گروه سیاسی «خبرگزاری دانشجو» - محمدمعین بهجت؛ اولین دانشگاهی که به صورت دانشگاه های امروزی در ایران ایجاد شد، دانشگاه تهران بود که در سال 1313 با دستور رضاخان به علی اصغر حکمت، بنا گردید. رضاخان که یک قزاق خشن بود جهت افتتاح آن برای اولین بار پا به یک نهاد آکادمیک گذاشت و شاید به فکرش هم خطور نمی کرد که این بنا روزی بتواند سلطنت پهلوی را به خطر بیندازند.
دانشگاه در طول سال های قبل از انقلاب، همواره به عنوان یک پایگاه سیاسی مخالف، مورد هجوم نیروهای پهلوی بوده و وقایعی همچون 16 آذر در این برهه رقم خورده که حقانیت دانشجویان را به تاریخ اثبات کرده است.
اما بعد از انقلاب اسلامی که جریان دانشجویی نقش بسزایی در شکل گیری آن داشته است، برخلاف دیدگاه حاکمیت، دولت های سر کار آمده همواره نگاهی سیاست زده به دانشگاه داشته اند و عرصه آموزش عالی که متشکل از دانشگاه و دانشجو است را در معادلات سیاسی همچون یک حزب که به دنبال منافع حزبی است، به حساب آورده و سعی کرده و می کنند وزیران علوم خود را به نحوی انتخاب کنند که بتواند این دیدگاه را به خوبی درک نمایند و منافع دولت در دانشگاه یا به قول خودشان حزب سیاسی را دنبال کنند.
مهدی بازرگان که خود یک فرد آکادمیک و دانشگاهی بود، وقتی می بیند جریان دانشجویی برخلاف میل او و دولتش عمل می کند با ادامه فعالیت های سیاسی دانشجویان پیرو خط امام مخالفت می کند و در اعتراض به تسخیر لانه جاسوسی توسط این دانشجویان استعفا می کند.
این وضعیت تا اواخر جنگ تحمیلی به علت وجود بحران های مختلف و وضعیت جنگی کشور، دیگر آن چنان به چشم نمی آید، ولی بعد از پایان یافتن جنگ تحمیلی و روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی دوباره خودنمایی می کند و دولت در برابر انتقادهای بحق دانشجویان نسبت به توسعه اقتصادی و اشرافیت مسئولان و ... فضای دانشگاه ها را برای انتقاد می بندد و گفتمان توجیه گرا را در جامعه و دانشگاه حاکم می کند؛ تا آنجایی که حتی انتقاد از رئیس دانشکده به انتقاد از کل نظام برداشت می شود و منتقدان هاشمی مخالفین پیامبر خوانده می شوند؛ دولت برای اینکه بتواند جلوی تشکل های دانشجویی در دانشگاه بایستد توسط وزارت علومی که مصطفی معین وزیرش بود شروع به ایجاد تشکل های دانشجویی مثل اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویی که حامی دولت بودند، می کند. به این ترتیب با یک حرکت کاملاً سیاسی هزینه انتقاد از دولت بالا می رود و تشکل های اسلامی که با آنها همچون یک حزب سیاسی برخورد شده بود، برای ادامه حیات در محیط دانشگاه مجبور می شوند از میزان انتقادهای خود از دولت هاشمی رفسنجانی بکاهند.
در دولت اصلاحات اما اوضاع متفاوت می شود؛ دولتی که به بهانه اصلاح و انتقاد از هاشمی روی کار آمده بود، دوباره از همان وزرای هاشمی رفسنجانی استفاده می کند و در وزارت علوم نیز مصطفی معین، وزیر علوم دولت قبل را به کار می گیرد.
معین برخلاف مشی دولت گذشته در این دولت باید فضای دانشگاه را برای نمود پیدا کردن توسعه سیاسی که خاستگاه اصلاح طلبان بود، باز جلوه می داد، اما اصلاح طلبان جوان که خاتمی را بشدت حمایت کرده و حالا دیگر جبهه مشارکت را تشکیل داده بودند، منظورشان از توسعه سیاسی توسعه نبود، بلکه ساختارشکنی بود و این موضوع نیز باید در دستور کار دانشگاه قرار می گرفت و این کار را باید تشکل های دانشجویی که در بطن دانشگاه حضور داشتند انجام می دادند و در واقع باید عملاً به شاخه دانشجویی ملی مذهبی ها و جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تبدیل می شدند.
دولت اصلاحات اشتباه دولت هاشمی را که تشکل های جدید در دانشگاه ایجاد کرده بود، تکرار نکرد و راه نفوذ در تشکل ها را در پیش گرفت و به علت سابقه و شناخته شده بودن دفتر تحکیم و برخی اولویت های دیگر این تشکل، دفتر تحکیم را برگزید.
تیم نفوذی دوم خرداد با محوریت حلقه کیان از یک طرف و نهضت آزادی و ملی – مذهبی ها از طرف دیگر کار نفوذ و استحاله دفتر تحکیم را در دستور کار خود قرار داد و جریان سیاسی این تیم توسط معاونت های دانشجویی دانشگاه ها (که با حساب خاص گزینش شده بودند) شروع شد. ملی-مذهبی ها با محوریت علیجانی، هدی صابر، تقی رحمانی و عزت الله سحابی و تیم تاج زاده و حزب مشارکت فشار استحاله ای خود را به تحکیم از هر طرف وارد کردند.
لذا تحکیم به مرور از اکثر مواضع اصولی خود عقب نشینی کرد و به مثابه شاخه دانشجویی برخی از احزاب بیرون از دانشگاه عمل کرد؛ منشور دفتر تحکیم در انتخابات مجلس ششم (79) نشان دهنده استحاله کامل این دفتر است.
بعضی از محورهای بیانیه تحکیم عبارت است از:
- به رسمیت شناختن قرائت های مختلف از دین (پلورالیزم آقای سروش)
- درخواست لغو نظارت استصوابی شورای نگهبان
- در خواست انحلال دادگاه ویژه روحانیت، شورای عالی انقلاب فرهنگی و ...
همان طور که مشاهده می شود مواضع تحکیم در یک چرخش کامل 180 درجه ای با مرامنامه و مشی تحکیم قبل از سال 76، تفاوت کرده است.
اما ماجرای دانشگاه و تشکل های دانشجویی در دولت خاتمی طرف دیگری هم دارد و آن این است که برخلاف حمایت از انجمن های اسلامی همسو با اصلاحات، با تشکل ها و انجمن های اسلامی همچون انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه اهواز که در طرف مقابل از دولت انتقاد می کردند و با مشی تحکیم مخالف بودند، از طرف دولت بشدت برخورد می شد و حتی در مواردی استانداری ها از ورود بعضی از اعضای این تشکل ها به جلسه امتحان جلوگیری می کردند و اعضای این تشکل ها را به بهانه های آموزشی اخراج می نمودند، البته ستاره دار کردن دانشجویان مخالف دولت برای اولین در این دولت اتفاق افتاده است.
ماجرای تشکل های دانشجویی و نگاه سیاست زده دولت اصلاحات به آنها آن قدر مفصل است که امکان پرداختن بیشتر به آن در این مجال نیست.
با روی کار آمدن دولت احمدی نژاد اوضاع کمی متفاوت تر شد، به طوری که فشار از روی تشکل های منتقد دولت گذشته برداشته شد و این تشکل ها تمام انتقادهای بروز نیافته خود را که در دولت اصلاحات منکوب شده بود، به سوی تشکل های همسو و طیف علامه دفتر تحکیم روانه کردند تا آنجا که طیف علامه دفتر تحکیم با اقدامات غیر قانونی و باقی ماندن در دامن احزاب بیرون از دانشگاه، از طرف دولت، غیر قانونی اعلام شد، ولی برخی دفاتر آن که طبق قانون باید بسته می شد، در دانشگاه ها به صورت غیر قانونی و بدون برگزاری انتخابات به فعالیت خود ادامه داد.
اما اوضاع در دولت دوم احمدی نژاد متفاوت شد، دولت دهم که با انتقادهای منطقی دانشجویان مواجه شده بود؛ دقیقاً همچون دولت های گذشته به برخوردهای سیاسی با تشکل های دانشجویی روآورد، اما نه به سبک گذشتگان و روش های آنها، بلکه روش های مرسوم به خود.
دولت دهم که وزیر علومش از وزارت کشور یعنی سیاسی ترین وزارتخانه کشور پا به وزارت علوم گذاشته بود با سیاست تشویق و تنبیه، سعی در اداره تشکل های دانشجویی داشت که این سیاست چندان هم موفقیت آمیز نبود.
این واقعیت در آنجا بروز پیدا می کند که دفتر رئیس جمهور برای افطاری ماه رمضان سال 91 همه تشکل ها را دعوت می کند، اما تشکل های اصلی دانشجویی بعد از اینکه در ساختمان قدیم مجلس حضور می یابند درمییابند که دور خورده اند و باید برخلاف تشکل هایی که نه نامی دارند و نه اسمی و فقط مدافع عملکرد دولت هستند در طبقه دوم فقط به تماشای شوی دولت بنشینند و نماینده هایشان به ترتیبی که هنرمندانه از طرف جریان معروف دولت چیده شده است، صحبت کنند تا تنبیه شوند و بدانند که انتقاد از دولت هزینه دارد؛ البته اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل این جلسه را تحریم کرده بود و در آن حضور نیافت.
به این ترتیب می بینیم که برخورد با فضای دانشگاهی برخلاف حاکمیت که نمونه بارز آن کلام امام خمینی (ره) است که می فرمایند دانشگاه مبدا همه تحولات است یا سرنوشت مملکت به دست دانشگاهیان رقم می خورد، دولت ها با دانشگاه ها و تشکل های دانشجویی سیاسی ترین برخوردها را داشته اند که این، یک آفت بزرگ برای کشور و دانشگاه محسوب می شود.
انتشار این یادداشت از سوی «خبرگزاری دانشجو» به منزله تایید محتوای آن نمیباشد و آماده انعکاس تمامی نظرات هستیم.