گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»؛ در یکی از اردوهای جهادی، برای شب ولادت حضرت علی(ع) با بچه های روستا سرود کار میکردیم.
هر چی فکرمان را گذاشتیم روی هم دیدیم یک شعر کامل و به درد بخور بلد نیستیم. دست آخر به ”خمینی ای امام“ رضایت دادیم. بعد از ظهر بچه ها را جمع کردم.
ده دوازده نفری میشدند. همه شان خواندن میدانستند. یک برگ کاغذ آوردم و چند قسمتش کردم و برای چند نفرشان نوشتم. اول خودم یک بار از اول تا آخرش را خواندم. بعد دوباره و دوباره همینطور... چند تای دیگر از بچه ها هم آمدند کمکم. حالا قرار شد آنها هم تکرار کنند. در یاد گرفتن متنش شاید، ولی در به خاطر سپردن وزن و آهنگش هیچ پیشرفتی نداشتند.
یک مشکل کوچک دیگر هم بود.در لهجه ی این بچه ها گویی تلفظ ”خ ” اصلا وجود نداشت. بقیه اش گفتن ندارد... حالا بیا یادشان بده بگویند خمینی ای امام! سعی کردم تلفظ ”خ” را یادشان بدهم. میشود تصور کرد با چه وضعی... بگو: خ....خ....خ...!
فهمیدم به ”ق“ هم میگفتند ”ک“! آخر کار حسابی قاطی کرده بودند.“این تویی این تویی پاسدار حخ ! کمینی ای امام،کمینی ای امام !”
برای امروز کافی بود. گفتم فردا کمی زودتر بیایند...