به گزارش خبرنگار اجتماعی "خبرگزاری دانشجو"؛ برژینسکی ـ مشاور ارشد امنیت ملی کارتر ـ که از سیاستگذاران کهنهکار آمریکایی و از طراحان پروژه نظم نوین جهانی است، در مصاحبهای با وال استریت ژورنال میگوید: "از فکر کردن به حملهی پیشدستانه علیه تاسیسات هسته ای ایران اجتناب کنید و یک بازی طولانی مدت را انجام دهید، چون زمان، آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست"
این جمله، شاید در لفظ ساده به نظر آید، ولی از منظر کسانی که تصویر روشنی از وضع جمعیتی کشور دارند، بسیار عمیق و کلیدی به شمار می آید. جمله ای که تا موشکافانه مورد بررسی قرار نگیرد، حقیقتش آشکار نمی شود. حال در چند مرحله این جمله را مورد بررسی قرار می دهیم.
به راستی تغییر آمارهای جمعیتی کشور چه روندی داشته و دارد که تا به این حد دشمنان کشور را امیدوار کرده است؟
اجرای بیقاعده سیاست تحدید موالید در کشور، که به فرموده ی مقام معظم رهبری باید در سال 1371 متوقف می شد ولی بی هیچ دلیل کارشناسی، بیش از بیست سال ادامه پیدا کرد و متاسفانه همچنان نیز ادامه دارد، کشور را مبتلای بحرانی بزرگ در عرصه ی جمعیت کرده است. نرخ باروری کل در مدت 25 سال، تقریبا یک چهارم شده است و از میزان شش و چهار دهم در سال 1365، به یک و هفت دهم در سال 1390 رسیده است، میزانی که نشان می دهد، نرخ باروری از حد جایگزینی (دو و یک دهم) نیز پایین تر آمده است و کشور با سرعتی بسیار زیاد به سمت قهقرای سالخوردگی جمعیت در حال حرکت است.
سازمان ملل نیز در سال 2010 و پیش از آنکه برخی افرادِ بی مسئولیت در داخل کشور، آمار نرخ باروری را دستکاری کنند، پیشبینی کرد که اگر روند شتابان کاهش نرخ باروری کل ادامه پیدا کند، جمعیت ایران در سال 1480 به کمتر از 32 میلیون نفر خواهد رسید که شاخص سالخوردگی در آن 47 درصد خواهد بود و در آن زمان ایران کشوری فوق سالمند شمرده خواهد شد.
در این زمینه دکتر حبیب الله زنجانی، استاد جمعیت شناسی دانشگاه تهران در مصاحبه ای با روزنامه ی شرق به تاریخ 23 دی ماه 1389، درباره ی سالخورده شدن جمعيّت ايران بر اثر كنترل شديد مواليد هشدار می دهد و پيشبيني می کند که اگر كنترل جمعيّت به همين ترتيب پيش برود، در يك دوره ی 40 ساله نزديك به 20 درصد جمعيّت سالمند (سن بیش از 60 سال) خواهد شد و این در حالی است که جمعیت کنونی سالمندان کشور قریب به 8 درصد است.
آنچه تاکنون گفته شد مورد اذعان تمام کارشناسان متعهد داخلی است، ولی خوب است برای این که بحران جمعیت ملموس تر شود، به برخی از اظهارنظرهای دانشمندان و نویسندگان خارجی و خارج نشین نیز مراجعه کنیم:
- بزرگترین سقوط سنگین نرخ باروری برای همیشه
"در سال 1980 نرخ باروری ایران به صورت میانگین هفت فرزند به ازای هر زن بود. امروزه این میزان به یک و هفت دهم رسیده است. این کاهش فوق العاده، شاید بزرگترین سقوط سنگین نرخ باروری باشد که برای همیشه ثبت شده است" (ص 143 از کتاب «بحران جمعیت؛ خطرهای رشد غیرقابل تحمل برای استرالیا» نوشته ی دیک اسمیت*، منتشر شده در سال 2011)
*دیک اسمیت از میلیونرهای معروف استرالیا است که چهار سال پیش، جایزه ای 700 هزار یورویی را برای هر کس که ایده خوبی برای محدود کردن رشد جمعیت جهان داشته باشد، در نظر گرفت.
- شدیدترین سقوط در باروری، آن هم پیش از توسعه یافتگی
"هنوز شدیدترین سقوط در باروری و سریع ترین نرخ های سالمندی جمعیت، در کشورهای در حال توسعه در حال رخ دادن است، جایی که بسیاری از ملل در حال رشد سالمندی هستند، پیش از آن که ثروتمند شده باشند. ایران تحت حکومت روحانیت اسلامیِ نظامی، به طور کامل دوسوم از سطح باروری خود را کاست (از شش و شش دهم فرزند به ازای هر زن در سن باروری تا دو و یک دهم) و اکنون با سطح باروری کمتر از حد جایگزینی (دو و یک دهم)، قادر به حفظ جمعیت خود در طول زمان نیز نیست. (برگرفته از مقدمه ی بخش نخست کتاب "کاهش جمعیت و بازسازی سیاست قدرت های بزرگ"، انتشارات پوتوماک واشنگتن، نوشته ی فیلیپ لانگمن، منتشر شده در سال 2012)
- آینده ی تاریک سالمندی ایران
مایکل کوک در بیست و پنجم ژوئن سال 2009 میلادی در مقاله ای با عنوان «بحران جمعیتی ایران» (Iran’s demographic crisis) با اشاره به جمعیت بالای جوانان در کشور می نویسد: تا اواسط این قرن، این جوانان، سالمند خواهند شد و جمعیت در سن کارِ نسبتا کمی برای حمایت از آنها در جامعه ای با روابط شدیدا تضعیف شده ی خانوادگی، وجود خواهد داشت. در واقع در درازمدت، آینده، بسیار تاریک به نظر می رسد. (سوال حقیقی و) رمز و راز این است که چگونه نخبگان حاکم، برای این مساله آماده می شوند؟! (http://www.mercatornet.com/demography/view/5365)
- بحران خاموش باروری در ایران
فائزه سامانیان از دانشجویان ایرانی تبار مقیم در کره ی جنوبی نیز در مقاله ای با عنوان «بحران خاموش باروری ایران» (Iran's silent fertility crisis) که در سال 2013 منتشر شده است، می نویسد: نیکولاس ابرشتات و آپورواشاه برخی از پیامدهای این تغییرات جمعیتی را برای سالهای آینده دسته بندی کرده اند. دراین طبقه بندی، ایران در کاهش باروری رتبه ی نخست را در میان کشورهای اسلامی دارد. درسال 2030، ایران کمترین درصد از جمعیت 15-24 ساله در جهان اسلام را خواهد داشت، مگر اینکه دولت بتواند با توقف و در واقع معکوس کردن، این جریان را متوقف کند. (http://www.atimes.com/atimes/Middle_East/MID-02-171213.html)
- کاهش حیرت انگیز نرخ باروری
نیکولاس اِبِرشتات، از محققان انستیتو انترپرایز آمریکا در مقاله ای با عنوان «کاهش باروری در جهان اسلام: تغییری فاحش که در کمال تعجب کسی متوجه آن نشده است» می گوید: کاهش نرخ باروری در ایران طی 30 سال گذشته حیرتانگیز و معادل 70 درصد بوده است. این میزان به گفته اِبِرشتات "یکی از سریعترین و چشمگیرترین آمارهای کاهش باروری در تاریخ بشر" بوده است. به گفته ابرشتات، تا سال 2000، نرخ باروری ایران به دو زایمان در هر زن کاهش یافته بود، که پایینتر از سطح موردنیاز برای جایگزینی جمعیت کنونی است. اِبِرشتات خاطرنشان میکند در ایران، در شهرهای تهران و اصفهان، نرخ باروری نسبت به تمامی ایالات آمریکا پایینتر است!
به نظر می رسد با این توضیحات، تا حدودی مقصود برژینسکی از این که "آمارهای جمعیتی و تغییر نسل در ایران به نفع رژیم کنونی نیست" مشخص شده باشد. اما در این میان دو سوال بی پاسخ می ماند، نخست این که چرا گذشت زمان به نفع ایران اسلامی نیست، دیگر آن که مقصود از بازی طولانی مدت چیست؟
چنان که پیش از این نیز اشاره شد کاهش شدید نرخ باروری در دو دهه ی اخیر، در صورت افزایش نیافتن نرخ باروری، سبب سرعت فراوان سالخورده شدن جمعیت در آینده خواهد شد، اما سالخوردگی جمعیت و مشکلات بیشماری که ایجاد می کند، تنها یک روی سکه است و روی دیگر سکه، کاهش قدرت تجدید نسل است، یعنی اگر اکنون و به واسطه ی موالید دهه ی شصت که نقش عمده ای در تجدید نسل دارند، کشور نتواند نرخ باروری را بالا ببرد، در آینده و با پیر شدن جمعیت، امکان جبران مافات وجود نخواهد داشت و به قول مقام معظم رهبری: "ما اگر چنانچه با این شیوهای كه امروز داریم حركت می كنیم پیش برویم، در آیندهی نهچندان دور، یك كشور پیری خواهیم بود كه علاج این بیماری پیری هم درحقیقت در دسترس نیست؛ حالا نه [اینكه] در دسترس ما نیست، [بلكه] در دسترس هیچ كس نیست" (۱۳۹۲/۰۸/۰۸) و به همین جهت است که ایشان در مقدمه ی سیاست های کلی جمعیت بر انجام سریع اقدامات لازم تاکید می کنند. پس یکی از دلایلی که نشان می دهد گذشت زمان به نفع ایران اسلامی نیست، این مسئله است که با ادامه ی روند کنونی، قدرت تجدید نسل در کشور کاهش خواهد یافت و جوان ماندن سیمای میهنمان به امری محال بدل خواهد شد.
اما این مسئله از زاویه ای دیگر نیز قابل بررسی است و آن، این که:
هرگاه بیش از دوسوم جمعیت کشور در سنین فعالیت بالقوه ی اقتصادی (15 تا 64 سال) باشند، به اصطلاح گفته می شود که آن کشور وارد پنجره ی جمعیتی شده است. کارشناسان مباحث استراتژیک، پنجره ی جمعیتی را فرصتی طلایی برای پیشرفت همه جانبه، به خصوص رشد جهشی در اقتصاد کشورها می دانند که ناشی از افزایش نسبت جمعیت تولیدکننده به مصرف کننده است؛ امری که به قول برخی از کارشناسان در طول تاریخ هر کشور، تنها یک بار پیش می آید. ایران از سال 1385 وارد پنجره ی جمعیتی شده است و این پنجره به مرور زمان بسته خواهد شد به گونه ای که سال 1425 دیگر فرصتی به نام پنجره ی جمعیتی وجود نخواهد داشت. اما متاسفانه این فرصت بزرگ نیز به دلیل همراه شدن عامل داخلیِ "اقتصاد وابسته به نفت" با عامل خارجیِ "تحریم ها"، به سرعت در حال از دست رفتن است و این مساله نیز اثبات می کند که گذشت زمان به نفع ایران اسلامی نیست.
در این میان دو سوال اساسی مطرح می شود: آیا بین تشدید فشارهای اقتصادی و تحریم های دنیای استکبار از سال 1385 و باز شدن پنجره ی جمعیتی در همان سال، ارتباطی وجود دارد؟ به چه دلیل فشارهای اقتصادی و تحریم ها زمانی تشدید شد که عمده ی موالید دهه ی شصت، به سن ازدواج و فرزندآوری رسیده بودند؟
به نظر می رسد یکی از دلایلی که فشار اقتصادی و تحریم های دنیای استکبار، در برهه ی کنونی تشدید شده است، این باشد که موالید دهه ی شصت که بیشترین درصد جمعیتی را دارند و اکنون به سن ازدواج و فرزندآوری رسیده اند، در شرایط سخت اقتصادی قرار گرفته و نتوانند ازدواج به موقع و فرزندآوری داشته باشند و در حقیقت یکی از دلایل این فشارها، تسریع کاهش نرخ رشد باروری و سالخورده شدن جمعیت کشور است. اما از دیگر سو، این فشارها برای اقتصاد وابسته به نفت ما، مانعی مضاعف در مسیر بهره گیری از پنجره ی جمعیتی ایجاد کرده است، امری که بعید است برای اتاق فکرهایی که سیاست مستکبران جهان را تهیه و تنظیم می کنند، مغفول مانده باشد.
طبق این تحلیل که صرفا به بحث کلان و استراتژیک جمعیت پرداخته است، بعید به نظر می رسد که تحریم ها و فشارهای مختلف اقتصادی استکبار تا سال 1425 برداشته شوند؛ سالی که پنجره ی جمعیتی به روی کشور بسته می شود، بیش از بیست درصد جمعیت کشور بالای 60 سال سن خواهند داشت و قدرت تجدید نسل به شدت محدود خواهد شد و در اصل، این همان بازی طولانی مدتی است که آن پیر کهنه کار و مکار آمریکایی گفته بود.
هرچند نگارنده به این امر واقفم که تصمیم قدرت های مستکبر جهانی با در نظر گرفتن تمام مولفه های موثر، اتخاذ می شود و یکی از مولفه ها، صنعت مهم و راهبردی هسته ای است، ولی حقیقتا هیچ یک از این مولفه ها از جمله صنعت هسته ای را در سطح عاملی فوق کلان و استراتژیک مانند جمعیت نمی دانم و معتقدم این تحلیل به تنهایی می تواند به سوال های فراوانی که ذهن برخی از سیاستمداران و مردم را درگیر کرده است، پاسخ دهد. سوال هایی از این جمله:
دلیل واقعی علاقه ی غرب به ادامه ی تحریم ها چیست؟ چرا غرب اصرار دارد که در صورت توافق نیز تمام تحریم ها لغو نشوند، بلکه نهایتا تعلیق شوند؟ چرا تنها از لغو تحریم های مرتبط با صنعت هسته ای صحبت می کند و حرفی از مابقی تحریم ها نمی زند؟ چرا وزیر امور خارجه ی آمریکا پیشنهاد تمدید مذاکرات را به ایران می دهد و چرا می گوید این مذاکرات طولانی و زمان بر خواهد بود؟ چرا آمریکا از تمدید مذاکرات خشنود می شود؟ در سوی دیگر، دلیل سفارش های موکد مقام معظم رهبری در سالیان اخیر پیرامون جمعیت، ازدواج، خانواده و اقتصاد مقاومتی چیست؟ و ...
آری به نظر می رسد منظور برژینسکی از بازی طولانی مدت، به کارگیری تمام ابزارها برای تضعیف ایران تا زمانی باشد که میهنمان دچار کاهش و سالخوردگی جمعیت شود و فرصت پنجره ی جمعیتی پایان یابد، چرا که غرب به درستی دریافته است که تمام عوامل مولد قدرت برای ایران و تهدیدزا برای غرب، برآمده از توان و همت جمعیت جوان میهنمان است و اگر ایران سالخورده شود، بی شک تمام این توانمندیها از جمله توانایی هسته ای رو به افول خواهد رفت. رویدادی که اگر خدای ناکرده رخ دهد، غرب وحشی به انحاء مختلف خواهد توانست، قلب تپنده ی نهضت جهانی ضد سلطه را از حرکت بازدارد و شاید همین امر باعث شده است که رهبر معظم انقلاب، در کلامی تکان دهنده و تاثرانگیز بگویند:
"یکی از خطراتی که وقتی انسان درست به عمق آن فکر می کند، تن او می لرزد، این مسئله ی جمعیت است." (19/09/1392)
اما به راستی آیا راهی جز به اجرا درآوردن سریع و صحیح سیاست های افزایش نرخ رشد جمعیت و اقتصاد مقاومتی وجود دارد که بتوان در سایه ی آن از این خطر بزرگ رهایی یافت و آیا زمان آن نرسیده است که مردم و مسئولین توجه و همت بیشتری را مصروف این دو امر حیاتی کنند؟
یادداشت از: دکتر حسین مروتی (فعال فرهنگی و پژوهشگر بحران جمعیتی)