گروه اجتماعی «خبرگزاری دانشجو»- مصطفی خدابخشی؛ پیر شده. پاهایش یارای همراهی ندارند. ده دقیقه ای هست در ایستگاه اتوبوس منتظر است. کم کم صدای غار و غار دوکابینه به گوش می رسد. چشمانش را به اتوبوس خیره می کند...جای خالی برای نشستن هست... نفس راحتی می کشد تا اینکه پا بر روی رکاب بگذارد.
آنطرف تر چند جوان ایستاده اند. هر کس سرش به کاری گرم است. یکی ساعتش را می پاید و دیگری روی پاهایش بند نیست.
درهای اتوبوس باز می شود. پیر مرد پاهایش را می کشد و عصا روی رکاب می گذارد. " یا علی " می گوید اما باز هم سخت است. حق دارد، برای این سن و سال دیگر غضروف ها با زانو همراهی نمی کنند.
اما جوانک ها خیلی سریعترند. پا روی رکاب اول نذاشته جایشان را روی صندلی خالی گرم می کنند.پیر مرد بالا می آید. جوانک ها می بینندش اما یک آن این در ذهنشان می پیچد " خوب وایسته اتوبوس خالی بیاد چرا من براش بلند بشم ".
با همین فلسفه صورت به سمت خیابان می چرخاند و آن یکی لای روزنامه گم می شود. پیرمرد سر می چرخاند. همه کسانی که روی صندلی هستند جوانند. گویی همگی خودشان را به خواب زده اند تا حرمت موی سفید را نگه ندارند. پیر مرد دو دستش را روی صندلی وسط اتوبوس می گذارد چند دقیقه ای در همان حالت با پاهایش بازی میکند. وقتی دیگر نایی در پاهایش ندارد تازه جوانکی بلند می شود و می گوید " حاج اقا بیا اینجا بشین ".
اتوبوس به ایستگاه می رسد و جوان ازماشین پایین می رود و پیر مرد نیش خندی می زند و آرام سرجایش می نشیند.
این داستان واقعیتی است که متاسفانه هر روز در اماکن عمومی شهر به وقوع می افتد و کم کم می توان از آن به عنوان یک آسیب رفتاری در اجتماع نام برد. آسیبی که نشات گرفته از کمبودهای موجود در حوزه آموزش خانوده و مدارس است و ریشه آن را در این بخش ها جستجو کرد.
متاسفانه در نظام آموزش کشور بیش از آنکه آموزش رفتارهای اجتماعی به کودکان و جوانان مد نظر قرار گیرد تنها حساب و انتگرال و جبر مورد توجه قرار می گیرند این در حالی است که زندگی اجتماعی بیش از هر فرمول ریاضی نیاز به احترام آن هم از جنس احترام به افراد سالخورده دارد.
متاسفانه این مثل قدیمی از ذهن بسیاری از جوانان پاک شده که می گفت " از هر دست بدهی از همان دست می گیری ". در حالی که نوجوانان و جوانان از موی سفید روی برمیگردانند جای تعجب ندارد با همین رفتار یک فرهنگ را از بین برده اند و وقتی خود به سن پیری می رسند نباید توقع داشته باشند ریشه فرهنگی که خودشان روزگاری مشغول به زدن آن بودند مجددا زنده شود و کسی به پایشان بیاستد. در حالی که اگر یک جوان به محض دیدن سالخورده ای به پای او برخیزد تا او بتواند بنشیند همین یک کلاس آموزشی رایگان برای دیگران خواهد بود که متاسفانه دیر زمانی است درهای این کلاس تخته شده است.
چند سال پیش در یکی از شبکه های سیما مسابقه ای در حوزه رفتارهای اجتماعی برگزار می شد. مسابقه ای که به خودی خود توانست بسیاری از نکات شهروندی را مجددا زنده کند اما متاسفانه با خاموش شدن چراغ این برنامه تمامی فعالیت های آموزشی در این بخش به فراموشی سپرده شد و حتی هم اکنون شاهد هستیم که در شهر کسی برای موی سفید احترام چندانی قایل نیست تا اینکه در بلندگوهای مترو و یا شیشه بی ار تی گفته و نوشته شود که " شهروند گرامی احترام به حقوق افراد سالخورده و ضعیف نشانه شخصیت و فرهنگ شماست ".
به هر صورت امروز حال و هوای تکریم افراد مسن چندان مناسب نیست و باید برای آن تدبیری اندیشیده شود. تدبیری که در زندگی بسیار کاربردی تر از هزار فرمول ریاضی است که در مدارس به ذهن دانش آموزان می کوبند.