گروه اندیشه «خبرگزاری دانشجو»؛ افزایش و رشد نرخ جمعیت در دهه 60، سیاست گذاران و برنامهریزان کشور را به سمت تصویب و اجرای برنامههای کنترل جمعیت سوق داد. شتاب این حرکت تا اندازهای بود که این سیاستها که قرار بود طی 25 سال جمعیت کشور را کنترل کند، در 6 سال اجرا شد. این شتابزدگی بدون توجه به معضلی به نام بحران سالمندی برای آینده کشور اتفاق افتاد و رهبر معظم انقلاب نیز چندین بار در سخنان خود لزوم برنامهریزی مناسب برای حل این مسئله و پیشگیری از بحران سالمندی و پیری کشور را یادآور شدند. همچنین ایشان در پیامی به همایش تغییرات جمعیتی یادآور شدند «مسئلۀ جمعیت که به جد هم مورد بحث و اختلاف نظر در جامعه است، مسئلۀ بسیار مهمی است. بلاشک از نظر سیاست کلی کشور، کشور باید برود به سمت افزایش جمعیت؛ البته به نحو معقول و معتدل».
برای بررسی بیشتر، نظرات کارشناسان و صاحبنظران در رابطه با بحث بحران جمعیت، دو مصاحبه از نظرات 2 کارشناس را به صورت مناظره مکتوب درآوردیم. کارشناس اول، دکتر شهلا کاظمیپور، جمعیتشناس و عضو هیئت علمیدانشگاه تهران که در مصاحبهای با روزنامه قانون نظرات خود را مطرح نموده وکارشناس دوم حجتالاسلام محسن عباسی ولدی از فضلای حوزه و کارشناسان تعلیم و تربیت و جمعیت که طی گفتوگویی با جهان، نظرات خود را بیان کرده است.
چند ماهی است که بحث بر سر بحران کاهش جمعیت در ایران جدی شده است. این بحث چرا آغاز شده است و آیا اساس درستی دارد؟
کاظمیپور: اساساً در چند سال گذشته، تغییراتی در جمعیت ایران رخ داده است که خیلی از کشورها هم این تغییرات را به خود دیدهاند. بهطور مثال، کشورهای توسعهیافته حدود 70 سال پیش با این تغییرات (عمدتاً کاهش میزان باروری) روبهرو شدهاند و ژاپن، 40 سال پیش دچار این تغییرات شده است.
چین، کره، سنگاپور و بسیاری از کشورها نیز در حال تجربۀ این تغییرات هستند. بنابراین، نمیتوان نام این وضعیت را بحران گذاشت. در ایران نیز از حدود یک دهه پیش، این مرحله آغاز شده است و کشورهای آمریکای لاتین و ترکیه نیز مانند ما هستند. در گذشته، موالید و مرگومیر هر دو در سطح حداکثر طبیعی بوده و در نتیجه رشد جمعیت ناچیز بود و جمعیت به کندی افزایش پیدا میکرد.
تا پیش از سال 1300 نیز ایران در این مرحله قرار داشت. برای حدود یک قرن، جمعیت ایران حدود 8 میلیون نفر ثابت مانده بود. کشورهای دیگر نیز همینطور. از حدود 200 سال پیش با وقوع انقلاب صنعتی و انقلاب پزشکی میزان مرگومیر در کشورهای غربی کاهش یافت. این روند در ایران نیز بعد از سال 1300 اتفاق افتاد؛ یعنی با کاهش مرگومیر و ثبات موالید جمعیت ایران و جهان روبه افزایش گذاشت.
از سال 1300 تا 1335 جمعیت ایران از 10 میلیون نفر به 20 میلیون نفر افزایش یافت. پس از این اتفاق که مرگومیر کاهش پیدا کرد، در کشورهای توسعهیافته بهدلیل دسترسی به بهداشت و افزایش سواد و گسترش دیدگاههایی نظیر دیدگاه مالتوس، موالید سیر کاهنده به خود گرفت و دوباره این کشورها به رشد ناچیز جمعیت رسیدند که این وضعیت در نهایت، سیر دوبرابرشدن جمعیت این کشورها را کند کرد. این واقعه وقتی در کشوری رخ میدهد، جمعیت آن کشور را به سمت سالخوردگی سوق میدهد.
عباسی ولدی: از نگاه جمعیت شناسی، جمعیت ایران دارد به سمتی میرود که اگر همین طور ادامه پیدا کند، بعد از چند وقت گرفتار دو اتفاق ناگوار در جامعه میشویم. اتفاق اول، سالمندی جامعه است که در دنیای امروز جمعیت شناسان و اندیشمندان در حوزههای مختلف، همه اذعان دارند که یکی از خطراتی است که میتواند جامعه را تهدید کند. سالمندشدن جامعه، یعنی زیادشدن مصرفکنندهها و کمشدن تولیدکننده ها. طبیعی است که وقتی نیروی مولد قوی جامعهای کم شود، نیروی مصرفکننده زیاد میشود، نیاز به توضیح نیست که چه اتفاقی در این جامعه میافتد. یکی از این اتفاقها این است که پایههای اقتصادی جامعه، به شدت متزلزل میشود.
اتفاق دوم هم که در پی اتفاق اول میآید، کاهش جمعیت است. کاهش جمعیت در کشوری با وسعت ما ناامنی تولید میکند. شما اگر خانهای داشته باشید به وسعت دو هزار متر؛ اما در این خانه فقط دو نفر زندگی کنند، چگونه میتوانید از خانۀ خود مراقبت کنید؟ حال اگر یکی از این دو نفر پیر باشد، ضریب امنیتی خانۀ شما چه اندازه پایین میآید؟ اصلیترین مشکل ما در بحث کنترل جمعیت، باورهای اشتباهی است که بیش از 20 سال به مردم تزریق کردیم. تزریق این باورها به مردم، جمعیت کمتر را به یک ارزش و یک گفتمان تبدیل کرد. الان واقعاً کسی که بچۀ کمتری دارد، احساس میکند از فرهنگ بالاتری برخوردار است و کسی که بچۀ بیشتری دارد، احساس میکند که در مقابلِ دیگران فرهنگ پایینتری دارد.
روند تغییرات جمعیتی در ایران چگونه است؟
کاظمیپور: در ایران نیز از 1300 به بعد، رشد فزایندۀ جمعیت آغاز شد و تا سال 1365 ادامه پیدا کرد. پس از آن صاحبنظران و برنامهریزان متوجه شدند که باروری در ایران خیلی بالاست و در سال 1367 سیاستهای کنترل موالید در برنامۀ اول توسعه تصویب و اعمال شد. در قانون نوشته شده بود که باروری در ایران که در آن زمان برای هر مادر شش و نیم کودک بود، در سال 1390 به 4 کودک برسد. در دهۀ اول بعد از انقلاب، سالی 2 میلیون کودک به دنیا میآمد که این موجب دو شیفتهشدن مدارس در دهۀ 60 و بعد کمبود ظرفیت مدارس راهنمایی، دبیرستان و سپس دانشگاهها در دهههای 70 و 80 شمسی شد و اکنون هم مشکل اشتغال و ازدواج و مسکن جوانان مطرح است.
در سالهای 1355 تا 1365 رشد طبیعی جمعیت ایران سالانه حدود 3٫2 درصد بود که در سرشماری سال 1375 به 1٫96درصد رسید. بنابراین، میتوان گفت سیاستهای کنترل موالید موجب کاهش جمعیت شد. در سرشماری سال 1385باز هم رشد جمعیت کاهش یافت و به 1٫6 درصد رسید و در سال 1390 نیز به 1٫3 درصد کاهش یافت. پس در حال حاضر، با کاهش رشد جمعیت مواجه هستیم. برخی مسئولان میگویند: با کاهش جمعیت روبهرو شدهایم؛ در صورتی که این تعبیر نادرست است و فعلاً به کاهش رشد جمعیت رسیدهایم. بنابراین، هنوز جمعیت ایران رو به افزایش است و رشد آن مثبت است. درواقع در سال 1385، جمعیت ایران که 70 میلیون نفر بود در سال 1390 به 75 میلیون نفر افزایش یافت. بنابراین، ایران هنوز به وضعیت کشورهای اروپایی که با رشد منفی جمعیت مواجه هستند، دچار نشده است.
عباسی ولدی: بهتر است با نگاه به آمار، این سؤال را جواب دهیم. نرخ باروری ما در دهۀ60، 6٫4 بود و الان در دهۀ90، حدود 1٫6 است؛ یعنی به ازای هر زن در سن باروری، در دهۀ 60 ، 6٫4 بچه داشتیم، الان که دهۀ 90 هستیم به ازای هر زن 1٫6 بچه داریم. این نشان میدهد که جامعۀ ایرانی به سمت تک فرزندی میرود.
در چند ماه گذشته درواقع در دولت یازدهم، سیاستهای تشویقی برای افزایش تعداد فرزندان از سوی دولت در پیش گرفته شد. با توجه به توضیحاتی که دادید این سیاستها را چگونه ارزیابی میکنید؟
کاظمیپور: این سیاستها بیشتر سیاستهای رفاهی است، از جمله همگانیکردن بیمه، بیمۀ مادر و فرزند و پوشش بیمهای برای زایمان. کشورهای دیگری که دچار کاهش نرخ رشد جمعیت شدند نیز چنین سیاستهایی را در پیش گرفتهاند؛ اما نکته اینجاست که با این سیاستها نمیتوان به همان میزان که باروری کاهش پیدا کرد، نرخ رشد جمعیت را افزایش داد. البته در ایران در مقطع مناسبی متوجه مشکل شدهایم و فرصت داریم که نرخ رشد جمعیت را با تدوین و اجرای برنامههای دقیق افزایش دهیم. در اروپا این برنامهها موفق نبودند؛ زیرا سطح باروری در این کشورها بسیار پایین آمده است؛ اما تأکید من بر این است که در اجرای برنامهها دقیق باشیم و شتابزده عمل نکنیم؛ چنانکه رهبر معظم انقلاب نیز در ارتباط با افزایش جمعیت بر انجام مطالعات و تصمیمگیریهای علمی تأکید داشتهاند.
عباسی ولدی: ما باید از مسائلی مثل سبک زندگی شروع میکردیم؛ چون کنترل جمعیت نتیجۀ تغییر سبک زندگی است. به صورت طبیعی در دورۀ مدرنیته، زندگیها براساس سبک زندگی تمدن غربی مدیریت میشود. این سبک زندگی، یک سری لوازم دارد که یکی از لوازمش هم فرزند کمتر است. کشورهای خیلی پیشرفته، مثل سوئد، الان مجبورند جمعیت مهاجر بسیاری در خودشان بپذیرند، به خاطر اینکه نیروی کارشان کم شده است. جالب است که سیاستهای تشویقی هم در این کشورها آن طور که باید جواب نمیدهد. خیلی از کشورهای اروپایی دیگر هم، نتوانستند این کار را بکنند، چرا؟ چون سبک زندگی شان عوض شده است. در زندگی جدید، رفاه حرف اول را می زند، پول حرف اول را می زند، لذت حرف اول را می زند. در این سبک زندگی شما هر قدر راحتتر زندگی کنید، موفقتر محسوب میشوید. پس باید زحمت بکشی تا راحت زندگی کنی! هرمانعی هم سر راهت بود باید کنار بزنی.
افزایش تعداد فرزندان در هر خانواده، نیازمند زیرساختهایی نظیر بهبود وضعیت اقتصادی و افزایش میزان رفاه اجتماعی است. اکنون در شرایطی که وضعیت اقتصادی جامعه چندان مطلوب نیست، اجرای برنامههای افزایش جمعیت چگونه ممکن است؟
کاظمیپور: صد در صد اینگونه است. اگر کاهش میزان باروری را بهعنوان یک تهدید تلقی میکنیم و بهدنبال افزایش باروری هستیم، باید زیرساختها را نیز برای تازه واردین تا قبل از به دنیا آمدنشان فراهم کنیم؛ وگرنه همچون سالهای نخست بعد از انقلاب با چند شیفتهشدن مدارس و بسیاری مشکلات دیگر مواجه خواهیم شد.
وضعیت موجود، یعنی کاهش میزان باروری خانوادهها نافی این نیست که برنامهریزی نکنیم. ازسویدیگر در سال 1391، بیش از یک میلیون و 400 هزار کودک به دنیا آمده است که باید برای تحصیل، مسکن، ازدواج و اشتغال آنها برنامهریزی شود.
عباسی ولدی: یکی از اصلیترین مشکلات، ارتباط کاملاً مستقیمی است که مردم بین پول و جمعیت برقرار کردهاند. بسیاری از مردم فکر میکنند دلیل بیرغبتی به فرزند بیشتر ضعف اقتصادی خانواده است. بههمین دلیل هم میگویند: ابتدا اقتصادتان را درست کنید، بعد حرف از افزایش جمعیت بزنید.
اگر سبک زندگی براساس مدلی که غرب ارائه داده است، مدیریت شود، نه تنها پول بیشتر انگیزۀ انسان را برای فرزند بیشتر زیاد نمیکند، بلکه این انگیزه را در انسان بهشدت کم میکند. شما خودتان نگاهی به اطرافتان بیندازید و ببینید کسانی که درآمدشان به راحتی کفاف بیش از پنج فرزند را می دهد چند فرزند دارند؟
آمار جمعیتی کشورهای جهان این را به راحتی تصدیق میکند که ثروتمندترین کشورها کمترین رشد جمعیت را دارند؛ مثلاًٌ نروژ با درآمد سرانۀ سالانه 87350 دلار نرخ رشد جمعیتش62/0 درصد است. در کشور خود ما جالب است بدانید که مردم مازندران پردرآمدترین مردم کشور هستند. هماکنون میانگین درآمد سالانه هر مازندرانی، یازده میلیون و سیصدهزار تومان است؛ در حالی که متوسط درآمد هر شهروند ایرانی در سال 7 میلیون و 900 هزار تومان است؛ اما همین مازندران پس از گیلان کمترین ثبت ولادت را دارد.
این یک عقیدۀ شخصی نیست؛ بلکه به عقیدۀ دانشمندان جمعیتشناس این یک باور عوامانه است که اگر وضعیت اقتصادی بهبود یابد، گرایش مردم به فرزند بیشتر زیاد میشود. باید نوع نگاه به زندگی را تغییر داد.
تهیه و تنظیم: حانیه سادات مؤمنی
چي هست؟ تا حالا كسي چيزي ديده؟
بهتر سياست هاي بيچاره كردن(در هر صورت عدم تشويقي)
بريد يه نگاه به سياست هاي تشويقي در كشورهاي ديگه بندازيد
تا بفهميد سياست هاي تشويقي چيه!
مثل اعطاي كمك هاي مالي، مرخصي با حقوق و ...
خودتان تحقيق كنيد.....