گروه دانشگاه «خبرگزاری دانشجو»، به نقل از نشریه دوهفتهنامه فرهنگ،دانشگاه خوزستان: با نگاهی ساده به رشد جوامع پیشرفته متوجه موضوعی خاص و مهم میشویم که بسیار قابل تامل میباشد. موضوعی مهم که متاسفانه جرقه ”مهم نبودن“ آن در کشور ما از زمان دولت سازندگی زده شد. با یک نگاه ساده به کشورهای پیشرفته، نگاه ویژه آنها را به جامعه معلمین متوجه میشویم. آن چیزی که باعث شده است که کشورهایی در موضوعات متفاوت علمی صاحب کرسی و جایگاه جهانی در موارد متعدد علمی باشند و سپس بتوانند بر جهان سیطره پیدا کنند، اهمیت علم و علم آموزی و جایگاه معلم است. در یک سیر طولانی، تفکری بر جامعه آنها حاکم شده است که بنا را بر نخبهپروری و تولید علم در سنین پایین گذاشتهاند و این وظیفه خطیر را بر دوش معلمان خود گذاشتهاند و در این چهارچوب میتوان گفت به خوبی از معلمان خود تقدیر و تشکر مادی و معنوی به عمل میآورند. تا آنجایی که مشاهده میشود در بعضی نقاط دنیا برخی از مشاغل دیگر نظیر مهندسین و پزشکان و... از این نگاه ویژه گلایه داشته و آرزوی شرایط معلم را دارند.
نگاه آنها این است که معلم مولد است و نخبهپروری دارد و همه اقشار فعالِ جامعه، زادهی تفکر معلم هستند. اما متاسفانه باید بیان شود از زمان دولت سازندگی که نگاه به معلم یک نگاه ”مصرفی“ گردید نه تولید کننده، شرایط معلمان همان ماند، که ماند. متأسفانه برخی با نگاهِ لیبرالیسم و اقتصاد سرمایهداری، هیچ جایگاهی را برای معلم قائل نشدند؛ در طول دو دهه تضاد طبقاتی جدیای بین معلمان و دیگر کارمندان و اقشار دولت افزایش یافت. البته به دور از نگاههای حزبی و سیاسی این شرایط در دولتهای مختلف افت و خیزهایی داشت، ولی اگر بخواهیم با دیگر اقشار مقایسه کوچکی داشته باشیم، معلمین عزیز تحولی که نداشتهاند هیچ، بلکه بیشترین قشری هستند که رشد تورم را با پوست و استخوان احساس میکنند و حقیقتاً زیر خط فقر زندگی میکنند.
چرا باید در جامعه ما که تحت شدیدترین تحریمها قرار گرفته است و در یک جنگ تمام عیار علمی با مدعیان علوم در دنیا است، و مقام معظم رهبری مدام بر رشد علمی و پیشرفت تاکید دارند؛ در حالی که راه رشد و پیشرفت ما باز است، باید قشر انسانساز و عالمساز را تحت فشارهای مادی و معنوی شدیدی بگذاریم؟ چرا باید عرصه را برا این عزیزان زحمتکش تنگ نماییم؟ وقتی مهندسین، پزشکان، نمایندگان، وزرا و... همه در مکتب معلم به این درجات رسیدهاند چرا خود معلم باید در اولیاتِ زندگی خود درجا بزند؟ چرا یک معلم باید دغدغه یک بیماری ساده را داشته باشد که خدای ناکرده برای تامین هزینه آن چه باید بکند؟ چرا یک معلم باید دغدغه رسیدن عید را داشته باشد که برای زن و فرزند خود باید هزینه کند و پوششی نو بر تن آنها به عنوان یک حداقل نماید؟ در صورتی که دیگر اقشار جامعه آرزوی رسیدن عید را دارند که از زمین و آسمان پاداش و ... برایشان ببارد. چرا یک معلم برای گذراندن زندگی باید دنبال وامهای 30 درصدی باشد و در حالی که درآمد پزشکان، نفتیها و ... چند برابر معلمان باشد؟ چرا یک معلم باید از زمان تولد فرزندش دغدغه تهیه جهیزیه 20 سال دیگر برای دختر و امکانات اولیه زندگی پسر خود را داشته باشد؟ چرا یک معلم برای هزینه کرایه خانه درجا میزند و دیگر اقشار با داشتن خانه شخصی در خانههای سازمانی خود نشسته اند؟ چرا حقوق یک معلم تا ۱۰ ام همان ماه نمیکشد؟ چرا یک معلم باید به خاطر نداشتن توان مالی دو برابر زمان رسمی تدریس خود بدنبال گرفتن اضافه ساعت بدود و همان اضافه تدریس را نیز بعد از یک سال پراکنده پرداخت کنند؟ و دهها چرای دیگر .
آیا اینکه ایام عید چند روزی تعطیل و دو ماه تابستان تعطیل است، جواب مناسبی برای این ظلم خواهد بود؟ باید به کسانی که سادهلوحانه به این قضیه نگاه میکنند گفته شود خیلیها تعطیلاتشان از معلمین بیشتر است؛ ولی بنابر نداشتن هدفی برای مقایسه کردن از بازگو کردن خودداری میکینم. معلمان حاضرند همان تعطیلات تابستان و نوروزی را کار کنند اما وضعیت معیشتیشان اصلاح شود.
چرا کسانی که در این قضیه حق رای دارند بیدار نمیشوند و نمیشنوند صدای شکسته شده قلب یک معلم را که در برابر خواستههای معمول خانوادهاش مجبور به سکوت است و نمیتواند برآورده کند؟ چرا کسی نمیخواهد صدای شکسته شدن استخوانهای این قشر فعال و زحمتکش را بشنود که زیر بار اقتصادی زندگی کمر خم کردهاند؟ امید است نگاهی ویژه به این ظلم بی صدا بشود که جامعه ما مشتاقان به این شغل مقدس را بیشتر از پیش گرامی دارد و رشد سریعتر علمی را با نخبهپروری مشاهده نماییم. ان شاءا... // مطلب "معلم از شعار تا واقعیت " از نشریه شماره ۱۱، سید امین کشاورز
شما میتوانید جهت بازدید و دریافت نشریات دانشجویی به سایت پاتوق آزاداندیشی نشریات دانشجویی مراجعه کنید.
اما باید گفت معلمی شغل انبیاست شغلی که من به شدت به این شغل علاقه دارم اما کسی که میخواهد معلم شود اول باید خودش عاشق کارش باشد دوما فن معلمی راآموخته باشد ومعلمی راباهیچ چیز عوض نکند
برای این چنین معلمی اگر همه دنیارا هم بپایش بریزی کم است اما چه کسی جرات دارد کلمه ای معلمین را نقد کند چون در اموزش وپرورش از نقد استقبال نشده در جامعه انتقاد نهادینه نشده ورییس جمهور کشور منتقدین رابه جهنم حواله میدهد
بالاخره باید از یک جا این نقد شروع شود