آخرین اخبار:
کد خبر:۲۹۶۴۱۹
یادداشت/

کدام جشنواره، کدام هدف؟!

اگر هدف را اعتلا و پیشرفت فرهنگی کشور بدانیم، مسلما رویدادی همچون جشنواره، ابزار و تنها یکی از ابزارهای رسیدن به هدف و آن هم از طی طریق مسیری چون سینما خواهد بود.
کدام جشنواره، کدام هدف؟!

گروه فرهنگی «خبرگزاری دانشجو». شهاب خروشان؛ چند روز از پایان دوره‌ی سی‌و‌دوم جشنواره ی فیلم فجر و به دیگر بیان سی و چند سال از برگزاری اولین دوره‌ی بزرگ‌ترین رویداد فرهنگی و هنری کشور می‌گذرد. جشنواره‌‌ی فیلم فجر اما در کنار تئاتر، موسیقی و هنرهای تجسمی، دیگر جشنواره‌های مجموعه‌ی جشنواره‌های هنری ماه‌های پایانی سال در جایگاهی پر مخاطب و ویژه‌ای قرار می‌گیرد و از حیث مخاطب پذیری یک سر و گردن بالاتر از طیف‌های دیگر هنری می‌ایستد. جشنواره‌ی فیلم فجر اما به سبب در دسترس‌تر بودن ابزار آن یعنی سینما، همه پسندتر بودن این گونه‌ی هنر به سبب ماهیت جذاب سینما، اشاعه‌ی وسیع‌تر و البته ارزان‌تر بودن نسبت به گونه‌های دیگر چون موسیقی و تئاتر، و عام فهم‌تر بودن نسبت به هنرهای مفهومی و تجسمی، گیرایی چشمگیر و درخور توجهی داشته است. این قاعده شاید فقط در کشوری چون ایران بتواند مصداقی عینی داشته باشد. چرا که توازن میان مخاطب و عرضه‌ی هنر، ارائه و ترویج مناسب گونه‌های هنری و بسترسازی عادلانه برای همه‌ی اشکال هنر، و از طرفی دیگر چرخه‌ی تجاری و کسب درامد از صنعت هنر و فرهنگ، که در ایران اساساً چرخه‌ای ناموزون و معیوب است و این امر عدم توازن در فرهنگ و هنر را به دنبال داشته که نهایتا، موجب آن می‌شود که چرخه‌ی مخاطب و درآمدزایی و نهایتا به بار نشستن امر هنر در ایران از قوانین و قواعد مرسوم پیروی نکند.


ابزارهایی چون جشنواره‌های فصلی و سالیانه که توسط نهادهای قدرتمند چون وزارت ارشاد، مدیریت و اجرا می‌شوند، سعی داشته‌اند با گسترش عرضی و کمی این جشنواره‌ها، بازاری برای فرهنگ و هنر میان مخاطب داخلی و خارجی بیابند. برخی از این همایش‌ها و یا به اصطلاح فستیوال‌ها صرفا اهدافی تجاری، برخی دیگر اهداف صرفا سیاسی و گاها ترکیبی از این دو هدف را دنبال می‌کرده‌اند. بخشی از این هدف گذاری ناشی از نگاه گردانندگان و در اصل مدیران دولتی کشور بوده است و حتی گاها تحت تأثیر مستقیمی از این نگاه و طرز فکر بوده است. این نوع نگاه در برخی دوره‌های همین جشنواره‌ی فجر به طرز محسوسی قابل مشاهده بوده است.


جشنواره‌‌ی فیلم فجر طی عمر سی و چند ساله‌ی خود از ظهور انقلاب اسلامی تا کنون، که سی و دومین دوره‌ی خود را در حال پایان یافتن می‌بیند، چند راهبرد و گرایش کلی را به عنوان خط مشی و راهبرد اصلی سرلوحه قرار داده است: اولا حفظ ارزش‌ها و آرمان‌هایی که برای تحقق آن‌ها انقلاب شد، و دوما حفظ ارزش‌های ملی و میهنی و نهایتا ترویج فرهنگ دینی و ملی و گسترش و معرفی این فرهنگ ایرانی-اسلامی به دیگر فرهنگ ها، آن هم از طریق زبان هنر.  فارغ از بیان این سؤال که، این جشنواره و متولیان مختلف آن توانسته‌اند در راه رسیدن این آرمان‌ها و اهداف و تحقق آن‌ها گام بردارند، باید پرسید که این جشنواره تا چه حد از این نقاط فاصله گرفته و از آن‌ها دور گشته و در چه جاهایی در موضع متقابل این آرمان‌ها عمل نموده است؟


سؤال مهم دیگری که مطرح می‌شود این است که با در نظر داشتن فاکتورهایی چون بعد وسیع مانور تبلیغاتی، گستره‌ی عظیم اطلاع رسانی، شدت تمرکز صرف یکه نهاد متولی فرهنگ و هنر کشور  یعنی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و البته صرف هزینه‌های هنگفت مادی، معنوی و صرف نیروی انسانی، آیا این جشنواره توانسته به میانگین مطلوبی از بازدهی و کارآمدی دست پیدا کند و یا لااقل به اندازه‌ی قد و قواره‌ی عنوان‌اش که صفت «بین المللی» را یدک می‌کشد عمل کند؟


جشنواره‌ی فجر نه صرفا در حوزه‌ی فیلم، بلکه در حوزه‌های دیگرش چون تئاتر و موسیقی نیز سال‌هاست داعیه‌ی بین المللی بودن دارد و همچون هر ساختار مشابه دیگری، مدیران و سیاست‌گزاران این جشنواره سعی دارند آن را رویدادی در حد و اندازه‌های جهانی جلوه دهند. خواه این اتفاق از طریق صرف کلیه‌ی نهادها و نیروهای فرهنگی کشور و خواه با صرف هزینه‌های آن‌چنانی و گزاف برای برپایی چنین جشنواره‌ای باشد. با حسابی سرانگشتی می‌شود دریافت صرف این چنین هزینه‌هایی اگر شکلی ساختاریافته، هدفمند از نوع دوراندیشانه و دراز مدت و با خروجی مفید باشد، قطعا نه تنها سودمند خواهد بود بلکه به دنبال آن بازگشت سرمایه، جهانی شدن و دیگر امتیازات را به دنبال خواهد داشت.  این نتایج در صورتی محقق می‌شود که هدف اصلی فراموش نگردد و هدف فدای شکل رسیدن به ان نگردد. اگر هدف را اعتلا و پیشرفت فرهنگی کشور بدانیم، مسلما رویدادی همچون جشنواره، ابزار و تنها یکی از ابزراهای رسیدن به هدف و آن هم از طی طریق مسیری چون سینما خواهد بود؛ این که تمرکز صرف در سطح کلان معطوف به جشنواره‌های این چنینی شود، مسلماً هدف اصلی و سیاست کلان‌تر مغفول خواهد ماند.


این آسیب هم در سطح برگزار کنندگان این جشنواره‌ها، مدیران دولتی و متولیان فرهنگ و هنر کشور، هم در سطح مولدان هنر در مورد سینما فیلمسازان و هم در سطح مخاطبان سینما متقابلا موجب می‌شود تا اصل و مقصود از نظرها پنهان بماند و نهایتا رکود و عدم پیشرفت را به دنبال دارد. این تمرکز منفی به صورت یک چرخه‌ی معیوب عمل می‌کند بدین صورت که مخاطب صرفا فیلم و جشنواره را قبول می‌کند، فیلم غیر جشنواره‌ای را فیلم نمی‌داند، تمام سال انرژی خود را ذخیره می‌کند و با رسیدن به جشنواره ان را تخلیه می‌کند، هنرمندی که این وضعیت و نیاز مخاطب را می‌بیند ناچار می‌شود برای دیده شدن صرفا برای نگاه منتقد و جشنواره فیلم بسازد و مدیر و متولی برگزاری هم سیاستگزاری و راهبردها را مبتنی بر افق دید مخاطب پایه ریزی می‌کند. نتیجه‌ای که این چرخه به دنبال دارد ساختار ضعیف و بسته‌ی سینمایی است که هدفی چون جهانی شدن در سر دارد.


متأسفانه نگاه سینماگر خاص نیز فارغ از این که متوجه مخاطب و اساس سینما یعنی مخاطب پذیری باشد، متمرکز بر نگاههایی خاص و جشنواره پسند در آن سوی آب‌ها می‌شود و در این میان اندک هنرمندان مستقلو متعهد به مخاطب و ارزش‌ها آسیب می‌بینند.


عبارتی هست که می‌گوید: « هیچ چیز از همه چیز بهتر است از همه چیز از هیچ چیز!». مصداق این جمله‌ی فلسفی را شاید به نوعی به بتوان در ساختار سینمای ایران و در جشنواره‌ای چون جشنواره‌ی فیلم فجر مشاهده نمود. این عبارت حتی با همایش‌ها، نشست‌ها و گردهمایی‌هایی که ادعایی چون بین المللی بودن را یدک می‌کشند بی ربط نیست. جشنواره‌هایی چون فیلم فجر با نگاه تمامیت خواهانه‌ای که دارند که بخش عمده‌ای از آن مشتمل بر نگاه برگزار کنندگان آن است، می‌کشوند همه چیز را با هم و به یک میزان داشته باشند؛ یعنی هم هنرمند هم مخاطب و هم نگاه خاص جهانی را به طور همزمان تأمین کنند. در صورتی که می‌بایت ابتدای به ساکن تکلیف سینما با مخاطب، نیاز وی و نیاز هنرمند مشخص شود و سپس با برگزاری جشنواره‌هایی این چنینی محصول در بعد تبلیغاتی ارائه شود. این تکلیف هنوز و بعد از سی و چند و سال مشخص نشده است. برگزاری این جشنواره ها و تمرکز صرف روی آن‌ها نیز هیچ  کمکی به ترمیم و اصلاح این ساختار نخواهد نمود. جو حباب گونه‌ی ایجاد شده در خلال روزهای جشنواره، و رکود چشمگیر و محسوس بعد از این جشنواره مصداقی برای این مدعاست. مخاطب فقط جشنواره را می‌شناسد و ارتباطی حسی با سینما ندارد.


سینما و به مفهوم عام آن یعنی هنر، با تکثر جشنواره‌ها اعتلا نمی‌یابد. ابتدا باید چارچوب دقیقی از هنر ارائه و تعریف نمود، به تربیت هنرمند اهتمام ورزید و این امر هیچ تزاحمی با برگزاری جشنواره ندارد و در کنار هم بودن این‌ها بسیار خوب است، اما این که یک یا چند جشنواره بار تربیت و خروجی فرهنگی کشور دوش بکشند و بدین شکل نوعی گریز از اهداف مهم‌تر و سنگین‌تر و البته راهبردی‌تر صورت بگیرد، نمی‌توان گفت اتفاق مهمی در هنر و فرهنگ کشور روی داده است.


مدیران و برگزار کنندگان ابتدا باید بنگرند به دنبال چه هدفی هستند و این هدف را با چه وسیله و مستمسکی به سرانجام می‌رسانند. این هدف را برای کدام مخاطب انجام می‌دهند و اولویت با کدام یک خواهد بود؛ اهداف مقطعی و کوتاه مدت و یا اهداف ساختاری تر و بلند مدت و البته دشوارتر!

ارسال نظر
captcha
*شرایط و مقررات*
خبرگزاری دانشجو نظراتی را که حاوی توهین است منتشر نمی کند.
لطفا از نوشتن نظرات خود به صورت حروف لاتین (فینگیلیش) خودداری نمايید.
توصیه می شود به جای ارسال نظرات مشابه با نظرات منتشر شده، از مثبت یا منفی استفاده فرمایید.
با توجه به آن که امکان موافقت یا مخالفت با محتوای نظرات وجود دارد، معمولا نظراتی که محتوای مشابهی دارند، انتشار نمی یابد.
نظرات شما
بدون نام
-
۰۹ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۰
سلام کليپ سبد کالا رو که از اين سايت دانلود کردم. خيلي هم کليپ خوبي بود فقط خواهشنا يکبار ديگه از دقيقه 2:45 تا 2:51 دوباره نگاه کنيد. من که نفهميدم دولت تدبير و اميد درسته به قول ما بي سوادا يا بايد مثل دکتربگيم تدبووووورو اميد
0
0
پربازدیدترین آخرین اخبار