به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاري دانشجو، به گزارش اشراف، اندیشکده مرکز مطالعات راهبردی بگین سادات در تحلیلی به قلم یاکوف آمیدرور مشاور اسبق امنیت ملی نخستوزیر اسرائیل و از اعضای مرکز گموندر اندیشکده صهیونیستی جینسا به موضوع بحران سوریه، مداخله نظامی روسیه در این کشور، و حمایت آن از نیروهای ایران و حزبالله پرداخته و بر این موضوع تأکید دارد که همزمان با فروپاشی سوریه و از بین رفتن ساختار اجتماعی آن، ایران و حزبالله موقعیت جدید و قدرتمندتری در منطقه پیدا خواهند کرد که خطر آنها را برای اسرائیل بیشتر خواهد کرد. وی چنین نتیجه میگیرد که اسرائیل باید بر تصمیم خود در عدم مداخله در این جنگ و مقابله با حزبالله پایبند بوده و به موضع مشخصی درباره حل بحران سوریه دست یابد.
مرکز رصد راهبردی اشراف بدون تایید محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، ترجمه کامل آن را صرفا جهت اطلاع نخبگان، کارشناسان، پژوهشگران، دانشجویان و تصمیمگیران عرصه سیاسی کشور از رویکردها و دیدگاههای اندیشکدههای غربی منتشر میکند و دروغ پراکنیها، اطلاعات نادرست، اتهامات و القائات این گزارش مورد تأیید اشراف نمیباشد.
• اتحاد منطقهای تهران و مسکو •
نگاهی عمیق به رویدادهای اخیر سوریه، بهخصوص مداخله نظامی روسها، دورنماهایی از آینده اوضاع منطقه را به دست میدهد. اقدام نظامی روسیه، که از سال ۱۹۷۰ تاکنون بیسابقه بوده است، در همکاری با ایران صورت گرفته که بر غیرمعمول بودن این رخداد بیشازپیش میافزاید. بیدلیل نیست که اعزام نیروهای روسیه به سوریه پس از امضای توافق هستهای بین ایران و غرب صورت گرفته است؛ توافقی که سبب شد جمهوری اسلامی به مشروعیت بینالمللی که آرزویش را داشت برسد. بعلاوه، این اقدام روسیه عملاً نشاندهنده اتحاد منطقهای میان مسکو و تهران است، هرچند که هیچکدام از این دو طرف علناً به این اتحاد اذعان نکردهاند.
• شرایط جدید پیشروی اسرائیل در پی تحولات اخیر منطقه •
این موقعیت جدید چند پرسش به ذهن متبادر میکند: اتحاد ایران و روسیه چه تأثیری بر موقعیت منطقهای ایران خواهد داشت؟ مداخله نظامی روسیه در سوریه چه تأثیری بر توانایی اسرائیل در ناکام گذاشتن تلاشهای ایران و حزبالله برای تقویت نیروهایشان دارد؟ و ایران برای تحکیم روابط با روسیه و در تنگنا قرار دادن اسرائیل تا کجا پیش خواهد رفت؟ بعلاوه، با توجه به مشکلاتی که حضور روسیه در قسمت شمالی مرز اسرائیل به وجود آورده است، اسرائیل تا چه زمان رفتارهای ایران و حزبالله را تحمل کرده و دست به تلافی نخواهد زد؟ اگر شرایط، واکنش پرقدرت از سوی اسرائیل را بطلبد، روسیه در مقابل این واکنش چه خواهد کرد؟ آیا روسیه از پاسخ به واکنش شدید اسرائیل، آن هم در منطقهای که به نظر مسئولیتش را بر عهده دارد، خودداری خواهد کرد؟ آیا واقعاً میتواند بیتفاوت بماند؟ تنها آزمون واقعیت است که میتواند پاسخ این سؤالات را مشخص کند.
• مداخله منطقهای مسکو و تغییر بالقوه در توازن قدرت در میدان جنگ •
مداخله منطقهای مسکو نشان از تغییر بالقوه در توازن قدرت در میدان جنگ دارد. سربازان روسی در حالی شورشیان سنی را هدف قرار میدهند که اصلاً برایشان فرقی نمیکند جزو گروه داعش باشند یا نه. این در حالی است که آمریکا در حال حاضر، و عمدتاً در عراق، نیروهای داعش را هدف حملات خود قرار داده است. سنیهای سوریه و عراق احتمالاً احساس میکنند که در میان اتحاد روسیه و علویها در میدان جنگ، و اتحاد ایران و آمریکا بر سر مسئله هستهای گرفتار شدهاند، و در نتیجه ممکن است نهایتاً تصمیم به تقویت روابط با داعش بگیرند. اگر این سناریو به حقیقت بپیوندد، تنشهای منطقهای، صرفنظر از هرگونه موفقیت تاکتیکی اقدامات آمریکا یا روسیه، شدت خواهند گرفت. عامل دیگر بیثباتی، حضور بیشازپیش نیروهای ایران و حزبالله در سوریه است که روسیه در تلاش برای حل بحران سوریه جنگزده از آنها پشتیبانی میکند. این افزایش حضور نظامی بر تواناییهای جنگی آینده حزبالله تأثیر خواهد گذاشت: این گروه شیعی در حال حاضر کاملاً درگیر جنگ سوریه است، و منابع کافی برای به راهاندازی حملات خشونتبار دیگر علیه اسرائیل را در اختیار ندارد. بعلاوه، توانایی آن برای واکنش به هر حملهای علیه عاملین، سامانههای تسلیحاتی، یا زیرساخت خود کاملاً محدود است.
• افزایش خطر نیروهای حزبالله برای اسرائیل پس از جنگ سوریه •
نظم جنگی حزبالله نیز در هم ریخته است: نزدیک به ۲۰۰۰ نفر از افراد حزبالله هنگام نبرد در کنار نیروهای حکومتی بشار اسد کشته، و هزاران نفر دیگر زخمی شدهاند. این ضربه شدیدی به گروهی محسوب میشود که، با احتساب نیروهای ذخیره، ۵۰۰۰۰ نفر نیرو دارد. سوی دیگر ماجرا اینکه، جنگ فشرده در سوریه تجربه ارزشمندی برای حزبالله بوده و باعث شده عملاً نسل جدیدی از کماندوهای خود را تربیت کند که مهارتهای عملیاتی خود را در میدان واقعی جنگ به دست آوردهاند. حزبالله پس از نبرد سوریه، احتمالاً آبدیدهترین سازمانی خواهد بود که اسرائیل در میدان جنگ با آن روبرو است. اگر جنگ و اختلاف دیگری بروز کند، حزبالله دیگر همان گروه شیعی سابق نیست که در سال ۲۰۰۶ میلادی در جنگ دوم لبنان مقابل اسرائیل بود، و قدرت آن بیشازپیش خواهد بود. این مسئله را نیز باید در نظر گرفت که مداخله ایران و حزبالله تنها سبب خواهد شد کنترل این اتحاد خطرناک بر کل این کشور جنگزده و بخصوص ارتفاعات جولان بیشتر از گذشته شود. چتر حمایتی گسترده روسیه ناخواسته این امکان را به تهران و عوامل نیابتی منطقهای آن میدهد که پایگاههایی برای حمله به اسرائیل ایجاد کنند، و در عمل جبهه کنونی در جنوب لبنان و سوریه را در این منطقه تکرار کنند. این مسئله خطر بزرگی برای اسرائیل به شمار میرود زیرا نیروهای دفاعی اسرائیل را مجبور میسازد تلاشهای خود را مضاعف کرده و همزمان در دو جبهه شمالی فعال باشد. فعالیت در منطقهای که نیروهای روسی هم در کنار نیروهای ایران و حزبالله حضور دارند، کار دوچندان دشواری خواهد بود.
• ساختار اجتماعی سوریه در حال فروپاشی است •
سوریه، در همین حین، همچنان در حال تجزیه و فروپاشی است و میلیونها نفر از این کشور مهاجرت میکنند. جدیدترین آمار و ارقام نشان میدهد که حدود ۴ میلیون پناهنده سوری در اردوگاههای اردن، ترکیه و لبنان حضور دارند. پناهندگان سوری بار سنگینی بر دوش اقتصادهای کوچک لبنان و اردن به حساب میآیند. آنها حتی این پتانسیل را دارند که اقتصاد اردن را تا سرحد فاجعه سوق دهند، و هجوم ناگهانی و عظیم سنیها به لبنان میتواند نظام و آرایش جمعیتی این کشور را به کلی در هم بریزد. این مهاجرت انبوه، در خود سوریه میتواند توازن جمعیتی و فرقهای را کاملاً دگرگون کند: در زمان آغاز این جنگ، علویها حدود ۱۲ درصد از جمعیت سوریه را تشکیل میدادند، اما وضعیت آنها وقتی میلیونها سنی از سوریه مهاجرت کنند و به ۲۵ درصد از جمعیت کشور تبدیل شوند، چه خواهد شد؟ سوریه با فروپاشی خود احتمالاً جمعیت خود را از دست خواهد داد، و آنهایی که باقی میمانند با واقعیت کاملاً متفاوتی روبرو خواهند شد، و در عمل با نابودی یک نسل و فلج شدن ساختار اجتماعی کشورشان مواجه خواهند شد. بر سر جامعهای که سالها دور از نظم و قانون بوده، چه خواهد آمد؟ اسرائیل به زودی با کشوری هممرز خواهد شد که حتی با معیارهای جهان سوم نیز عقبمانده به حساب میآید. اگر دشمنیهای داخلی در سوریه فروکش نکند (که احتمالش هم بعید است)، همین آینده در انتظار سوریه خواهد بود.
• اسرائیل باید موضع مشخصی درباره راهحل پایان دادن به بحران سوریه داشته باشد •
جنگ سوریه، کنترل ایران و حزبالله بر این کشور، و مداخله نظامی قابلتوجه روسیه در این منطقه مستلزم بازبینی منافع اسرائیل در نتیجه اختلاف خونینی است که همسایه شمالی آن را گرفتار کرده است. تصمیم اسرائیل مبنی بر خودداری از دخالت خواسته و ناخواسته در این جنگ، علیرغم خطر موجود از ناحیه موضع جدید ایران و حزبالله در سوریه، تصمیم درستی بوده و هست. اسرائیل، امروز و بیش از هر زمان دیگری باید با قاطعیت تمام به تلاشهای خود برای جلوگیری از دستیابی حزبالله به تسلیحات مهم و تأثیرگذار ادامه دهد. با این حال، مسئله یافتن ترتیب بلندمدت در سوریه که خطر کمتری برای اسرائیل داشته باشد، شایان توجه و کنکاش بیشتری است. گفتگوها بر سر یافتن راهحلی برای بحران سوریه آغاز شده است، و هم ایران و هم آمریکا در آنها شرکت داشتند. کار عاقلانه برای اسرائیل آن است که در کمترین زمان ممکن موضع خود را نسبت به این مسئله حتی اگر در جریان مذاکرات حضور نداشته باشد و حتی اگر شانس حصول توافق میان علویها و سنیها، ایران و سوریه، و ترکیه و آمریکا بسیار کم باشد، مشخص کند.