گروه آزاداندیشی «خبرگزاری دانشجو»؛ با توجه به سخنان و تاکیدات متعدد رهبری پیرامون بحث جمعیت و تصریح کارشناسان جمعیت شناسی به مواجهه ایران با خطر کاهش جمعیت، به سراغ طاهره همیز، استاد حوزه و دانشگاه و کارشناس خانواده رفتیم تا به بررسی ریشههای اعتقادی چالش کاهش جمعیت بپردازیم.
«خبرگزاری دانشجو»- چه فاکتورهای اعتقادی باید در خانواده باشد تا در افزایش جمعیت موثر شود؟
همیز: در دو بعد کار را مورد بررسی قرار میدهیم؛ ابتدا بررسی عواملی که بر مردم اثر گذار است تا آن ها تغییر رفتار دهند و تصمیم سازی صورت گیرد؛ سپس مبلغین یا رسانه ها و مسئولان فرهنگی موردنظرند که باید چه سبکی را در ارائه کار داشته باشند تا این امر تحقق بیابد؛ بسیاری از افرادی که باید این کار را قبول کنند معتقدند که اثر گذار نیست، باید آنها به این باور برسند که ما مأمور به وظیفه هستیم و مأمور به نتیجه نیستیم آنچه را خداوند تبارک وتعالی بپسندد مؤثرخواهد
باید به مسئولین فرهنگی جایگاه پاسخگویی آنها را در آخرت یادآوری کنیم؛ و باورکنند برای این امر مهم باید در روز قیامت پاسخگو باشند؛ درقرآن کریم سوره مبارکه جاثیه آیه 28 گفته می شود «امت در روز قیامت مورد مواخذه قرار خواهند گرفت»؛ همواره گمان می شد یکسری مسائل تنها به فرد مربوط می شود و تنها او باید پاسخگو باشد؛ مثلا در سوره مبارکه اسراء آیه13 گفته می شود «در روز قیامت نامه عمل هر کسی در گردنش است»؛ تابه حال همواره به حضور در قیامت و پاسخگوئی درآن جا به نگاه فردی به کار، نظر شده بود در صورتی که در قرآن گفته شده ما امتها را هم برای پاسخگوئی حاضر می کنیم.
در سوره مبارکه جاثیه آیه29 میفرماید «در دنیا که زندگی میکردید ما از کار امت نسخه برداری کردیم؛ پس باید این امر فرهنگ سازی شود که کل جامعه در قیامت پاسخگو هستند؛ اشکال اینجاست که در آموزه های دینی از منظراجتماعی کار نشده؛ غربی ها، امام و رهبر نظام دهنده فکری ندارند، احساس کمبود کردند و علم جامعه شناسی، رفتار شناسی اجتماعی را به وجود آوردند.
و متأسفانه ما به دلیل تهی بودن خودمان از توجه به تولید علوم اجتمایی نهفته در مبانی غنی مکتب اسلام، تمام کتاب های غربی ها را ترجمه کردیم و امروزه جامعه ما با بحران ورود علوم انسانی بی ارزشی مواجه شده است که رفتار اجتماعی مسلمانان را نیز مورد تهدید قرار داده است؛ بر طبق گفته مقام معظم رهبری دامت افاضاته علوم انسانی که برای جوانان ما آموزش داده می شود به درد ما نمی خورد، این افکار با نظام اسلامی که حضرت مهدی(عج) بر پا خواهند کرد، همخوانی ندارد.
اگر مردم خواهان نباشند حضرت مهدی (عج) تشریف نخواهند آورد؛ به دلیل استغناء بی جایی که برای ما به وجود آمده است و کاهلی خود ما که سیستمی کار نمیکنیم و اجتماعی فکر نمی کنیم دچار این بحرانها شده ایم؛ در صورتی که در قرآن در سوره جاثیه به طور مستقیم اشاره دارد که «امت» مورد مواخذه قرار می گیرد.
لازم به ذکر است در روز قیامت ما چند نوع پاسخگویی داریم؛ پاسخگویی رسولان را داریم پاسخگوئی افراد، یک نوع پاسخگویی در قیامت است؛ پاسخگویی امت ها نوع دیگر پاسخگویی در قیامت است،که منظور از امت افرادی هستند که رهبر فکری، بالای سر آن ها باشد، چه امام ناجی، چه امام فاجر به طور مثال؛ فکر گروهی که رئیس و رهبرفاجر بالای سر آنها بود باعث شد امام حسین (ع) را به قتل برسانند، در زیارت عاشورا می خوانیم لعنت بر امتی که تو را کشتند... و یا درخواست می کنیم از خداوند، تا با امام منصور از قاتلان حسین(ع) خونخواهی کنیم.
علت برنده بودن جامعه شیعی در جهان امتی فکر کردن آنست
لذا اکنون باید امتی فکر شود، زمانی که امتی فکر شود؛ می شود همان ید واحده و مشت واحدی که دشمن نمی تواند بر آن غلبه کند؛ علت برنده بودن جامعه شیعی در جهان نیز به دلیل امتی فکر کردن آنست.
مطلبی را در روزنامه خواندم که برایم جالب بود؛ دکتر مالکی، نویسنده سعودی، در یادداشت جدید خود نوشته بود که «شیعیان در روز قیامت حق دارند به حضرت علی افتخار کنند و بگویند به خاطر شما بر ما ظلم کردند و ما مرارت ها کشیدیم، آن ها در روز قیامت شرمنده نخواهند شد چرا که در کارنامه آن ها محبت منافقین و ظالمین وجود ندارد ولی زمانی که نامه عمل ما رو می شود همه خواهند دید که در کارنامه ما محبت منافقین، ظالمین، حجاج، معاویه، یزید و... موج می زند، چه کسی در روز قیامت به جای ما می تواند برای این کار ما توجیه بیاورد و در برابر خدا از ما دفاع کند؟»
در این مطلب، امت را تفکیک میکند و وجدان آگاه او می گوید ای کاش از شیعیان معنای صبر، اخلاق و معنویت را بیاموزیم؛ الان امت ها هستند که در مقابل هم ایستاده اند؛ تفکر داعش با تفکر اهل بیتی مبارزه می کند؛ ما باید در دو سو کار کنیم، اول این که چگونه افکار مردم و تصمیمات آنها را برگردانیم، دوم کسانی که قرار است تصمیم سازی کنند باید چگونه بیاندیشند وعمل کنند؟
نکاتی که در تبلیغ دین تا کنون داشتیم بیشتر رنگ و بوی مسیحیت داشته است
وقتی افراد تصمیم ساز را به تفکر امتی وادار سازیم، موفق خواهیم شد؛ البته نکاتی که در تبلیغ دین تا کنون داشتیم بیشتر رنگ و بوی مسیحیت داشته است؛ وقتی دیدند مردم به دنبال لذت ها هستند کشیش های مسیحی روش لذت جویانه را ابرازکردند که خدا مهربان است و شما را می بخشد، گناه فروشی کنید تا وارد بهشت شوید.
یا هر کتابی از نویسنده غربی و مسیحی معتقد که درباره آخرت نوشته شده است را می بینید تنها بهشت را تصویر می کنند چرا که آن قدر محرومیت های اجتماعی بالا است و چنان زجر بالا است جرات ندارند بگویند پس از این دنیا گناهکار عذاب می شود.
در یک خبرخواندم درغرب یک جا دزدی، با هلی کوپتر بالای برج رفت و از آن جا وارد خانه فرد ثروتمندی شدو جواهرات او را به سرقت برد، به این معنا است که انها می خواهند لذت ببرند و به این توجه ندارد که مقدمات این لذت تا چه اندازه سختی دارد؛ متاسفانه در روش آموزه های دینی ما نیزاین اخلال وارد شد ه که مطالب فقط به گونه لذت آفرینی ارا ئه شود.
الان تا به خانمی می گویید حجابت را رعایت کن می گوید خدا ارحم الراحمین است؛ تا به کسی می گویید دزدی نکن می گوید این حق من است و در جامعه حق مرا نمی دهند و خدا رحمت دارد؛ این مسائل آموزه های مخدر و فاسد است؛ بااین حرفها لاابالی گری و سکولاریستی در باطن جامعه دینی ما رسوخ کرده است؛ آیا خدای ارحم الراحمین حکیم نیست؟ چرا از جلوه حکمت خدا را معرفی نمی کنید؟ چرا برای مردم نمی گویید برای روز قیامت خود آبرو تهیه کنند؟
در سوره مبارکه زمرآیه 69آمده است «زمانی که شما را به صحنه محشر وارد می کنند و نامه عمل شما خوانده می شود، انسانهای والامرتبه و آبرومندی همانند پیامبران و شهدا در آن جا به عنوان داوران حضور دارند؛ به عبارت دیگر باید آبرو در روز قیامت برای تو مهم باشد؛ خداوند برای انسان نادم که در پی جبران گناهش بوده در موضع عفو ورحمت است، گناه را از نامه عمل، اعضاء و جوارح و.... اوپاک می کند ولیکن زمانی که حدود خداوند سبحان شکسته شود شدیدترین عذاب ها را در نظر می گیرد؛ این مسائل گفته نمی شود.
وقتی صحبت از فرزندآوری میشود میگوید حوصله سختی ندارم
جامعه ما لذت جو و رفاه طلب شده است؛ به عبارتی وقتی صحبت از فرزند آوری می شود می گوید حوصله سختی ندارم؛ تا فرهنگ لذت جویی و عافیت طلبی جا به جا نشود ما نمی توانیم درباره جمعیت قدمی پیش بگذاریم؛ باید بینش مردم نسبت به زمان کنونی، آینده و قیامت خود صحیح وحکیمانه شود البته این امر در زمان امام صادق(ع) نیز بوده است.
گفته شده است که مردی به دلیل سختی از آوردن فرزند امتناع می کرد، روزی در کنار خانه کعبه پسر جوانی را دید که پرده خانه خدا را گرفته و با حالت زاری از خدا آمرزش پدر خود را طلب می کند و این صحنه برای آن مرد خوشایند آمد تا بعد از مرگ خود کسی برای او طلب آمرزش کند چه خوبست!
فرزندآوری نه تنها در این دنیا که در جهان باقی نیز منفعت خواهد داشت
از سوی دیگر، انسان ها به دنبال منفعت هستند؛ باید نشان داده شود که فرزندآوری نه تنها در این دنیا که در جهان باقی نیز منفعت خواهد داشت؛ روشی که باید به کمک آن مردم را بازگردانیم باید به گونه ای باشد که منافع مردم در دنیا و آخرت برای آنها مورد بررسی قرار گیرد؛ وقتی فکر فرد به سمت لذت بردن است، فرزند مانع لذت بردن شناخته می شود.
باید مضرات تک فرزندی را برای مردم آشکار کرد
از جنبه دیگر انسان از اموری که برایش ضرر دارد گریزان است، مثلا باید زیان تک فرزندی را نیز برای او نشان داد ؛ خانمی به من مراجعه کرده بود و از وضعیت تک فرزند خود در مدرسه شاکی بود و این در حالی بود که تمام امکانات را برای او فراهم کرده بود؛ از این خانم پرسیدم وقتی پدر و مادر شما با شما قهر میکردند به چه کسی پناه می بردید؟ گفت با خواهر بزرگترم حرف می زدم؛ گفتم تو با فرزند خود قهر میکنی فرزندت در مدرسه حرف می زند؛ به این دلیل که همواره در خانه از مادر خود نمره منفی گرفته است، به خودش نمره بد می دهد و در مدرسه با بچه های بد همانند سازی میکند.
اگر خانواده بداند تک فرزند منفعت ندارد، از این امر دور خواهد شد
وقتی خانواده بداند تک فرزند منفعت ندارد، از این امر دور خواهد شد؛ درحال حاضر خانواده ها صرفا برای رفع اتهام نازایی، یک بچه می آورند؛ خانمی به من مراجعه کرده بود و می گفت فرزند من تنها است و من نیز کارمند هستم، آیا به فرزند خود اجازه استفاده از اینترنت را برای پر کردن اوقات تنهایی بدهم یانه؟ با این اوضاع که نمی توان اینترنت را از فرزند گرفت چرا که بسیاری از کارها اکنون باید با اینترنت انجام می شود، آیا این خانم فرزند خود را از دست خواهد داد یا خیر؟
مادربزرگها همیشه میگفتند بچه زیاد تنها قابلمه غذا را بزرگتر میکند و کار مادر را در امر تربیت آسانتر میکند
این مطالب باید در جامعه عنوان شود؛ باید مشکلات تک فرزندها بررسی شود و به مردم اعلام شود؛ مردم برای خود نتیجهگیری میکنند؛ مادربزرگهای ما همیشه میگفتند بچه زیاد تنها قابلمه غذا را بزرگتر میکند و کار مادر را در امر تربیت آسانتر میکند ازسرگرمی باهم و نشاط بازی با برادر و خواهر خودش و حتی تهیه لباس؛ چون بچه زود بزرگ میشود و لباس نومیماند و میشود برای فرزند بعدی استفاده کرد و همچنین بچه ها کمک درسی بهم میدهند کمک حل مشکلات سطح خودشون وهمدردیهایشان و از همه مهم تر وقتی باهم قهر میکنند رازهاشون رو به نفع پدر و مادر فاش میکنند و خیلی موارد دیگر.
امروزه یکی از مشکلات خانواده ها معلم خصوصی است چرا که پدر و مادرها تخصص علمی کافی را ندارند و معلم خصوصی را حتما برای فرزند خود می گیرند، موردی بوده است که معلم خصوصی فرزند را هروئینی کرده است؛ در حالی که این معلم مورد تائید پدر و مادر بوده است؛ فرزند از لحاظ روحی و مالی و... کمبودی نداشته است و در نهایت به این رسیدند که فرزند و معلم خصوصی در زمان درس در اتاق را بسته و هروئین مصرف میکردند.
پزشکان می گویند فرزندان شیر به شیر سلامتی مادر را به خطر میاندازد، ما از حضرت زهرا(ع) داناتر هستیم؟
وقتی فرزندان بیش از یکی باشند نیازی به معلم خصوصی احساس نمی شود، مخصوصا وقتی فرزندان شیر به شیر باشند؛ پزشکان می گویند سلامتی مادر به خطر می افتد، پس باید تغذیه را درست کرد؛ ما از حضرت زهرا(ع) داناتر هستیم؟
فرزندان ایشان شیر به شیر بودند؛ معصوم کار عبث انجام نمی دهند؛ کاری که برای بشر ضرر داشته باشد انجام نمی دهند؛ حضرت زهرا کامل ترین الگو را برای ما ارائه می دهند.پیامبر(ص)می فرمایند که حضرت زهرا(ع)، امام حسین(ع) را 6 ماهه به دنیا آورد تا پاکدامنی زنان دیگر اثبات شود.
آیا تنها حضرت زهرا (ع)، زهرا است و هیچ زنی نمی تواند زهرا شود؟ اتفاقا پیامبر(ص)می فرمایند که حضرت زهرا (ع) امام حسین(ع) را 6 ماهه به دنیا آورد تا پاکدامنی زنان دیگر اثبات شود و مورد تهمت زنا قرار نگیرند؛ به عبارت دیگر در زایمان نیز الگوسازی میکنند.
بخشی از دانش پزشکی ما از تفکر فمنیستهای اروپائی و آمریکایی آمده است؛ پزشکی که اکنون به فرزندان ما آموزش داده میشود چه منشأیی دارد؟ زنانی که از زایمان، مرد و... بیزار هستند چه نکات ایمنی برای مادر توصیه می کنند؟ خانم دکتری که مؤمن است در تشخیص جراحی رحم بسیار دقت میکند که مبادا مشمول پرداخت دیه شود باید بگوید چه باید کرد.
ما در اسلام مهد کودک نداریم
طبق مطالعهای که انجام دادیم از 205 کشور در دنیا، در 80 کشور زنان دارای مهریه و نفقه هستند؛ بنابراین زن غربی که باید به سرکار برود و باید نفقه خود را تامین کند آیامی توانیم با قوانین پیشرفته اسلامی از او توقع مادری داشته باشیم؛ برای چنین زنانی باید مهد کودک وجود داشته باشد درصورتی که ما در اسلام مهد کودک نداریم ولی برای کمک به مادر دایه تعریف شده با شرایط خاص آنهم تعداد کم و...
در یکی از مهد کودکها که شرایط سخت برای پذیرش کودک دارند و مربیان حاذقی در آن مهد وجود دارند به من گفتند با مربیان صحبت کنم چرا که به کودکان استرس می دهند و کودکان مضطرب شدند؛ اکنون در مهد کودک ها روش تربیتی مونته سوری آمده است، مونته سوری پرستاری است که در 100 سال پیش در انگلستان یکسری مباحث تربیتی را برای بچه های زیر 7 سال داشته است و اکنون در ایران به سرعت در حال توسعه پیدا کردن است.
وقتی با مربیان جلسه گذاشتم و وقتی اصول تربیتی برای فرزندان زیر 7 سال در اسلام را بازگو کردم، شکایت آن ها بلند شد که وقتی 15 بچه به من می دهند مجبورم با شعر خواندن یا سکوت اجباری و خواب آن ها را آرام کنم.
در کشور ما زن نفقه و مهریه دارد، شوهر او شغل دارد ولیکن باز بچه نمی آورند؛ چرا که می خواهند تفریح کنند
اکنون در کشورهای غیر اسلامی، که زنان از حمایت خانواده برخوردار نیستند، بخشی از خدمات را دستگاه های ماشینی به آنها می دهند، غذاهایی که سریع آماده می شوند و .. به این ترتیب مادر باید اشتغال داشته باشد و بچه هم باید داشته باشد، در نتیجه یک فرزند برای او کافی است؛ خرج فرزند بالاست و تمام هزینه صرف مالیات می شود؛ این مسائل در کشور ما وجود دارد؟ در کشور ما زن نفقه و مهریه دارد، شوهر او شغل دارد، ولی باز بچه نمی آورند؛ چرا که می خواهند تفریح کنند.
«خبرگزاری دانشجو»- اکنون در خانواده های با سطح مالی بالا بیشتر مشکل عدم فرزند آوری وجود دارد.
همیز: بله؛ این امر به دلیل تفریح است؛ سرمایه های خود را در ساخت ویلا در نقاط مختلف کشور صرف می کنند و تمام تلاش عمر آن ها به سنگ و آجر و ... تبدیل می شود؛ چرا که به دنبال تفریح هستند؛ در این شیوه هیچ رنگی و بوی از مسائل بومی وجود ندارد.
پیامبر (ص) همواره بعد از نمازها یاران خود را موعظه می کردند؛ امام علی(ع) می فرمایند اگر واعظ درونی نباشد واعظ بیرونی اثر ندارد؛ به عبارت دیگر اگر تقوای درونی نباشد واعظ بیرونی اثر گذار نخواهد بود؛ افرادی که در رفاه کامل بسر می برند، خانم و آقا که هر دو سر کار می روند آیا واعظ درونی دارند؟ چرا فتنه در ایران اثر می کند؟ آن عده اقرار کردند که دو سال و نیم در ایران بر روی قشر مرفه کار کردند و اثر کرد.
چرا به راحتی مردم را به سوی ماهواره می کشند؟ چرا که مردم به دنبال رفاه طلبی هستند؛ امام علی (ع) می فرمایند شما به دنبال چیزهایی می گردید که خداوند در آن دنیا قرار داده است؛ انسان گمان میکند گمشده اش در این دنیا است؛ خانمی به کلاس های تفسیر قرآن من می آمد که فرزندان خود را به هلند فرستاده بود و می گفت وقتی به این کلاس ها می آیم شب بدون خوردن قرص می خوابم.
اسلام می گوید باید فرزند به گونهای تربیت شود که به والدین خدمت کند
برای روز مادر برای این خانم کادویی تهیه کردیم. او از گرفتن این کادو گریه می کرد و می گفت من پنج سال است هیچ کادویی دریافت نکرده بودم؛ بر اساس تفکر خود فرزند کمی آورده است و بچه های خود را برای غرب تربیت کرده، اما بچه ها رفتند و او تنها شد؛ اسلام این گونه زندگی را قبول ندارد؛ اسلام می گوید باید فرزند به گونه ای تربیت شود که به والدین خدمت کند؛ الان والدین به سر کار می روند تا خواسته های متنوع و روز به روز بچه خود را تامین کنند.
وقتی از والدین سوال می شود که بعد از این همه خدمات که به فرزند خود دادید چه شد، می گویند هیچی، زمانه و روزگار این گونه کرد؛ قرآن نیز چنین می گوید که وقتی به سخن خداوند گوش فرا نمی دهند، در روز قیامت می گویند روزگار ما را به این جا کشاند؛ این در حالی است که باید اطلاعات صحیح درباره جایگاهش در قیامت به او داده شود که در قیامت خودت مسئول اعمال خودت هستی آن وقت سبک زندگی اش تغییر خواهد کرد.
«خبرگزاری دانشجو»- خانوادهها تحمل تنهایی برای سروسامان گرفتن فرزند خود را نوعی گذشت می دانند.
همیز: اشتباه همین است؛ در بحث تربیتی بحث بسیار عجیبی در آموزه های اسلام وجود دارد؛ برای جوان تربیت همراه با سختی سفارش شده است، مستحب است او را در سختی بار بیاورید تا نیروهایش شکوفا شود؛ الان در تهران به اندازه زیادی کلاس های کمک درسی هست، ولی اکثر دانشجویان دانشگاه های سراسری تهران را شهرستانی ها یا تهرانیهای غیرمرفه تشکیل می دهند.
من با دانشجویی صحبت کردم که قدرت او بسیار برای من تعجب برانگیز بود؛ پدر و مادر او در خراسان شمالی بودند، با شوهرش در زنجان زندگی می کردند و اکنون دکترای انرژی هسته ای را میخواند در حالی که فرزند 5 ساله ای هم دارد و متولد سال 64 است؛ او قدرت زیادی در دفع مشکلات داشت، ولی برای مشاوره به من مراجعه کرده بود و مسألهاش این بود که من یک روز برای درس به تبریز می روم، اما فکرم همراه شوهر و بچه ام است و چه کنم؟ از این همت بلندش شگفت زده شده بودم. او فاصله زیاد از مادرش دارد و با توانایی بالا، در زندگی خودش موفق است؛ در واقع قبول سختیها او را به این شکوفایی رسانده بود.
یکی از معضلات ازدواج های امروزه این است که داماد خانه را باید کنار مادر دختر تهیه کند؛ تمام معضلات جامعه به هم مربوط است؛ این که آمار طلاق بالاست به این دلیل است که همسر دختر مرفهی که پدر و مادر تمامی خدمات را به او داده اند، چگونه می تواند به او این همه خدمات دهد یا پسری که تمام امکانات از سوی پدر و مادر برای او فراهم بوده است چگونه می تواند حمایتگر باشد؟
نوع تربیت و فکر ما تا کجاها آسیب رسان است؛ طبق آمار در سال 91 از فروردین ماه تا آبان ماه، 22 هزار طلاق در تهران ثبت شده است، به عبارت دیگر 44 هزار خانواده آسیب دیدند و 44 هزار زوج شکست خوردند؛ در نهایت ازداوج ها به تاخیر می افتد چرا که می ترسند همسر انتخاب کنند.
به گفته مقام معظم رهبری محاسبات غلط، تصمیم گیری های غلط به وجود می آورد و شیطان با تهدید، محاسبات شما را به هم می ریزد؛ شیطان می گوید پول بزرگ کردن بچه را از کجا تأمین می کنید؟ مافیای پنهان در درون جامعه را هم می بینید چه می کند؟ شلوار کودک 2 ساله 50 هزار تومان است؛ چرا لباس فروشی های تهران قیمت ها را این گونه ارائه می دهند؟ کسی به این مورد رسیدگی کرده است؟
زمانی که چادر گران شد، پدری که دو دختر داشت باید چه می کرد؟ به مانتو بسنده می کرد؛ این مسائل مافیای پنهان درون جامعه ما است که برای جامعه ما برنامه ریزی می کنند منتها کسی نیست چرایی این امر را بپرسد؛ باید مسائل از تمامی ابعاد بررسی شود؛ وقتی تعداد فرزند بالا باشد ولی لباس مناسب برای حضور در جامعه نداشته باشند من چه می توانم بکنم؟ در آموز ه های اسلام به لباس اهمیت داد ه شده و گفته شده اگر لباسی که برای مهمانی است را در خانه استفاده کنید اسراف کرده اید. از سوی دیگر باید توجه داشت فرزند زیاد داشتن موجب بالا رفتن هزینه های لباس و پوشاک نمی شود، چرا که لباس فرزند اول را فرزند دوم می تواند استفاده کند و ...
«خبرگزاری دانشجو»- چرا این باور که خداوند روزی رسان است و روزی هر فردی مشخص است، در خانواده ها ضعیف است؟
همیز: خانوادهها این سخن را زمانی قبول می کنند که مصداقی در زندگی خود ببینند؛ چون در زندگی ندیده اند، نمی توانند بپذیرند.
«خبرگزاری دانشجو»- وقتی معیار را لذت قرار دادیم؛ با وجوداینکه در زندگی کمبود نداریم ولی همواره از زندگی و شرایط ناراضی هستیم؛ چرا که همواره خواهان مقدار بیشتری از داشتهها هستیم.
همیز: درست است؛ قناعت نداریم؛ ارزشها را برای مردم میگذاریم در حالی که این ارزشها باید برای خداوند باشد؛ من خودم 4 فرزند پشت سر هم داشتم و به مراتب مورد تحقیر اطرافیان و دوستان قرار می گرفتم ولی برایم تأثیری نداشت.
لذت با هم بودن چند فرزند باعث میشود بچه ها رشد کنند
باید مصداق به فرد نشان داده شود؛ با معادلاتی که ما کنار هم می گذاریم نباید فردی که در خانواده 8 نفره زندگی کرده است بتواند الان انرژی هسته ای بخواند؛ در نظر گرفته نمی شود که لذت با هم بودن چند فرزند باعث می شود بچه ها رشد کنند؛ آن لذت را در خانه تک فرزندی پیدا نخواهند کرد؛ وقتی بچه ها در خانه با هم بازی میکنند نیاز نیست برای فرزندانم مکرر لباس و اسباب بازی فراهم کنم.
بچه ها با هم بازی های جنبشی و حرکتی انجام می دهند و مهارت های کودک بالا می رود؛ وقتی بچه ها با هم در کودکی بازی می کنند و با هم لذت می برند در سن های بالا غمخوار یکدیگر می شوند؛ یکی از برکات زندگی من این است که بچه ها به اندازه ای با هم بازی کردند و درس خواندند، الان که ازدواج کردند با هم به کوهنوردی می روند؛ نیاز به افراد بیرونی و بیگانه ندارند.
باید خانواده هایی که فرزندان زیاد داشتند و الان از افراد بیگانه بی نیاز هستند و از کنار هم بودن لذت می برند، به مردم نشان داده شوند؛ البته نکته مهم در نوع تربیت فرزندان متعدد در این است که تبعیض میان آنها وجود نداشته باشد؛ این که چگونه این فرزندان مدیریت شوند و این مدیریت باید در لباس، غذا، نگاه کردن و... باشد، نیاز به آموزش دارد.
وجود سفره های بزرگ درخانواده لذت و شیرینی خاصی دارد و خداوند قطعا روزی آن سفره را زیاد خواهد کرد؛ در یکی از سفرهای زیارتی من با خانوادهای 40 نفره برخورد کردم که پدر خانواده فرزندان و همسران فرزندان خود را به سفرهای زیارتی می برد در حالی که کشاورز حاشیه شهر اراک بود؛ همکاریهایی که در چنین خانواده ای وجود دارد بی نظیر است؛ در سختی ها و مشکلات به یک فرد فشار وارد نمی شود.
اولین دیوارهای مهد کودک که ساخته شد اولین آجرهای خانه سالمندان نیز تدارک دیده شد
دقت کنید اولین دیوارهای مهد کودک که ساخته شد اولین آجرهای خانه سالمندان نیز تدارک دیده شد؛ چراکه پدر و مادر پول میدهند از فرزندانشان نگهداری شود و بچه ها نیز پول میدهند تا از والدین نگهداری شود؛ آیا می توان به پرستار گفت با قانون و پول، از بوی بد سالمند بیمار بیزار نباش؟
در نهایت این می شود در یکی ازکشورهای غربی، پزشک در خانه سالمندان با آمپول هوا، سالمندان را می کشت و در دادگاه چنین ادعا می کرد که با دیدن درد و رنج آن ها سعی کردم سالمندان را از این درد نجات دهم؛ با چنین سیستمی باید چنین نتیجه ای را انتظار کشید، پس محاکمه چنین افرادی برای چیست؟
من با خانواده ای برخورد داشتم که پدر خود را به علت بیماری به خارج از کشور برده بودند و همواره در بیمارستان به پدر خود خدمت میکردند، در کنار این پدر، بیمار دیگری نیز بود که به همان بیماری مبتلا بود و کسی برای ملاقات او نمی آمد و در نهایت از دنیا رفت در حالی که پدر این خانواده رو به بهبود بود؛ پسرانش درکمال ناباوری دیدند جوانی برای تحویل جنازه آن مرد باپلیس به بیمارستان آمد و گفت پسر اوست و جنازه را برای کالبد شکافی فروخته است.
در غرب آموزه هایی وجود ندارد تاروابط گرم خانوادگی مانع چنین رفتارهای زشتی شود، در نتیجه چنین اتفاقاتی رخ می دهد؛ این اتفاقات برای ما نیز در راه است؛ وقتی فرزند برای کسب درآمد در تلاش است از جنازه پدر خود نیز منفعت کسب میکند؛ وقتی فرزند به دنبال رفاه باشد و به آخرت معتقد نباشد، نگهداری و خدمت به والدین برای او بی معنا می شود؛ چرا ما چشم های خود را می بندیم و این معظلات را نمی بینیم؟
الان اروپائیان ادعا دارند تک فرزند ناهنجاری بزرگی است؛ وقتی این فرزند با آدم های بزرگ، بزرگ شده است، همواره توبیخ شده است و در کودکی لذت های کودکانه نداشته است و... نتیجه ای جز رهاسازی فرزند در پانسیونها، مدارس و... را به دنبال نخواهد داشت؛ قتل های متعدد در مدارس به دست دانش آموزان نتیجه رهاسازی فرزندان است؛ هوا و هوس بر فرد حاکم می شود و به هیچ عنوان نمی توانند جلوی این رفتارها را بگیرند.
ما در فرهنگ اسلام رده بندی سنی در تربیت داریم؛ در آموزههای اسلام فرزند تا 7 سال فرمانروایی دارد ولیکن نباید به خود و اطرافیان و اشیاء ضرر بزند؛ سیستم تربیتی ما در روایات کاملا مشخص است؛ از 7 الی 14 سالگی به فرزند باید محبت شود و مورد اکرام قرار بگیرد او در این سن قدرت اطاعت پذیری بالایی دارد و زمان انجام تکالیف الهی اوست که ذاتا به آن میل دارد و باید با روشهای مناسب با او رفتارکرد؛ ازسن 14تا21 سالگی فرزند باید مسئولیت پذیرتربیت شود و کارهای بزرگ که نیازمند تصمیمات بزرگ است را انجام دهد؛ این موارد سلسله تربیت هایی است که برای فرزند تعریف می شود و فرزندی که با این دقت در آداب زندگی بزرگ شود جامعه بی نیاز از یکسری لوازم می شود در چنین جامعه ای که مقصود اسلام است زندگی آرمانی بشر تحقق می یابد.
جای این سؤال هست که در تأمین رفاهیات افراطی فرزندان، چرا باید والدین تمام وقت کار کنند و از زندگی و با هم بودن لذت نبرند تا امکاناتی که نیاز نیست، برای فرزند خود تامین کنند؟ وقتی پدر و مادرها از یکدیگر لذت جنسی نمی برند جامعه مرکز فساد جنسی می شود؛ تبادل جنسی با همکاران، دوستان، در خیابان و... به صورت حرام انجام می شود.
از منظر دیگر زمانی که پدر و مادر سر کار هستند و فرزند از محبت مستقیم آنها محروم است به ناچار با پدیده دوستی دختر و پسر مواجه میشویم و آنها از محبت اجتماعی بهره مند میشود در حالی که اختلالات اجتماعی که در این وضعیت بوجود میآید از خلأ ناشی از عدم محبت پدر و مادر بسیار بیشتر است و یاناهنجاری که در غرب دیده می شود مثلادر لحظه ای برق می رود در شهر دزدی ها و جنایات بسیاری اتفاق می افتد چون دوربین ها از کار می افتند.
در ایران بارها اتفاق افتاده است افرادی که درآمد زیادی نداشتند ولی میلیون ها تومان پول پیدا می کنند و آن را به صاحب خود باز می گردانند، چرا این فرد تا این اندازه خود نگه دار است؟ چون در خانواده بزرگ شده است و لقمه حلال خورده است و تربیت با محبت مادر را دیده است؛ بی رحم و شقی نیست؛ چراکه در خانه به او رحم شده است و رحم را آموزش دیده است.
«خبرگزاری دانشجو»- تربیت این گونه افراد نیازمند خانواده ای است که در آن همه چیز در تعادل باشد.
همیز: درست است؛ زن باید در خانه مادری باشد که از محبت شوهر بهره مند است؛ مرد نان حلال به خانه می آورد و در خانه آرامش دارد؛ بچه ها به یکدیگر محبت می کنند و والدین به فرزندان ابراز محبت می کنند؛ وقتی فرزند در خانواده محبت می بیند با اسلحه همه را نمی کشد.
این نوع تربیت، دارای خروجی تربیت اجتماعی بالایی است؛ فرد با دشمنی و بدجنسی کار نمی کند؛ یکی از آموزه های ما این است که اگر از کسی بدی دیدید با خوبی پاسخ دهید، این نوع تربیت از بستر یک خانواده است؛ خانواده با الگوی درست تنظیم شده است که خروجی خوبی خواهد داشت.
اثرات تربیت فرزند، نوع تربیت، آموزش به مخاطب، قوانین اسلام در تربیت فرزندان متعدد و... باید در جامعه ارائه شود؛ حضرت یعقوب دارای 11 فرزند از یک زن و 2 فرزند از زن دیگر بوده است؛ تربیتی که خداوند از او برای 13 فرزند نشان می دهد به اندازه وصف ناپذیری زیبا است که به نام احسن القصص از آن نام برده می شود.
11 فرزند به گمان این که پدر به یک فرزند توجه بیشتری دارد خیانتی انجام میدهند و پدر تا 40 سال این موضوع را برای آن ها آشکار نمیکند در حالیکه از خیانت آن ها باخبر است، همین 11 فرزند ماه و ستاره می شوند ؛ فرزندانی که لقمه پاک خوردند و از نطفه پاک بودند و دارای تربیت پاک بودند، به دلیل حسادت دچار این حادثه شدند، حسادت در زندگی هر انسانی می تواند رخ دهد، اما مهم آنست که در پرتو وجود یک خانواده بالنده ختم زیبایی پیدا میکند.
شیطان از گناهان کوچک شروع می کند، امام سجاد(ع) می فرماید «به کوچکی گناه نگاه نکن بلکه به بزرگی خدایی نگاه کن که در محضر چه کسی گناه می کنی»؛ من همواره به دانشجویان خود از این مثال استفاده می کنم که بینی را با انگشت پاک کردن خلاف شرع نیست ولیکن خلاف شأن است؛ در پرهیز از گناه باید به شأن و مقام خداوند بنگرد؛ در قرآن گفته شده است که هر که از شأن و مقام خداوند بترسد و گناه نکند دو نوع بهشت از آن اوست.
با وجود این ضایعه در روابط برادران، یعقوب سیستم 13 فرزند را به جایی رساند که همه ماه و ستاره شدند و همه آسمان آرا شدند؛ حضرت یعقوب در زمان مرگ از فرزندان خود می پرسد که خدای شما کیست و آن ها از خدای یعقوب و خدای ابراهیم نام می برند؛ امروزه برای فرزندان ما خدایی که می پرستند مبهم است ولیکن خدای ابراهیم مبهم نیست؛ این نشان می دهد می توان بچه های متعدد و موحد بار آورد.
نمونه تفکر توحیدی را در خاندان حضرت ابراهیم (ع) میتوان مشاهده کرد، هاجر هیچ گاه به خدا سوء ظنی نداشت که به خدای خود بگوید تو یک روز مرا زن پیغمبرت میکنی و روز دیگر در بیابان با فرزند تشنه رها می سازی و یا حضرت ابراهیم (ع) هیچ گاه به خدای خود شکایت نکرد که در سن پیری به من فرزند دادی و آن را در بیابان قرار دادی؛ اعتماد آنها به خداوند زیاد بود و می دانستند خداوند مالک هستی است و دستورات او از روی عدل است؛ این خدای ابراهیم(ع) است.
«خبرگزاری دانشجو»- این سوال که «آیا فرزند من باید از تمامی امکانات برخوردار باشد؟» سوالی است که به نظر می رسد از اذهان پاک شده و همه این فرض را پذیرفته اند که فرزند باید در ناز و نعمت بزرگ شود
همیز: فرزند باید در سختی بزرگ شود؛ لذتی که من و خواهرانم از یک عروسک می بردیم، امروز فرزندانمان از ده ها عروسک خود نمی برد؛ این فرزند رشد نخواهد کرد و دگرخواه نمی شود و همواره خواهان امکانات برای خود است؛ قرآن حل معظلات زندگی را در دگرخواهی می داند.
مثلا اتفاق افتاده دخترخانم متخصصی با سن بالا را به عنوان سرپرست خوابگاه دانشجویی انتخاب می کنیم، دانشجویان خیلی او را نمی پسندند از رفتارهای او عصبی می شوند و این دختر با آنها به سختی کنار می آید؛ این فرد نمی تواند عاطفی برخورد کند زیرا مهارتهای دگرخواهی را ندارد.
ولی خانمی که همسرش فوت کرده است و دارای دختر بزرگی هم هست وقتی سرپرست خوابگاه می شود بچه ها مشکلی با او نخواهند داشت، چراکه او برای بچهها مادری میکند؛ از خدمات دادن لذت می برد اما دختری که نمی تواند عاطفی برخورد کند شکوفا نشده و از دادن خدمات طلبکار می شود.
دختر تا زمانی که ازدواج نکرده است یکسری نیروها و استعدادهای او بروز نکرده است؛ وقتی این دخترازدواج می کند و فرزندی ندارد باز هم برخی استعدادهای او پنهان مانده است؛ وقتی بچه دار شد در یک سطحی استعدادهای وی بروز می کند و وقتی فرزند او بزرگ می شود در هر مرحله سطحی از استعدادها را در خود تجربه می کند.
یک انسان در فراز و نشیب زندگی به کمالات بسیاری می رسد؛ این انسان می تواند تحولات اجتماعی بسیاری را ایجاد کند؛ به طور مثال حضرت زینب فرزندان را از کربلا تا شام سالم نگه می دارد، ایشان به چه صورت شرایط را مدیریت می کنند؟ ایشان مصیبت هایی دیده است که در سطح درک هیچکس نیست؛ ایشان حسینی را می شناسند که آن خانمهای همراه در کاروان وکودکان نمی شناسند؛ این زن جریان ساز تاریخ می شود.
خداوند یک برنامه تربیتی را برای رشد ما گذارده است؛ اگر ازدواج، فرزند آوری و... نباشد انسان به آن کمالات نخواهد رسید؛ با ابزار و اشیاء نیز به این کمالات نخواهیم رسید؛ در محرومیت ها انسان بیشتر رشد می کند؛ امتحانات سختی که از خلبانان گرفته می شود برای این است که قرار است کار بزرگی به او محول شود؛ امتحانات سخت برای انسان های پر توان تر است.
«خبرگزاری دانشجو»- الان بین ما چنین عرف شده است که تن به آب نزنیم تا خطری ما را تهدید نکند.
همیز: این دیدگاه بسیار بد است؛ این امر به کسانی باز می گردد که برای ما دیکته میکنند، دمی آسوده باش و عمر بر باد مده؛ قرآن در سوره مبارکه ابراهیم آیه21 می فرماید: «در روز قیامت همه برای پاسخگویی در مقابل خداوند می ایستند، آن هایی که در دنیا ضعیف و دنبال رو مستکبرین بودند می گویند اگر از شما پیروی کنیم می توانید ما را از عذاب خداوند حفظ کنید؟» ومستکبران اظهار عجز می کنند.
اینگونه تفکرات الان تبعی است؛ دنبال روها نه تنها در دنیا از خداوند پیروی نمی کنند و ازکسانی که مستکبر و باطلند پیروی کردند در حالی که این رهبران به دلیل استکبار و زور خود، قدرت یافته بودند، بلکه در جهان دیگر نیز می گویند اگر پیروی شما را کنیم از عذاب خداوند نجات می یابیم؟
مستکبران نیز در پاسخ می گویند اگر خداوند ما را در دنیا هدایت می کرد ما اکنون شما را هدایت می کردیم؛ به عبارتی فرافکنی می کنند و از پیروان خود حمایتی نمی کنند.
واقعا برخورد با مشکلات انسان را قدرتمند می سازد؛ از ابتدای انقلاب تا الان برای کشور ما مشکلات بسیاری ایجاد کردند و اکنون دشمنان ما اعتراف میکنند که تا چه اندازه ما قدرتمندشده ایم.
«خبرگزاری دانشجو»- در مطالب روانشناسی از عقده های روانی، تاثیرات محرومیت ها و کمبودها در کودکی و بزرگسالی صحبت می شود. شاید یکی از دلایل بروز برخی رفتارها از خانوادهها وجود چنین ترسهایی است.
همیز: این موارد پردازش غربیها است؛ فرزندی که در خانوادهاش ابر رحمت والدین بر سرش نباشد، دقیقا همان فردی می شود که آن ها تشخیص دادند؛ فرق علوم انسانی ما با علوم انسانی غرب در این است که در کتاب های جامعه شناسی غربی می خوانید فرد سازنده جامعه است در حالی که در اسلام خانواده سازنده جامعه است.
فرزند در خانواده بد تربیت شود، جامعه را خراب خواهد کرد و اگر فرزند در خانواده به درستی تربیت شود جامعه سالم خواهد بود؛ افق نگاه غرب با اسلام بسیار متفاوت است؛ در قرآن زمانی که از مادر حضرت موسی (ع) صحبت می شود او یک زن عبادی، سیاسی است که حتی نظامی هم فکر می کند؛ خداوند به او می گوید فرزند خود را به رود نیل بیانداز، ما او را به تو باز می گردانیم و به این مادرخبر مسرت بخش میدهد؛ او را از مرسلین قرار میدهیم، رسول یعنی او فردیست که برای مبارزه میآید.
زمانی که 3 قدرت زر، زور و تزویر، یعنی قارون، فرعون و هامان حاکم بودند و 15 هزار کودک به دست فرعون کشته شده بود، باید با آن ها مقابله نظامی شود و نمی توان با آن ها با مذاکره برخورد کرد؛ خداوند به این زن میگوید ما فرزند تو را کاری می کنیم که این مثلث را نابود سازد؛ 3 فرزند این زن معرفی می شوند و هر 3 ممتاز بودند؛ حضرت موسی(ع) هارون و خواهر آن ها که نقش بسیار مهمی در سرنوشت برادر خود داشت.
مادر حضرت موسی (ع) توانست فرزندان متعدد داشته باشد و همه ممتاز باشند چرا که زن عابدی بود؛ در حدیث آمده است زنی که فاسد است فرزند او نیز فاسد خواهد شد؛ اگر مادر فاسد و شقی باشد جز این اتفاق نخواهد افتاد؛ حال جای این بحث است که فرزند داخل رحم مادر چه گناهی کرده است؟ در پاسخ باید گفت: خداوند به بندگان خود عقل داده است و پیامبران را برای هدایت این عده فرستاده است و راه را برای کسی نبسته است و کسی از رحمت خداوند محروم نخواهد بود.
سرنوشت این فرزند با مادر فاسد چه خواهد شد؟ عقلی که خداوند به هر انسانی داده است، پیامبر را برای استغناء این عقل فرستاده است، می تواند فرد را از شقاوت مادری نجات دهد؛ دعاهایی که برای ما وجود دارد نیز کمک کننده است چرا که دعا سلاح است؛ فرد به کمک دعا می تواند از خداوند بخواهد شقاوت ابتدایی را از او گرفته و سعادت نصیب وی سازد؛ در قرآن سوره مبارکه رعد آیه 39 آمده است که خداوند شقی را سعید می سازد.
در این امور محاسباتی وجود دارد، چه بسا فرزند آیت الله بزرگی از عقل خود استفاده نکند و با اختیار خود و انجام گناه عمدی جهنمی شود؛ درسوره مبارکه ملک آیه39 اهل جهنم می گویند «اگر ما عقل خود را به کار می بردیم در جهنم نبودیم»؛ این نشان دهنده این است که آیت الله بودن پدر، کسی را از جهنم نجات نمی دهد؛ در خانه آیت الله باشم و نشنوم و عقلم را به کار نبرم نجات نخواهم یافت.
«خبرگزاری دانشجو»- اگر به طور مثال پدر من عالم بزرگی نباشد ولی من بشنوم و عقل خود را به کار ببرم باز هم کارگشا خواهد بود.
همیز: بله؛ در برنامه تربیتی اسلام انسان انتخابگر خلق شده، باید از خدا تشکر کرد چرا که نجات دهنده است.
«خبرگزاری دانشجو»- از مجموع صحبت های شما تا الان به این نتیجه رسیدیم که اگر ما آموزه های دینی مردم را درست کنیم و خانواده متعادل داشته باشیم و در تعداد و تربیت فرزندان متعادل عمل کنیم بسیاری از مشکلات موجود در جامعه از جمله معضل کاهش جمعیت و حرکت رو به رشد به سمت تک فرزندی شدن خانواده ها از بین می رود؛ چراکه در اسلام عنصر اصلی خانواده است؛ حال اندکی در خصوص سبک زندگی صحبت کنید.
همیز: برای این که سبک زندگی را بررسی کنیم باید نوع نگاه را تغییر دهیم؛ اگرمردم به دنبال منافع و سود زود بازده خود باشند؛ فرد می خواهد الان خوش باشد، با فرزند خود رفاه داشته باشد و...؛ فرد می تواند از این زندگی خود نیز لذت ببرد، در قرآن سوره مبارکه اعراف آیه189 گفته شده است وقتی پدر و مادر در دوران بارداری از خداوند می خواهند فرزند آن ها صالح شود، خداوند آن دعا را مستجاب می گرداند ولیکن ممکن است والدین در نوع تربیت ناقص خود فرزند را مشرک بار بیاورند.
لذت های آنی دنیا و فراموشی آخرت، این افراد را از خداوند دور میکند؛ از نگاه دیگر نیز میتوان به این مسأله توجه کرد،چون وجود بچه کوچک درخانه لذت آفرین است مردم را با نشان دادن نمونه هایی که در جامعه میتوان از آن نام برد به امر فرزندآوری تشویق کرد. مثلا نمونه خانواده هایی که فرزند کوچک دارند و لذت بسیارمی برند ؛ خانمی را می شناسم که نوه 10 ساله دارد و خود فرزند 3 ساله دارد؛ معتقد است تا کنون درگیر زندگی بودم و اکنون وقتی فرزندانم به سروسامان رسیدند از بزرگ شدن این کودک 3 ساله ام بیشتر لذت می برم تاحدی که لحظات کارهای او را یادداشت میکنم.
باید لذتهای آنی فرزندآوری را نیز به مردم بچشانیم؛ مردم به دنبال لذت ها هستند باید لذت ها را به مردم نشان دهیم؛ چرا آمار ناباروری اکنون تا این اندازه تکان دهنده است؟ چون در سال های اول برای تفریح و رفاه از فرزندآوری خودداری می کنند و زمانی فرا می رسد که قابلیت خود را از دست می دهند؛ یکی از پزشکان بیان می کرد از هر 7 مراجعه به پزشک 2 نفر باردار نخواهند شد.
غذاهای فست فودی، امواج موبایل و ماهواره، علت سقط جنین در ایام بارداری شناخته شده و... از عوامل موثر در نازایی است؛ امروزه زن به سختی باردار می شود و به سختی بچه را نگاه می دارد و این امر سبب فلج شدن زندگی خواهد شد؛ این سختی ها باعث می شود نگاه مردم نسبت به بارداری و فرزندآوری تغییر کند و به این نتیجه برسند که بارداری و فرزندآوری تماما ضرر است و منفعتی ندارد.
هیچ رفاه و تفریح و خوشی نمی تواند به اندازه فرزندآوری و بزرگ کردن فرزند لذت بخش باشد؛ در قرآن از بارداری و فرزند آوری با توصیفات فراوان سخن می گوید؛ یکی از مشهورترین روایات این است که بهشت زیر پای مادران است؛ به عبارتی مادر به هر جا می رود بهشت را به آن مکان هدیه می برد؛ از لحظه بارداری تا لحظه زایمان 40 هفته است و زن می تواند 40 جمعه غسل جمعه مداوم انجام دهد.
پیامبر(ص) فرمودند که به زن در زمان بارداری ثواب روزه داری را می دهند که در خط مقدم جبهه می جنگد؛ این مسائل و روایات باید در جامعه منتشر شود؛ وقتی به بخش آخرتی این مسئله نگاه می کنیم به دلیل منفعت طلبی خواهان بهترین ها و بیشترین ها هستیم؛ وقتی زن زایمان میکند از تمامی گناهان پاک می شود؛ اگر زنی در زمان زایمان از دنیا برود اجر شهید را دارد.
این موارد امتیازاتی است که اسلام برای باروری گذاشته است؛ این اطلاعات باید به جامعه داده شود؛ وقتی زن ها بارور می شوند از نظر جسمانی دچار تحولات زیادی می شوند؛ در تشخیص پزشکی غربی،که ما در بسیاری از موارد بر آن صحه نمی گذاریم، اعتراف می کنند اگر زن در سن 35 سالگی به بالا یک زایمان داشته باشد از بسیاری از بیماری های رحمی مصون خواهد بود؛ این که می گویند در سن بالا بچه مشکل ذهنی یا جسمی خواهد داشت، سخن باطل غربی ها است.
بر طبق تاریخ، حضرت خدیجه (س) با در نظر گرفتن اختلاف سن 3 سال بزرگتر از پیامبر(ص) نه 15سال، در سن48 سالگی حضرت زهرا(س) را باردار شدند؛ و حضرت فاطمه زهرا(س) باهوشترین انسان روی کره زمین است هنوز دانشمندان از فهم و تفسیر خطبه مشهور ایشان عاجزند. اگر روایات و تاریخ اسلام را بررسی کنید متوجه خواهید شد حرفی برای گفتن وجود نخواهد داشت؛ طب غربی که ادعا دارد بچه در سن بالای بارداری مادر، منگل وعقب مانده خواهد شد، به این دلیل است که ما را به ناباروری برسانند.
تا زمانی که زن می تواند بارور شود می تواند بچه بیاورد؛ قوانینی که در اسلام وجود دارد مبنی بر این است که نمی توان مانع فرزند آوری زن ومرد شد و از نظر شرعی عقیم شدن بدون دلیل شرعی حرام است؛ اگر در عقد دائم زن یا شوهر فرزند بخواهند و دیگری مانع شود کار حرام انجام می دهند؛ البته زن در نگهداری بچه اگر ناتوان باشد معاف است و می تواند بچه را به دایه بسپارد.
پدر امام خمینی(ره) به دایه وی گفته است تا زمانی که به فرزند من شیر می دهی لقمه دیگری وارد زندگی خود نکنی و تنها از لقمه ای که من به تو می دهم به فرزند من شیر بده؛ در قرآن کریم ذکر شده است که لباس، غذا و... فرزند را باید پدر او تهیه کند، حتی تامین مخارج فرزند زمانی که همسر خود را طلاق داده باشد.
اگر از این دیدگاه مسائل در جامعه مطرح شود برخی سختیها برای مردم آسان خواهد شد؛ به هر حال به دلیل منفعت طلبی و ضرر گریزی که در ذات انسان است، باید مضرات نیاوردن فرزند برای مردم بازگو شود؛ باید گفته شود زن و شوهری که تنها هستند و فرزندی ندارند چه ضررهایی را متحمل می شوند و در مقابل والدینی که فرزند دارند چه منافعی برای آن ها خواهد بود؛ این مسئله از ابتدا تا انتهای زندگی مورد بررسی قرار گیرد.
کسانی که فرزند دارند سختی متحمل می شوند ولی ضرری نمیکنند اما کسانی که فرزند ندارند ضررهای بسیاری خواهد کشید؛ موقعیت این افراد را نشان دهیم؛ افکار عمومی اصولا منفعت را انتخاب می کند حال می خواهد مذهبی باشد یا اعتقادات مذهبی نداشته باشد، ما باید ایرانی کار کنیم، گاهی وقتها آرزو می کنم ایکاش یک سریال 500 قسمتی ساخته می شد و از ابتدای زندگی یک مسلمان برطبق نص صریح قرآن و روایات صحیحی که از اهل بیت عصمت داریم به تصویر کشیده می شد.
ازهمه مهمتر مردم باید بدانند اکنون جامعه جهانی برای کشتار ما در تلاش است و سعی می کند نسلکشی کند، حتی موادی را وارد ایران می کنند که ناباروری را توسعه دهند؛ تولید ظروف یکبار مصرف خاصی در انگلستان ممنوع است چرا که زنان را نابارور می کند و این مورد به طور گسترده در کشور ما تولید میشود و مورد استفاده قرار می گیرد؛ دشمنان ما می دانند به عنوان یک ایرانی وقتی جمعیت بیشتری داشته باشیم قاعدتا توفیقات بیشتری در عرصه جهانی خواهیم داشت.
هم اکنون در جامعه جهانی به دلیل جمعیت 70 میلیونی حرف اول را می زنیم؛ اگر همانند امارت، قطر و ... جمعیت اندکی داشتیم به راحتی ما را سرکوب می کردند؛ در غزه 1 میلیون نفر جمعیت حضور دارد و چه بلاهایی بر سر آن ها وارد می کنند؛ اگر از جهت تفکر ایرانی نیز نظر افکنیم، به عنوان یک ایرانی باید فرزند آوری داشته باشیم؛ در نهایت فرزند آوری مسئله ممتازی است.
فرزندآوری هم برای دنیا، هم برای آخرت، هم برای خانواده و هم برای جامعه منفعت خواهد داشت؛ نخست وزیر آلمان برای حفاظت از آلمان حاضر است نیروی انسانی وارد کند، به عبارت دیگر از لحاظ تفکر ملی نیز نیاز به نیرو خواهیم داشت؛ ما باید فرزندآوری را افزایش دهیم تا نیازی نداشته باشیم نیروی انسانی وارد کنیم که با توجه به دشمنی های بسیاری که در دنیا با ایران می شود نمی توان نیرو وارد کرد چراکه نمی توان دوستانی پیدا کنیم که خائن نباشند!
این نکته قابل توجه است که در تفکر ملی تا فرد قانع نشود فرزند منفعت دارد زیر بار تحمل این سختی نخواهد رفت؛ مبانی که بر اساس آن فرزندان ارزشی تربیت می شوند باید کامل بازگو و آموزش داده شود؛ مثلا در آموزش های اجتماعی، با دختر و پسر عقد کرده صحبت کنیم تا جایگاه خود و خانواده گسترده را بیاموزند؛ عقد کرده ها برای ادامه زندگی مشترک به اطلاعات بسیاری نیاز دارند؛ منافع فرزند را برای آن ها بازگو کنیم، لذتهای فراوان داشتن مونسهایی از جان و خون خود انسان درطول زندگی را به طور ملموس به آنها نشان دهیم ،ناخودآگاه ذهن آن ها آماده پذیرش فرزند می شود.
با آموزشهای دوران عقد، فرزندآوری و تربیت فرزند برای والدین بن بست نخواهد بود؛ آموزش برای والدین انگیزه ایجاد می کند؛ وقتی به والدین آموزش داده می شود که فرزند با این آموزه ها به چه کمالاتی دست می یابد، به راحتی برای فرزند آوری اقدام می کنند. من درکلاسهایم این روش را دارم جالبست بگویم هرترم درسی که دارم درترم آینده بادانشجویی که فرزندتازه بدنیا آمده اش را درآغوش می فشارد یک عکس یادگاری می گیریم.
یکی از موفقیت های زندگی خود من این است که 2 ماه قبل از ازدواج دوره های تربیت فرزند و همسر داری را گذراندم؛ آموزش کمک می کند تهدیدهای زندگی به فرصت تبدیل شود؛ فرزندان در جمع اعضاء خانواده رشد می کنند و والدین از جهت تربیت فرزند خود آسوده هستند؛ ارتباط فرزند با اعضاء فامیل و خانواده کمک می کند در ارتباط با همسالان خود در اجتماع بهتر رفتار کنند؛ آموزش های مفید و کارآمد بستری برای رفاه و راحتی در دنیا می شود.
«خبرگزاری دانشجو»- می توان گفت ناآگاهی برای خانوادهها ترس به وجود میآورد؛ به طور مثال اگر مهارت ها و آموزش ها ایجاد شود، این چالش وجود نخواهد داشت که فرزند مانع عشق همسر به همسر است.
همیز: بلی؛ در فرزندآوری و تربیت فرزند باید سطح آگاهیها بالا رود و آموزشهای فراوان باید داده شود؛ به طور مثال من به مواردی برخورد کردم که مادربزرگ، فرزند تب دار را به بیمارستان می آورد و از والدین فرزند خبری نیست.
وقتی مادربزرگ برای رفع مشکل زوجین جوان وارد عمل می شود، والدین در حاشیه قرار می گیرند، برای پدر نگرانی ایجاد نمی شود؛ چرا که مطمئن است دو نفر دیگر بار این نگرانی، دعا و ... را به دوش می کشند؛ حال وقتی که مادربزرگ دو روز در خانه آنها میماند و با او سنگین برخورد می شود، این مقدمه ایجاد کدورتها میشود.
زمانی که فرزند بیمار می شود والدین او باید وی را به بیمارستان ببرند، وقتی بی تابی و بیماری کودک خود را می بینند بانگرانی و اضطرار دعامی کنند و نزدیکی به خدا را لمس می کنند؛ فردای آنروز تماس تلفنی پدر از سر کار، به مادر آرامش روحی می دهد، از این که مرد به زن و بچه تا این اندازه اهمیت می دهد لذت می برد؛ وقتی مادربزرگ در حل این مشکل به میان می آید زن و شوهر از برخی لذت ها محروم می شوند؛ نگرانی ها، دعاها و... باعث شادی و دوام زندگی خواهد شد در صورتی که من همواره میگویم در حل مشکلات فرزندان خود دخالت نکنید تا آنها قوی شوند، البته نظارت و حمایت ازفرزندان پس از ازدواج کار پسندیده ای است.
«خبرگزاری دانشجو»- چون سعی می کنند با هم مشکل را حل کنند و کنار هم باشند.
همیز: این امر باعث می شود افراد یک خانواده به مرور زمان به یکدیگر وابسته تر و پیوسته تر شوند؛ نسبت به کودک خود از خداوند شاکر می شوند؛ این نوع تربیت با تربیت بیمار گونه رایج تفاوت های بسیاری دارد؛ ما یکسری اصول اسلامی را در تربیت فرزند، باید به جامعه تزریق کنیم تاحیات تازه ای بیابد.
مادر بزرگ با تمام نگرانیهایی که دارد باید در حل آسان و زود هنگام مسائل عقب بایستد و اجازه دهد والدین لذت های رشد فرزند خود را ببرند؛ جامعه باید بپذیرد برخی اصول و نکات کوچک باعث لذت بیشتر خواهد شد؛ وقتی کودک در خانه بیمار میشود تمام اختلافات بر طرف می شود و مسائل پیش پا افتاده تحت الشعاع قرار می گیرد؛ بنابراین فرزند باعث شادی و رفتن غمها میشود.
وجود فرزند باعث نشاط مضاعف است و این امر باید به خانواده ها نشان داده شود؛ رسانههای ما همواره پدر و مادر هایی را به تصویر می کشد که در برابر فرزندان خود ناتوانند؛ این آموزشها منفی است؛ در رسانه ما فرزندان دانا نشان داده شده، شوهر در خانواده آدم ناتوان جلوه داده می شود، در حالی که درآموزههای قرآنی شوهر تکیه گاه زن است مایه آرامش و شکوفایی اوست.
«خبرگزاری دانشجو»- البته نمیتوان انکار کرد که در برخی موارد احساس می شود خانم ها در حل مشکلات توانمندتر هستند، خانواده هایی را می بینیم که خانم گرداننده خانواده و زندگی خانواده است.
همیز: همین خانم نیاز به یک تکیه گاه دارد؛ زن میتواند کارهای بسیاری انجام دهد، به گفته امام خمینی(ره) از دامن زن، مرد به معراج می رود؛ زن می تواند مربی گری کند، درمان گر همسر خاطی خود باشد و...، ولیکن همین زن احساس تنهایی میکند و باید فرد قدرتمندی بالای سر او باشد تا زن بتواند به او تکیه کند.
زن فمنیستی آمریکایی اذعان داشت که با توجه به این که از گفته خود اکراه دارم اما از این که به شوهر خود تکیه می کنم لذت می برم؛ بسیاری از طلاق هایی که اتفاق می افتد به دلیل قوّام نبودن مرد است و زن ، کم آورده است، حضرت علی (ع) می فرماید ما یافتیم زن ها در زمان حاجت خود هیچ تقوایی ندارند؛ این مرد است که می تواند در خانه تقوا را حفظ کند؛ اگر مرد نباشد زن به بیراهه می رود و درتربیت جوان و نوجوان، این پدر است که باید حرف اول را بزند.
در تربیت پسر جوان، زن نمی تواند به درستی تشخیص دهد، مرد باید وارد شود؛ زن به دلیل نگرانی نمی تواند تحمل کند پسر جوانش بسیاری از کارها را انجام دهد و این در حالی است که در آینده همین پسر جوان وارد جامعه میشود و نمی تواند بسیاری از کارها را انجام دهد؛ فرزندان جوان باید در خانواده خود کسب مهارت کنند تا بتوانند در جامعه نقش خود را به درستی ایفا کنند.
قوّامیت پدر باید در خانواده حفظ شود، جامعه نباید قوّامیت را از مرد بگیرد، مادر و پدر باید پسر جوان خود را قوّام تربیت کنند و... از جمله عوامل منفی که اثرگذار در تربیت جوان و نوجوان است؛ این که در رسانه نشان می دهند مرد پیشبند می بندد و ظرف می شوید، زشت است و اینگونه است که جامعه قوّامیت را از مرد می گیرد؛ جامعه قوّامیت را از مردهایی که همواره در حال خدمت کردن به زن ها هستند، می گیرد؛ مرد باید مدیریت کند و در زمان سختی نیز کمک های همه جانبه داشته باشد.
زمانی که پیامبر(ص) کار بیرون از خانه را به حضرت علی(ع) سپرد به این معنا است که مرد باید در خانه آرامش داشته باشد و نباید برای او کار باشد؛ کار اجتماع را خداوند از دوش زن بر می دارد که خانه محل آسایش او شود؛ لذت بردن و تقدیر فرزندان و همسر از خانم خانه زیباییهای خانه و خانواده است که باید نشان داده شود.
سبک زندگی را باید قدم به قدم نشان داد؛ با یک جمله از امام سجاد(ع) می توان برای یک زندگی زناشویی سبک زندگی ساخت؛ امام سجاد(ع) در رساله حقوق خود حق زن بر مرد و حق مرد بر زن را عنوان می کنند؛ در انتهای این نکته را عنوان می کنند که زن باید لذت مرد را فراهم کند؛ با همین یک نکته می توان یک سبک زندگی تعریف کرد؛ زن چگونه می تواند لذت مرد را فراهم کند؟
چشم مرد از ظاهر مرتب خانمش، گوش او ازحرفهای دلنشین به جای گله کردن، استشمام عطر خوش خانمش، غذایی مطبوع که زن آماده می کند، خصوصیات اخلاقی شیرین و رفتار و منش باوقار زن، ریاست مدبرانه زن در خانه، روش صبورانه تربیت فرزند و... باید لذت ببرد حتی بندگی و اطاعتی که مرد برای خدا می کند باید توسط زن لذت بخش شود؛ این نوعی از سبک زندگی است؛ نکات ریز این سبک زندگی باید به جامعه آموخته شود؛ تمام این لذت ها زمانی تامین می شود که خود زن سالم باشد و برای او خستگی وجود نداشته باشد نگاه خریدارانه شوهر وکلام شیرین او ، قدردانی او، حمایت قدرتمندانه او از خانمش صفایی به زندگی می دهد که هر حادثه ناگواری این خانه را تخریب نمیتواند بکند.
وقتی خانه کانون لذت می شود، چه جامعه ایی از این خانواده به وجود خواهد آمد؟ جامعه حاصل کانون سالم و کم تنش خانواده های قرآنی خواهد بود؛ عقده در جامعه وجود ندارد و همه به یکدیگر خدمات می دهند؛ از زمانی که قوانین پیشرفت کرده است و روابط عاقلانه شده است کمتر مشاهده می کنید در تصادف ها افراد به یکدیگر فحش های رکیک بدهند و به عبارتی برخی رفتارها و گفتارها در شأن افراد نیست که بخواهند از خود بروز دهند.
اکنون شاهد هستید به واسطه کراماتی که انقلاب به انسان ها در جامعه بخشید فرهنگ مردم تغییر کرده است؛ قوانین اسلام وارد زندگی و اجتماع شود انسان ها کریمانه با یکدیگر زندگی خواهند کرد؛ زندگی کریمانه باعث می شود خداوند نیز درهای برکات آسمان و زمین را به روی انسان ها بگشاید؛ امام زمان (عج) آرامش را در جهان حاکم خواهند کرد و مردم به طور طبیعی زندگی خود را می گذرانند؛ روند زندگی فرد بر اساس عدل است و مبنای آن محرومیت نیست چرا که حکومت عدل بر پا می شود.
هدف از خلقت انسان این است که در سایه عدل کمالاتی را کسب کند که پس از مرگ آن کمالات ادامه خواهد داشت؛ وقتی صفات خدایی در انسان تجلی یابد این کمالات در او بروز خواهد کرد؛ خداوند به واسطه کریم بودن بنده گناهکار خود را می بخشد؛ اگر فرد کریم نباشد نمی تواند بخشنده باشد.
تعالیم اسلام انسان را به اوج قدرت و آرامش میرساند؛ جامعه حاصل از این تعالیم جامعه پویا و خلاق خواهد شد؛ حضرت علی(ع) می فرماید دنیا محل تجارت اولیاء خداوند است؛ دنیا محل لذت و رفاه و آسایش و رشد برای عالم آخرت است در حالی که روایات بسیاری هم از حضرت وجود دارد که در مذمت دنیا دوستان است.
زنی که محیط خانه را برای همسر خود لذت بخش می سازد در واقع این محیط را برای آرامش خود آماده می کند؛ وقتی یک زن هنرهای خود را بروز می دهد کمبودی احساس نمی کند و سرشار از حس آرامش و لذت خواهد شد؛ وقتی لذت مرد تامین شود زن، دیگر مریض گونه به همسر خود شک نمیکند؛ چرا که کمالات او به اندازه کافی خواهد بود که مرد را به سمت دیگری سوق ندهد.
در اجرای سبک زندگی اسلامی، موارد و مسائل بسیاری نصیب انسان ها می شود که الان انسان ها از آن محروم هستند؛ الان زن ها و مردها از خیانت نگران هستند، چرا که در سبک زندگی غربی این امر رواج دارد؛ در غرب الگوها و وابستگی ها تعریف نشده است؛ یکی از مهم ترین عواملی که باعث شد غربی ها الگو و برنامه ریزی برای زندگی خود نداشته باشند، این است که به دنبال سخن پیامبر عظیم الشان خود نرفتند که گفته بود بعد از من مردی به نام احمد خواهد آمد و شما آن را بپذیرید.
غربی ها کورکورانه الگوی ازدواج نکردن پیامبر خود و مادر او را گرفتند؛ آموزه هایی که مربوط به ازدواج و تربیت فرزند و... است را ندارند؛ بعد از سال ها پروتستان ها عقد، ازدواج و... را تعریف کردند؛ تا چه اندازه تخلف ها را به واسطه کشیش ها گزارش می دهند؛ خود آن ها مکتب پروتستان را تشکیل دادند تا لجن فساد را از معابد جمع کنند؛ حال آن ها می توانند برای ما برنامه ریز باشند؟
در اسلام برای لحظه لحظه زندگی دستور داریم حتی دعا برای لحظه بسته شدن نطفه داریم تا شیطان شاهد این نطفه نباشد؛ باز هم می گویم ای کاش می شد سریال 500 قسمتی ساخت و سبک زندگی را به مردم یاد داد؛ سبک زندگی گفتنی نیست، بایدعمل به آنرا آموزش داد؛ مخاطب این مطالب را می خواند ولیکن باور ندارد، وقتی این زندگی را ببیند و برکات حاشیه آن را بداند قطعا آن را انتخاب خواهد کرد.
برای رفع موانع باید سازوکار مخصوص به خود را به کار گرفت؛ اگر خداوند را برتر ببینیم قطعا آموزههای اسلامی را انتخاب خواهیم کرد؛ خداشناسی با خدایابی متفاوت است؛ شهید عباس بابائی در زمان طاغوت در اتاق ژنرال در آمریکا نماز خود را می خواند چرا که خدا را یافته است؛ ژنرال از این که وارد اتاق شد و مشاهده کرد عباس بابائی مشغول کار دیگری است ناراحت می شود و توبیخ می کند و می گوید چرا از من نترسیدی و به کار دیگری مشغول بودی؟ وقتی او درباره اصول نماز و سخن گفتن با خداوند در دین اسلام توضیح می دهد، خداوند قلب ژنرال را به نفع شهید بابائی منقلب می کند و با عالی ترین نمره فارغ التحصیل می شود.
اگر قبول داشته باشیم خداوند مقلب القلوب است، در سبک زندگی به گونه دیگر رفتار می کنیم؛ در نهایت روز عید قربان رگ گردن عباس بابائی زده می شود و به شهادت می رسد، سبک زندگی او به چه نحوی بوده است؟ برتر بودن خدا و گزینش خداوند، زمانی تحقق می یابد که من خدایاب شوم؛ من با عبادات صحیح خدایاب می شوم.
در آیه 185 سوره مبارکه بقره، ماه رمضان را به این گونه توصیف میکند که قرآن در آن ماه نازل شده است تا مردم هدایت شوند، به فرقان برسند، قدرت حل بحران داشته باشند، چون مهمان خداوند هستند خداوند از مهمان خود با قرآن پذیرایی می کند و..؛ وارد این ماه شدید باید روزه بگیرید البته بر اساس وسع فرد از او تکلیف می خواهد؛ خداوند در این آیات می فرمایدکه برای ما آسانی می خواهد تا بتوانیم خدا را در این ماه بیابیم تا در عمل بگوییم الله اکبر است از آنچه می فهمیم.
یکی از مشکلات و افسردگی های انسان ها در جوامع امروز این است که قدرت حل بحران را ندارند و در زندگی به شکست می رسند؛ غربی ها برای این مشکل راه حل قرص خوردن را انتخاب کردند در حالیکه در دین ما گفته می شود وقتی با قرآن ارتباط برقرار کردید به حل بحران خواهید رسید و دچار افسردگی نخواهید شد.
مثلا وقتی در ماه رمضان روزه می گیرید در می یابید خداوند بزرگ تر از آن چیزی است که بتوان وصف کرد؛ در قلب زکریا خداوند این گونه است که از خداوند فرزند می خواهد علی رغم این که همسر او پیر، ناتوان، نازا و...باشد؛ وقتی زکریا خداوند را از آن چه وصف می کنند برتر می بیند، از برآورده شدن خواسته خود نا امید نیست، و حتما به خواسته اش می رسد.
و همچنین در مراسم باشکوه حج، قربانی کردن، یکی ازبخشهای اعمال است، در سوره مبارکه حج آیه 37 راز این عمل را می فرماید: گوشت یا خون این قربانی به خداوند نمی رسد ولیکن شما به تجربه بالای دینی خواهید رسید که در هیچ یک از ادیان دیگر یافت نمی شود؛ خداوند را با اوصافی می یابید که وقتی به او توکل می کنید لذتی می برید که با هیچ چیز قابل مقایسه نیست؛ آموزههای اعتقادی ما چنین است؛ با این سبک آموزشی، پس فرد دیگر از فرزند آوری، تربیت فرزند و... نمیهراسد.
مادرها بلا استثناء می خواهند فرزندشان را خود بزرگ کنند و دست بیگانه ندهند؛ پس چرا حضرت زهرا مرگ خود را از خداوند خواستار شد؟ حضرت زهرا(س) درک کرده که خدا بالاتر از همه است و بزرگ تر از آن است که من بخواهم درباره او فکر کنم؛ فرزندان را خداوند به ثمر خواهد رساند به آن گونه که اعلا می شوند؛ بر طبق فرمایش امام خمینی (ره) حضرت زهرا(ع) از کلبه محقر فرزندانی را بزرگ کرد که نورشان افلاک را روشن کرد.
کسی که به بزرگی خداوند پی برده است و می داند همه چیز به دست اوست، نمی گوید من باشم تا فرزندم را بزرگ کنم؛ این که من شیء یا وسیله ای را برای فرزند خود تهیه می کنم تا فرزندم بی نیاز شود مشرکانه است؛ من بسیاری از ابزار و وسایل را در اختیار فرزند خود نباید قرار دهم ولی برای آن جایگزینی قرار دهم.
وقت خود را برای بودن با فرزند بگذارنم تا چنان برای فرزند لذت بخش باشد که استفاده از ابزار و وسایل را تمنا نکند به خاطر عدم آزار والدین خود از آن بگذرد؛ محبتی که در زندگی در قلب فرزند قرار می گیرد، باعث می شود برنامه های تربیتی والدین درمورد او مؤثر واقع شود.
«خبرگزاری دانشجو»- بنابراین وقتی والدین با ابزار و وسایل می خواهند زندگی فرزند خود را پر کنند در نهایت برای فرزند خود خلأهایی ایجاد میکنند.
همیز: زمانی که اشیاء و ابزار را تهیه می کنند در واقع نبودن خود را توجیه می کنند؛ از طرفی، در بحث های عقیدتی که در افزایش جمعیت اثرگذار خواهد بود، باید سیستم عقلی مورد تائید اسلام پیاده شود؛ ارتباط انسان با خدا به گونه ای شود که خدایاب شوند.
باید توجه داشت که آموزش دهندهها به چه روشی این امر را در جامعه عمومی سازند و موثر کنند، باید آنها مردم را طوری اطلاع رسانی کنند تا مردم خدایاب شوند؛ مردم باید در جامعه مسئول باشند نه این که از صفات رحمن و رحیم بودن خدا بگویند و به این دلخوش باشند؛ در قرآن برعکس این عملکرد ذکر می شود که همه مسئول هستند و باید پاسخگو باشند.
وقتی مردم را نسبت به خدا پاسخگو بار بیاورید، مردم به دنبال این خواهند رفت که بدانند دستورات خداوندحکیم چیست؟که اجرا کنند تا به درستی پاسخگو باشند؛ بر طبق سخن امام خمینی(ره) ما ضامن وظیفه هستیم و ضامن نتیجه نیستیم؛ ما به دلیل این که باید پاسخگو باشیم باید به دنبال وظیفه خود باشیم؛ مردم خواهان می شوند و تعلیم دهنده باید با این منظر با آن ها کار کند.
چرا مردم به بی خیالی در ارتباط با خدا رسیدند؟ چرا مردم گمان می کنند از او مواخذه نخواهند شد؟ مردم را با نظرات شخصی پیش نبرید بلکه باید با نظرات قرآن مردم را جلو ببرید؛ در آموزشهای الان عرف شده است که بگویند، خدا ارحم الراحمین است، آموزه های عرفان کاذب نیز به شدت رسوخ کرده، از محبت خداوند شروع می کنند و اندک اندک فرد را از وظایف دینی تهی می کنند.
در این آموزه ها کم کم گفته می شود خداوند تو را بی نماز و روزه نیز دوست دارد؛ فرد را غرق لذت ها می کند، بدون روزه باشد اما دلش پاک باشد؛ این آموزهها، آموزههای غلطی که در جامعه رسوخ کرده است؛ حکمت خداوند با این امر مبارزه می کند؛ در قرآن کریم سوره مبارکه جاثیه آیه37 می فرماید: که گمان می کنید انسان هایی که با جرات گناه می کنند، با انسان هایی که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند یکسان هستند.
زندگی دنیوی و آخرتی این دو گروه یکسان نیست؛ در سوره مبارکه محمد(ص) آیه29 می فرماید: «کسانی که در قلبشان مرض است گمان می کنند این مرض را از قلبشان خارج نمی کنیم، اگر اراده کنیم به چشم، گوش و...شما نشان خواهیم تا اعمال خود را اصلاح کنند»؛ چرا؟ مگر خداوند ستارالعیوب نیست؟ برای آنست که فرد باید الان خود را اصلاح کند تا برای زندگی بزرگ تر آماده شود.
این موارد سبک ارتباط خداوند با بنده خود است و باید به مردم اطلاع داده شود؛ وقتی این آموزه ها گفته شود عرفان های کاذب جمع می شود؛ در قرآن سوره مبارکه عنکبوت آیه 2 گفته شده است که همین که بگویند ما ایمان اوردیم امتحان نخواهند شد؟ امتحان می شوند تا راستگو از دروغگو جدا شود؛ این موارد حکمت آمیز، مردم را غنی میکند، نگفتن این موارد به مردم و عدم اطلاع رسانی آن ظلم است.
با آموزه هایی که در آن خداوند را تنها ارحم الراحمین نشان می دهد، فرد می گوید من نماز می خوانم و مشروب هم می خورم، خدا به واسطه ارحم الراحمین بودن مرا می بخشد و به خاطر نماز خواندنم حقی نیز به گردن خداوند دارم؛ قرآن سوره مبارکه مائده آیه91 می فرماید: مشروب اجازه نمی دهد فرد نماز بخواند و نماز را از انسان میگیرد.
درتفسیرقرآن کریم گفته می شود رحمان به معنای رحمت عام خداوند است، رحمان بودن خداوند شامل همه خواهد شد، رحیم رحمت خاص است و به مؤمن تعلق می گیرد؛ اکثر انسان ها ایمان نمی آورند و تحت اسم رحمان خداوند ازنعمتهای عالم بهره مندند؛ در سوره مبارکه یس آیه50 به بعد گفته شده است وقتی در صور دمیده می شود، از قبرها به سوی خداوند فراخوانده میشوند، مضطربانه از خوابگاه خود بیدار می شوند و فریاد می زنند وای بر ما، این وعده خداوند رحمان است.
در ادامه میفرماید همه حاضر می شوند تا پاسخگو باشند، به کسی ظلم نمی شود، همان میزان عملی که آورده شده است حسابرسی می شود، اما کسانی که اهل بهشت هستند در حال خندیدن هستند، این افراد با ازواج (این زوج می تواند زوج فکری باشد یا زوجی برابر لذت های جنسی) خود در سایه ها ( چون خورشید قیامت دائمی است یعنی در آن جا دیگر شب نداریم)بهشتیان بر تخت ها تکیه داده و لذت می برند.
می فرماید با میوه از آن ها پذیرایی می شود (در دنیا زمانی میوه می خوریم که نه تشنه هستیم و نه گرسنه)، ازهمه این نعمتها مهمتر سلام خدای رحیم به این افراد می رسد، گفته می شود حالا زمان ممتاز کردن و جدا کردن افرادی است که تحت اسم رحمان و رحیم بودن خداوند در قیامت جمع هستند؛ به کسانی که اهل جهنم هستند گفته می شود شما عقل خود را به کار نبردید، این جهنمی است که به شما وعده داده بودیم.
در آیات متعدد قرآن کریم صحنه حسابرسی را توصیف و بررسی میکند؛ خطاب به کسانی که می گویند خداوند ارحم الراحمین است و اشکال ندارد هرجور عمل کردی، می خواهد بگوید مردم را به کجا هدایت کرده اید؟ مردم به گناهان خود مغرور شدند و تحت اسم رحمان خداوند حرکت کردند.
کسی که رهبری فکری مردم را به دست می گیرد باید مردم را به درستی و همه جانبه راهنمایی کند؛ خداوند رحمان است تا مردم او را بپذیرند و خداوند را موجود خشن و تلخ و ... نبینند اما بعد آن چیست؟ انسان باید حریم و حدود الهی را حفظ کند و از جایگاه عدل خداوند بترسد؛ از خود خداوند نباید ترسید از جایگاه او باید هراس داشت؛ اگر قرار باشد کسی که عمل صالح انجام داده است همراه کسی که گناه کرده است وارد بهشت شوند، آن وقت نظام هستی چه معنایی خواهد داشت؟
انتخاب های مردم را سخنران ها، اساتید، رسانه، مسئولان فرهنگی، به وجود می آورند؛ جامعه ما اکنون به جایی رسیده است که رفاه ارزش شده است؛ در چنین جامعه ایی نمی توان مباحث ارزشی حفظ جمعیت را پیش برد؛ تا مسئولان فرهنگی، سبکی که تصمیم ساز است را درست نکنند ما پیش نخواهیم رفت؛ مردم باید الله را بیابند، او را اکبر بیابند؛ در این صورت خداوند از جایی دشمن را نابود می کند که هیچ کس گمان نمیکند.
امام خمینی (ره) غیبت سیاسی را هم گوش نمی دادند، شاید بگوئید رهبری که نداند مسئولین چه می کنند چطور می تواند حکومت داری کند؟ آیا جریان طبس از معجزات خداوند برای جمهوری اسلامی نبود؟ رسانه ها، قلم به دست ها، افشاگران و... باید حواس خود را جمع کنند که حدود اسلام را رعایت کنند و این غیبت ها نیز حرام است؛ مشاور امنیتی رئیس جمهور آمریکا در سال 76 اذعان داشت ولایت فقیه کسی است که با اراده خودش هلی کوپترهای ما را در طبس دفن کرد.
بله ،کسی که خدا را یافته است وحدود حلال و حرام او را رعایت می کند و اعتقاد دارد خداوند بالاتر از آن چیزی است که بتوان او را وصف کند، در مقابل تهدیدها و حملات دشمن خود می ایستد و خداوند از جایی که هیچ کس حساب نمی کند یاری می رساند؛ مسئولان فرهنگی باید مرز الهی را به مردم بشناساند و به خداوند توکل کنند تا خداوند یاری خود را برساند؛ مادر شهید عباس بابائی جامعه شناس، روانشناس و... نبود، او خدایاب بود.
خدایی که در سینه مادر برای معده فرزند شیر قرار داده است، در فکر مادر برای راهیابی او به جامعه، سیاست و... راه حل گذاشته است، در قلب مادر ایمان قرار داده است تا به فرزند خود ایمان عطاکند؛ از درون خود مادر، خداوند بچه را تربیت میکند؛ وقتی مادر منحرف از حق می شود فرزند او نیز منحرف می شود؛ به طور مثال پسر نوح به دلیل بی اعتقادی مادر به حضرت نوح این گونه شد.
بر طبق گفته امام صادق(ع) زنان انبیا خیانت های اخلاقی نداشتند؛ اما این که فرزند منحرف از حق می شود، بخشی از آن به مادر باز می گردد؛ نگوئیم بچه متعدد را نمی توان تربیت کرد؛ وقتی برنامه ریزی کامل برای تربیت درمکتب اسلام تعیین شده است کافیست به مردم ابلاغ شود، مردم راه خود را خواهند یافت؛ ابلاغ صحیح احکام، عقاید و روش های اخلاقی به مردم باید در برنامه کلان مملکتی طراحی و کار شود تا 3 عالم وجود انسان تربیت شود.
در سال های اخیر کتاب های روان شناسی غربی را بدون تطبیق دادن با اصول اسلام در جامعه تزریق کردند؛ در نهایت این آموزه ها در جامعه ما نتیجه ای نداد، در خود کشورهای غربی نیز این آموزه ها به نتیجه نرسیده است؛ چرا که خانوادهها زندگی پر از تنش و تلاطم دارند؛ نمی توان در کشورهای غربی کسی را هم چون امام خمینی (ره) پیدا کرد که به چنین درجه عرفان رسیده باشد.
بنابراین در تربیت جامعه باید به عالم باطنی انسان نیز توجه شود؛ باید برای عالم حس و شهود، عالم خیال و عالم عقل و حقیقت انسان برنامه تربیتی داشته باشیم؛ مسئولان فرهنگی باید به این مسائل برسند؛ تاکنون به این نکته، در تربیت جامعه توجهی نشده و به گفته مقام معظم رهبری مهندسی فرهنگی می تواند راه رابه سوی تربیت سه عالم وجود انسان هموار کند؛ درشیوه تربیتی خاندان وحی این نکته بسیار راهگشاست؛ حضرت زهرا(ع) فرزند خود را بر روی سینه خود می خواباند تا باصدای قلبش او را آرام کند، ملاحظه کنید چقدر وقت می گذاشت! این مادر مهربان، در شب قدر با پاشیدن آب به صورت فرزند ان کوچک خود آن ها را بیدار نگاه می داشت، چرا؟
این عمل به این دلیل بود که عالم ملکوت آن ها تحقق پیدا کند و بهرمند شوند؛ در آخر سوره مبارکه یس آمده ملکوت همه چیز در دست قدرت خداوند عزوجل است، جای این سؤال هست، برای تربیت عالم ملکوت انسان چه برنامه ای تا به حال ریخته شده؟ شما میدانید اشیاء در حال تسبیح خداوند هستند ولیکن انسان باید اراده کند و ذکر خداوند را بگوید؛ من ذکر خداوند را نمی گویم و هیچ رابطهای با ملکوت ندارم ولیکن انتظار برآورده شدن حاجت خود را دارم و اگر حاجت من برآورده نشود خداوند را متهم می کنم که نمی شنود.
در قرآن کریم گفته شده است وقتی اشیاء تسبیح خداوند را می گوید ملائکه حمد و تسبیح خداوند را با هم میگویند؛ انسان بالاتر از ملائکه است ولیکن در پرستش خداوند پائین تر از ملائکه عمل می کند؛ لااله الا الله گفتن تنها در شأن انسان است؛ این حقایق را باید برای عموم مردم بازگو کرد تا در شأن خود بندگی کنند.
خداوند گفته است شب قدر شب احیا است و همه باید بیدار باشند پس حضرت زهرا(ع) فرزندان خود را بیدار نگه می دارند تا حرف خداوند تحقق پیدا کند؛ این روش تربیتی زجر کودک نیست بلکه رشد کودک در تربیت ملکوتی او است؛ اکنون در توصیه به والدین می گویند بگذارید بچه بخوابد و نماز صبح نخواند اشکالی ندارد بچه زده می شود، درقرآن کریم سوره مبارکه مریم آیه59 می فرماید «کسانی که نماز را ضایع می کنند به دنبال شهوات کشیده می شوند» و بر طبق گفته امام خمینی(ره) معصیت های بزرگ از گناهان کوچک آغاز می شود و سپس انسان از معصیت بزرگ به ظلمت فکر مبتلا می شود و در نهایت به انکار و تکذیب آیات خداوند مبتلامی شود. درسوره مبارکه ابراهیم آیه 22 آمده است: «درروز قیامت شیطان به پیروان خود می گوید خداوند وعده داد به شما و من نیز به شما وعده دادم، شما دعوت مرا استجابت کردید ولیکن من خلاف کردم و من را ملامت نکنید، بلکه خود را ملامت کنید، من نمی توانم شما را نجات دهم و شما نیز نمی توانید من را نجات دهید ولیکن من به شما مشرکین کافر هستم؛ چرا که من برای خداوند شریکی قائل نشدم و شما من را شریک خداوند گرفتید.»
مادر در تربیت ملکوت فرزند خود کاهلی کند، فرزند در اسارت شیطان، در خطاهای خود به اندازه ای پیش می رود که مورد عذاب الهی قرار می گیرد؛ مادر نباید اجازه دهد نماز فرزندش قضا شود، باید تدبیر کند که چه کند نماز برای فرزندش شیرین شود؛ باید این دریچه ها را برای مردم بگشائیم، تا مردم خود اجرا کنند.
خانمی می گفت: همسر من دخترم را در وقت نماز صبح به آغوش می گیرد و او را برپشتش سوار میکند و دور اتاق می گرداند تا خواب از سرش برود و بعد وضو میگیرد و نماز می خواند؛ البته در هر خانواده ای این اعمال و شیرین کردن اجرای احکام الهی به شیوه خاص خود می باشد؛ برخی به کودک خود وعده می دهند، برخی برای کودک خود مبانی علمی نماز را و برخی برای فرزند جوانش راز عرفانی آنرا می گویند تا نماز اقامه شود و حفاظت شود.
مجری امر الهی باید اوامر الهی را اجرا کند و نگوید سخت است و خداوند ارحم الراحمین است و می بخشد؛ روش آموزش دین باید متحول شود؛ روش آموزش دین باید برای مخاطب تصمیم ساز شود؛ روش آموزش دین باید به گونهای باشد که خود فرد تحول را در زندگی خود ایجاد کند و انگیزه ساز باشد و به دنبال احکام الهی برود و در این صورت خداوند او را مدیریت خواهد کرد.
از سوی دیگر، باید در بخش روش آموزش دهنده ها و مدرسان، تحولی ایجاد شود و روشهای منسوخ گذشته را رها کنند، از سوی دیگر باید انگیزه های مردم را بانشان دادن نمونه های لذت بخش و موفق در زندگی بالا ببرند؛ باید به مردم با ذکر این حقیقت و نشان دادن نمونه گفته شود که فرزند زیاد، نعمت است؛ رنج مادر در تربیت فرزندان بی اثر نیست و در نهایت نیز لذت خواهد داشت میتوانیدمادر فرزندان ارزشمند و فرهیخته باشید.
اگر در تربیت او ملکوتش را نیز لحاظ کنید دیگر تربیت فرزند سخت نخواهد بود؛ اجرای نماز، روزه، احکام الهی و... انسان را از فحشا حفظ می کند؛ عبادت، انسان را غنی می کند؛ زندگی که رنگ خدایی گرفت پر برکت میشود؛ این لذت ها باید نشان داده شود؛ انشاالله خداوند افکار عمومی جامعه را به این بلوغ برساند؛که جوان همت بالائی دارد و همچنین قدرت تقوای بالایی هم دارد، باید به سبکی تربیت شود که انجام آداب دینی برای او عزت آور و لذت بخش باشد.
گاهی مشاهده می شود کسانی که برای جوانان و دینی کردن جامعه نظر صحیح نمی دهند، خود توانایی ندارند به دلیل این که سن آن ها بالا است؛ بر اساس ناتوانی خود میگویند برای جوان سخت است؛ این گونه نیست که جوان را به زور وارد بهشت کنید؛ بلکه همت بلند جوانان نادیده گرفته شده؛ باید این مسائل در معرض همت جوانان قرار گیرد، همواره کارهای بزرگ را در جامعه جوانان انجام داد ه اند؛ این تفسیر غلط است که جوان نمی تواند و باید به زور او را به سمت اجرای احکام سوق داد؛ البته لقمه حرام و فساد جنسی از عواملی است که جوان را در انجام فرایض دینی ضعیف می کند. ولی پیامبر اعظم(ص) زمانی که برای تبلیغ دین اسلام عده ای را به حبشه گسیل کرد فرمود برشما باد به سوی جوانان بروید، زیرا آنان قلبی نرم و آماده دارند.