عده ای فاشیسم را دانشی سیاسی می دانند و گروهی دیگر معتقدند فاشیسم از طرف سرمایه انحصاری پشتیبانی میشود و زمانی که حکومت به شیوههای متعارف امکانپذیر نباشد، هدف آن حفظ نظام دیکتاتوری است.
سیاست یک حکومت فاشیستی معمولا مبتنی بر تعصب ملی، نژادی، ایدئولوژیک یا مذهبی است، در نتیجه روشن است که فاشیست ها با هر گونه آزادی و حقوق دموکراتیک مخالفت کنند.
برخی نیز فاشیسم را زاییده بحران عمومی سرمایه داری دانسته و تصریح می کنند زمانی که میان طبقه پرولتاریا و بورژوازی مبارزه شدیدی شکل می گیرد که بورژوازی دیگر نمی تواند از طریق پارلمانی بر مردم مسلط باشد، تسلط خود را از طریق زور و استبداد بر مردم اعمال می کند.
به هر حال فاشیسم پیش از اینکه یک فلسفه یا ایدئولوژى سیاسى باشد، یک روش حکومت است که بر سه اصل حکومت فردى، قدرت و حاکمیت دولت و ناسیونالیسم افراطى استوار است. در حکومتهاى فاشیستى فردى که در رأس حکومت قرار مىگیرد ما فوق قانون است. در حکومت هاى فاشیستى سازمان دولت با تکیه بر قدرت نظامى و گروه هاى فشار سیاسى و وسائل تبلیغاتى که در اختیار دولت است آزادی هاى فردى را محدود مىسازد و هرگونه حرکت مخالفى را سرکوب مىکند.
خاستگاههای فاشیسم
فاشیسم از ویرانه های جنگ جهانی اول سر برآورد. خاستگاه های آن را می توان در طغیان فکری علیه لیبرالیسم اروپا در پایان قرن نوزدهم نزد کسانی جستجو کرد که منکر انسان گرایی(اومانیسم) عصر روشنفکری بودند. با این وجود، علی رغم اینکه قبل از سال 1914 نیز واکنش شدیدی علیه انقلاب فرانسه (که شعار آزادی، مساوات، برادری بود) وجود داشت، اما آنچه ظهور فاشیسم را سرعت بخشید، جنگ جهانی اول بود.
جنگ، خانواده های سلطنتی را به ترتیب در آلمان، اتریش، مجارستان و روسیه از صحنه بیرون راند، آگاهی طبقات را بالا برد، تنش های قومی را شدت بخشید و بافت اجتماعی بسیاری از ملل را سخت تضعیف کرد. همچنین فاشیسم حاصل واکنش طبقات متوسط علیه خطر کمونیسم بود که بر اثر انقلاب بلشویکی 1917، به وجود آمد.
فاشیسم افراطی ترین واکنش در برابر این بحران های سیاسی، اجتماعی و ملی بود. فاشیسم جنبشی بود که در مخالفت با انحطاط سیاست های موجود پدید آمده و هدفش ایجاد به اصطلاح «نظم نو» بر اساس فلسفه «احیای ملی» و نوسازی بود. که در ایدئولوژی نازی نقش بسیار عمده ای داشت. با این همه جنگ جهانی اول به دلیل عمده دیگری در ظهور فاشیسم اهمیت داشت.
بازماندگان «نسل از دست رفته» (سربازانی که در جنگ جهانی اول جنگیده بودند) و«سنگر سالاران»، وقتی تشکیل وطن هایی که می بایست در خور قهرمانان باشد، تحقق نیافت، تلخکام شدند و سربازان کهنه کار امید باخته، به شیوه عمل مستقیم از طریق تشکیلات شبه نظامی به فاشیسم روی می آوردند. نفوذ روز افزون دولت که در بسیاری از کشورهای در حال جنگ به دلیل سفارشات عظیم مهمات و کنترل مصرف قدرت زیادی کسب کرده بود، بر نظریه و عمل فاشیسم اثر گذاشت.
فاشیسم در ایتالیا
از نظر تاریخی فاشیسم نخستین بار در ایتالیا در سال 1919 به وجود آمد و سه سال بعد به وسیله موسولینی دیکتاتور ایتالیا در سالهاى 1922 تا 1943 توانست حکومت را در این کشور در دست گیرد. گفته شده است که فاشیسم یک معنای عام نیست؛ چراکه در بیرون از ایتالیا فاقد معنی است.
موسولینی یک سوسیالیست متعصب بود. او در جنگ جهانی اول اصرار داشت ایتالیا سیاست بیطرفی خود را رها کند و به متفقین ملحق شود؛ به همین علت از حزب اخراج گردید. سپس به شغل سردبیری روزنامه ملت روی آورد. او دراین روزنامه از یک برنامه ناسیونالیسم تلخ و تند حمایت میکرد و بعدها توسط نیروی نظامیان ناراضی سابق، طبقه متوسط افسرده، جوانان میهن پرست، کشاورزان گرسنه و روشن فکران اصلاح طلب یک حزب سیاسی فشرده به نام «فاشیست» را تشکیل داد.
همانطور که گفتیم این کلمه به معنی دسته چوبه تیرکه تیری را فرا گرفته باشد اطلاق میشد. موسولینی فاشیسم را به عنوان یک تفکر سیاسی و مذهبی جلوه داد.
فاشیسم به صورت عامل وحدتی جلوه داده شده که ایتالیا را از خطر بلشویسم حفظ خواهد نمود و به تدریج تشکیلات رسمی پلیس، دادگاهها و ارتش را فرا گرفت. سپس دستههای نیمه نظامی که «پیراهن سیاهان» Black Shirts نامیده شده بودند، به سرکوب سوسیالیستها و کمونیستها پرداختند.
موسولینی، دولت ایتالیا را که به شکل حکومت انگلستان در آمده بود، در ظرف یک سال به صورت دیکتاتوری تغییر شکل داد و سپس با طرد موسسات دموکراسی، نظارت دائم بر همه نیروهای نظامی و هوایی و دریایی و همچنین نظارت امور خارجه را به دولت آورد.
همچنین به وی اختیار داده شد تا به وسیله تصویب نامه، قانون وضع کند. او حقوق مدنی را موقوف ساخت و دشمنان سیاسی خود را بهوسیله زندانی کردن یا تبعید نمودن رهبرانشان از کوشش بازداشت و با سانسور شدید و توقیف روزنامههای مخالف، موقوف ساختن اجتماعات عمومی و تاسیس دادگاههای نظامی جلو انتقاد را گرفت.
اصول یا ویژگی های فاشیسم
اصول اساسی فاشیسم که موسولینی برخی از آنها را در دانشنامه ایتالیا در سال 1932 میلادی ابراز داشته بود عبارتند از:
1. عدم اعتقاد به عقل و سودمند بودن صلح: فاشیسم مخالف وجود عقل و اصالت عقل بوده و به وجود نیرویی کور در ماوراء طبیعت معتقد بوده است.
2. انکار اصل اساسى مساوات بشرى: منافع فرد را فدای مصالح جامعه و فرد را مستهلک در حزب و دولت می داند و کاملا طرفدار مکاتب توتالیتاریالیسم و کولکتیویسم است.
3. نظام رفتارى مبتنى بر دروغ و خشونت
4. تبعیت زندگی همه گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
5. تقدس پیشوا تا سرحد امکان
6. مخالفت با دموکراسی لیبرالیسم و سوسیالیسم: فاشیسم دشمن هر دو مکتب مارکسیسم و دموکراسی است و هر دو را مردود می شمارد. آزادی و دموکراسی را بوالهوسی و خود پرستی و ایده ی جستجوی مسرت را از امیال پست می داند.
7. اعتقاد شدید به قهرمانپرستی (هیروئیسم) و رزومجویی (میلیتاریسم): سربازی و خدمت نظام در مکتب فاشیسم از مهمترین مشاغل محسوب شده و مورد توجه مخصوص بود و میلیتاریسم در آن رکنی مهم بوده و نقشی عظیم بازی می کرد.
8. تبلیغ روح رزمجویی
9. سیستم تک حزبى و حکومت توسط عدهاى نخبه و اعمال قدرت نامحدود: حکومت بر پایه ی قدرت و زور و نیروی برهنه استوار است. طبقه ی حاکم هم حزب و هم حکومت را تشکیل می دهد و تفکیک و تمییز این دو از یکدیگر غیر ممکن است. فاشیسم معتقد به وجود یک حزب است نه بیشتر و احزاب دیگر عموما باید از میان بروند.
همچنین نژادپرستى و ناسیونالیسم افراطى و ضدیت با حقوق و نظام بین المللى از ویژگی های فاشیسم شمرده می شود.
فاشیسم در آلمان
حزب فاشیستی آلمان در سال 1920 ایجاد شد و نام ناسیونال سوسیالیست برخود نهاد. این حزب در سال 1933 به کمک انحصارهای بزرگ آلمانی و خارجی حکومت را بدست گرفت و دیکتاتوری هیتلری را مستقر کرد.
موفقترین و شریرترین کشور فاشیستی، آلمان نازی بود. بعد از جنگ جهانی اول آلمان مانند ایتالیا با مسایل و مشکلاتی مواجه شد. این کشور مجبور بود شرمساری و مجازات ناشی از شکست خود در جنگ را تحمل کند.
آنها و تعداد زیادی از مردم آلمان عقیده «نازیسم»هیتلر را مورد استقبال قرار دادند، زیرا با سنت های پذیرفتهشده تاریخ آلمان یعنی اطاعت نسبت به مافوق، روحیه نظامیگری و ستایش عاشقانه از «ملت» پیوند داشت. به علاوه، این عقیده با احساسات گسترده ضد سامی در آلمان مطابقت میکرد. البته باید خاطر نشان کرد که هیتلر مبتکر این احساسات نبود بلکه از آن به طور کامل بهرهبرداری میکرد.
در اوایل دهه 1935 که اوضاع آلمان به دنبال رکود بزرگ رو به وخامت گرایید، میلیونها نفر آلمانی با اشتیاق، تجزیه و تحلیل هیتلر را درباره وضعیت کشور خود پذیرفتند. در 1933 نازی ها بزرگترین حزب آلمان را تشکیل دادند و هیتلر صدر اعظم آلمان شد. او به مجرد رسیدن به قدرت، یک دولت تک حزبی را به وجود آورد. سایر خصوصیات حزب نازی نیز مشابه حزب فاشیسم ایتالیا بود.
سرگذشت فاشیسم
اینکه فاشیسم نتوانست به عنوان یک قدرت سیاسی در خارج از ایتالیا و آلمان در آن دوران گسترش یابد، به سبب چند عامل بود. یکی از آنها فرو ریختن نظام بانکی اروپای مرکزی و بازرگانی بین المللی در دهه 1930، بود که به رکود و سقوط اقتصادی منجر گردید. جامعه ملل که پس از جنگ جهانی اول به وجود آمده بود در عملکرد خود به عنوان پلیس بین المللی ناکام شد و نتوانست جلوی اعمال زور فاشیست های ایتالیایی و نازی های آلمان که از هرج و مرج بین المللی دوران پس از جنگ سوء استفاده می کردند بگیرد.
همین عامل دوم بود که با تصرف حبشه توسط ایتالیا، بازسازی ارتش راین لاند توسط نازی ها، موجب شد تا آلمان و ایتالیا به طور یکجانبه در قرارداد صلح 1919، تجدید نظر کنند. هر چند که ملی گرایان نیز در هر دو کشور از چنین تجدید نظری پشتیبانی می کردند، اما، موفقیت ایتالیا و آلمان به صورت غیر مستقیم از توسعه دیگر جنبش های ملی فاشیستی جلوگیری کرد.
میل به رعایت منافع ملی از یک سو و حفظ اخوت ایدئولوژیکی با جنبش های فاشیستی موفق ایتالیا و آلمان از سوی دیگر، جنبش های فاشیستی کشورهای دیگر را در معرض اتهام به خیانت قرار داد و نتیجه این اوضاع چنین شد که مسئولان ممالک مربوط غالبا آنها را با نگاه پر سوء ظنی می نگریستند و نسبت به احزاب کمونیست نیز چنین دیدی داشتند.
فاشیسم در خارج از ایتالیا و آلمان، هم به دلیل محدودیت محبوبیتش در رأی گیری های پیش از سال 1939، و هم به دلیل ارتباطش به قدرت های محور در طول جنگ جهانی دوم شکست خورد. علی رغم سقوط اقتصادی و عدم ثبات سیاسی حاصل از جنگ جهانی اول که خصیصه دوران بین دو جنگ بود، در خارج از ایتالیا و آلمان، فاشیسم نتوانست فضای سیاسی پیدا کند و با نظام های بی ثبات سیاسی که پس از سال 1939، کم و بیش رو به ترقی داشتند، مقابله کند. «انقلاب فاشیستی» به خصوص پس از اینکه خطر کمونیسم بین المللی از بین رفت، ازنظر اغلب مردم غیر ضروری بود.
از این گذشته، فاشیسم که بر اساس سنت های فرهنگی آلمان و ایتالیا پا گرفته بود، در اکثر جوامع، آینده ای از هراس، تنفر و استهزاء را بر می انگیخت که با توجه به نمونه های آلمان نازی و ایتالیای فاشیست قابل فهم بود.
پایان حقیقت فاشیسم
موسولینی متحد آلمان بود ولی هیتلر چندان به ایتالیاییها اطمینان نداشت به همین دلیل گروهی از سربازان خود را در رم و شمال ایتالیا مستقر کرد. موسولینی نیز هیچ مقاومتی در مقابل این عمل هیتلر نشان نداد همین امر باعث شد تا مردم ایتالیا به موسولینی بدبین شوند و دانستد که تنها گوش به فرمان هیتلر است حتی عدهای از حزب فاشیست ایتالیا نیز به او معترض شدند.
سرانجام با اشغال جزیره سیسیل به دست متفقین در سال 1943 و ورود آنها به جنوب ایتالیا، شاه ایتالیا موسولینی را از قدرت، عزل و سریعا وی را دستگیر کردند. اما به دستور هیتلر نیروی هوایی آلمان توانست موسولینی را فراری دهد و وی را به آلمان بردند تا با هیتلر ملاقات کند.
در روز 12 سپتامبر سال 1943 میلادی، جهان با حیرت از ماجرای نجات و فرار بنیتو موسولینی از بازداشت خانگی در منطقه دست نیافتنی «لانه عقاب» در کوه گران ساسو توسط یک گروه کماندویی اس اس به فرمانده سروان اوتو اسکورزنی آگاه می شود. هیتلر از او خواست تا به شمال ایتالیا که در اشغال نیروهای آلمانی بود برگردد و ارتش از هم پاشیده ایتالیا را بازسازی کند، با اینکه موسولینی از نتیجه جنگ در هراس بود ولی قبول کرد.
اما سرانجام موسولینی در پایان جنگ جهانی دوم در حالی که به اتفاق معشوقهاش در حال فرار از ایتالیا بودند در مزرعهای توسط پارتیزانهای ایتالیایی دستگیر شده و در همان جا به همراه سایر همراهانشان که از مقامات حکومت فاشیستی بودند، پس از محاکمه صحرایی به اعدام محکوم شدند و در 28 آوریل 1945 هنگام تیرباران شخصی با چاقو به او ضربه زد و موسولینی نیمه جان از شکنجه به زمین افتاد و مردم به او حمله کردند و با لگد بر روی جنازه او رفتند که جمجمه او متلاشی شد که با تیراندازی هوایی جنازه را رها کردند.
جسد موسولینی و معشوقهاش در پیازا لورتو در ، برای نمایش عموم با قلابهای مخصوص آویزان کردن گوشت در قصابیها، به صورت وارونه، از سقف یک ایستگاه پمپ بنزین آویخته شده و به وسیله مردم شهر سنگباران شد. هدف از این عمل هم ناامید کردن فاشیستها از ادامه جنگ و هم گرفتن انتقام از نیروهای محور که بسیاری از پارتیزانها را به همان شیوه اعدام کرده بودند، محسوب میشد.
سرانجام با دستور پاپ جنازه را را پایین آوردند و به آتش کشیدند و خاکستر آن را به دریا ریختند. واین میتواند سرنوشت همه افرادی یا نظام های باشد که با بستن چشمان خود بر روی حقیقت ها از مردم جامعه خود فاصله می گیرند و بدون توجه به خواسته ها، نیاز ها، و مشکلات آنها و حتی رعایت نکردن حقوق اولیه شان آنها را سرکوب می کنند. وعاقبت خود در باتلاقی که خودشان بوجود آورده اند فرو می روند.
تفاوت فاشیسم با نظام اسلامی
شاید از این جهت که فاشیسم، هم مدعى طرفدارى از محرومان و هم قائل به تقدس رهبرى و مردمى بودن رهبر است، در مقایسه حاکمیت اسلامى با فاشیسم شباهتى را به نظر آورد. اما آنچه شالوده فاشیسم است، و در ویژگیهاى فوق تبلور یافته، هرگز در شکل نظام اسلامى راه ندارد و مخالفت امام و ولى فقیه با نظام حقوق بین الملل مخالفتى مقطعى و در مقابل سلطه و سیطره اقمار جهانى بر سازمانهاى بینالمللى بوده است.
به علاوه ولى فقیه همیشه در چارچوب قوانین و مقررات اسلامى و مصلحت جامعه اسلامى عمل مىنماید و هیچ گونه نظرات شخصى ناشى از جاهطلبى، احساس غرور و قدرت و... در او راه ندارد.
در حکومت اسلامى یکى از منابع استنباط احکام اسلامى عقل بوده، همه مردم حتى ولى فقیه به صورت مساوى در برابر قانون مسئولند و هیچ قوم و ملتى بر سایر اقوام امتیاز و برترى ندارد و تنها ملاک امتیاز تقوا مىباشد. اخلاق و رعایت اصول انسانى و ارزش هاى الهى جایگاه ویژهاى در برخورد با سایر ملتها، حتى طبیعت دارد.
بنابر توضیحات داده شده در مورد تفاوتهاى نظام فاشیسم با نظام اسلامى و حکومت ولى فقیه، مشخص مىشود که اطلاق اصطلاح فاشیسم به حکومت دینى ناشى از تبلیغات گسترده دشمنان نظام اسلامى در خارج و ایادى آنان در داخل، در جهت مشوش جلوهدادن چهره حکومت دینى مىباشد که این امر نشان دهنده شکست آنان در مقابله تئوریکى، فکرى و اندیشهاى و در صحنههاى عملی می باشد.
منابع:
1. فاشیسم چیست؟، یدالله موقن، مقاله ای از ترجمه کتاب اسطورة دولت ارنست کاسیرر، تهران،چاپ اول 1377، چاپ دوم 1382
2. کتاب فاشیسم چیست؟، ایمل نقشبندی
3. فرهنگ جامع سیاسى، محمود طلوعى
4. دانشنامه سیاسى، داریوش آشورى
5. اندیشههاى فقهى، سیاسى امام خمینى(ره)، کاظم قاضى زاده
6. فاشیسم چیست؟ فاشیسم کیست؟، نشریه عصر نو
7. فاشیسم، ریچارد تورلو، ترجمه باقر نصیری، مرکز چاپ وزارت امور خارجه
8. جهان در قرن بیستم، کارتر فیندلی وجان راثنی